مرواریدِ آزاد شده از صدف :)🦭

مرواریدِ آزاد شده از صدف :)🦭

@Ki_ana

12 دنبال شده

3 دنبال کننده

پیشنهاد کاربر برای شما

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

اول از همه دلیل اینکه این کتابو خوندم می‌خوام بگم. 
این اولین کتابی بود که خوندم در زمینه اینکه در موقع انقلاب قبل از اون نوشته شده بود و همچنین اولین کتابی بود که اصلاً درباره یک نظامی حالا ایرانی یا هر چیزی که اسمشو میشه گذاشت خوندم 
و کلاً چون به اینجور کتاب علاقه‌ای ندارم که حالا درباره سرباز باشه و اینا مثلاً درباره جنگ ایران و هر چیزی مثل اینا خوشم نمی‌اومد که بخونم ولی دلیل اینکه شد اینو خوندم این بود که یک کتاب فروشی که نزدیک خونمون هست ما می‌شناسیمش و گاهی اوقات کتابامون رو از اون می‌گیرم و چون یه جورایی می‌شناسیم و اینا امروز که بابام رو دیده بود ۴ تا کتاب به بابام داده بود همینجوری به عنوان هدیه و رایگان و هر چهار تا کتاب درباره حالا یا زندگینامه یک شهید بود یا درباره جنگ ایران و اینجور چیزا و من گفتم حالا من که دارم به عنوان یک کتاب خون از هر ژانری کتاب می‌خونم و می‌خوام بخونم بزار اینم امتحان کنم و از بین اون چهار تا کتاب دو تا کتاب خوشم اومد انتخاب کردم و دو تای دیگه رو دادم به پدر از بین اون دو تا کتاب یکیش این کتاب بود که همین امروز شروعش کردم و همین یک روزه تمومش کردم که یه جورایی میشه گفت دفترچه یادداشت قاسم سلیمانی بود ه به نظرم جالب بود به عنوان اولین تجربه‌ای که توی این موضوع خونده بودم و از کودکیش که نوزاد بود رو داشت روایت می‌کرد تا زمانی که انقلاب شد و فکر می‌کنم بیست و خورده‌ای یا ۳۰ ساله بود و خوب برام جالب بود که زندگی‌نامش رو بشنوم از کودکی مثل اینکه یک عشیره‌ای داشتند و کلاً عشایر بودند و زندگی سختی داشت و چی شد که شد یکی از انقلابی‌ها چی و اتفاقاتی که براش افتاد و به نظرم جالب بود و برای یک بار خوندن خوب بود که ببینیم که چی شد که این اتفاقا افتاد تقریباً میشه گفت پیشنهاد میشه برای یک بار خوندن می‌تونید pdfش هم بخونید و تجربه نسبتا جالبی بود برام و خود کتاب که ۱۴۰ صفحه هست ولی در اصل ۸۰ صفحه‌اش خوندنیه اون ۶۰ صفحه دیگه یه جورایی تصویری از نوشته‌های خود قاسم سلیمانیه چون اینا داخل یه دفترچه یادداشتی بوده که نوشته بوده و بعد از مرگش دخترشون اون رو به چاپ می‌رسونه و اون ۶۰ صفحه آخر همون با خط خودش عکسشو گذاشته و در اصل ۸۰ صفحه کل داستانی بود که تایپ شده بود از همون یادداشت‌ها یه چیزی که می‌خوام بگم شاید براتون خنده‌دار باشه ولی بیشتر از خود داستان برام نقاشی‌هایی که از اون اتفاقاتی که توی داستان افتاده بود کشیده شده بود توی کتاب برام جالب بود چون یه حس خاص و جالبی می‌داد اینکه اون نقاشی‌ها از خیابونای اون زمان که مثلاً آدماش چه جوری بودن ماشین‌ها ساختمونا یا هر چیز دیگه که ازش نقاشی‌هایی کشیده شده بود به نظرم نقاشاش خیلی جالب بودن تصویری که برای این یادداشت گذاشتم یکی از نقاشی‌های این کتاب هست که برای نمونه گذاشتم ببینید چه جوریه (:
در کل از این نوع ژانر کتاب‌ها مثل من نخوندی درباره انقلاب و اینجور چیزها پیشنهاد میشه اگر می‌خواید امتحان کنید این کتابو بخونید و اونم pdf بخونید اوکیه به نظرم (:
و واقعاً نمی‌دونم چه امتیازی باید بهش بدم چون ازش نه خوشم اومد نه بدم اومد یعنی از اینکه خوندمش ناراحت نیستم ولی نمی‌دونم برای همین نمی‌دونم باید چه امتیازی بدم پس امتیاز نمیدم (::
          اول از همه دلیل اینکه این کتابو خوندم می‌خوام بگم. 
این اولین کتابی بود که خوندم در زمینه اینکه در موقع انقلاب قبل از اون نوشته شده بود و همچنین اولین کتابی بود که اصلاً درباره یک نظامی حالا ایرانی یا هر چیزی که اسمشو میشه گذاشت خوندم 
و کلاً چون به اینجور کتاب علاقه‌ای ندارم که حالا درباره سرباز باشه و اینا مثلاً درباره جنگ ایران و هر چیزی مثل اینا خوشم نمی‌اومد که بخونم ولی دلیل اینکه شد اینو خوندم این بود که یک کتاب فروشی که نزدیک خونمون هست ما می‌شناسیمش و گاهی اوقات کتابامون رو از اون می‌گیرم و چون یه جورایی می‌شناسیم و اینا امروز که بابام رو دیده بود ۴ تا کتاب به بابام داده بود همینجوری به عنوان هدیه و رایگان و هر چهار تا کتاب درباره حالا یا زندگینامه یک شهید بود یا درباره جنگ ایران و اینجور چیزا و من گفتم حالا من که دارم به عنوان یک کتاب خون از هر ژانری کتاب می‌خونم و می‌خوام بخونم بزار اینم امتحان کنم و از بین اون چهار تا کتاب دو تا کتاب خوشم اومد انتخاب کردم و دو تای دیگه رو دادم به پدر از بین اون دو تا کتاب یکیش این کتاب بود که همین امروز شروعش کردم و همین یک روزه تمومش کردم که یه جورایی میشه گفت دفترچه یادداشت قاسم سلیمانی بود ه به نظرم جالب بود به عنوان اولین تجربه‌ای که توی این موضوع خونده بودم و از کودکیش که نوزاد بود رو داشت روایت می‌کرد تا زمانی که انقلاب شد و فکر می‌کنم بیست و خورده‌ای یا ۳۰ ساله بود و خوب برام جالب بود که زندگی‌نامش رو بشنوم از کودکی مثل اینکه یک عشیره‌ای داشتند و کلاً عشایر بودند و زندگی سختی داشت و چی شد که شد یکی از انقلابی‌ها چی و اتفاقاتی که براش افتاد و به نظرم جالب بود و برای یک بار خوندن خوب بود که ببینیم که چی شد که این اتفاقا افتاد تقریباً میشه گفت پیشنهاد میشه برای یک بار خوندن می‌تونید pdfش هم بخونید و تجربه نسبتا جالبی بود برام و خود کتاب که ۱۴۰ صفحه هست ولی در اصل ۸۰ صفحه‌اش خوندنیه اون ۶۰ صفحه دیگه یه جورایی تصویری از نوشته‌های خود قاسم سلیمانیه چون اینا داخل یه دفترچه یادداشتی بوده که نوشته بوده و بعد از مرگش دخترشون اون رو به چاپ می‌رسونه و اون ۶۰ صفحه آخر همون با خط خودش عکسشو گذاشته و در اصل ۸۰ صفحه کل داستانی بود که تایپ شده بود از همون یادداشت‌ها یه چیزی که می‌خوام بگم شاید براتون خنده‌دار باشه ولی بیشتر از خود داستان برام نقاشی‌هایی که از اون اتفاقاتی که توی داستان افتاده بود کشیده شده بود توی کتاب برام جالب بود چون یه حس خاص و جالبی می‌داد اینکه اون نقاشی‌ها از خیابونای اون زمان که مثلاً آدماش چه جوری بودن ماشین‌ها ساختمونا یا هر چیز دیگه که ازش نقاشی‌هایی کشیده شده بود به نظرم نقاشاش خیلی جالب بودن تصویری که برای این یادداشت گذاشتم یکی از نقاشی‌های این کتاب هست که برای نمونه گذاشتم ببینید چه جوریه (:
در کل از این نوع ژانر کتاب‌ها مثل من نخوندی درباره انقلاب و اینجور چیزها پیشنهاد میشه اگر می‌خواید امتحان کنید این کتابو بخونید و اونم pdf بخونید اوکیه به نظرم (:
و واقعاً نمی‌دونم چه امتیازی باید بهش بدم چون ازش نه خوشم اومد نه بدم اومد یعنی از اینکه خوندمش ناراحت نیستم ولی نمی‌دونم برای همین نمی‌دونم باید چه امتیازی بدم پس امتیاز نمیدم (::
        

10

          خوب اول از همه بگم واقعاً نمی‌دونم باید درباره این کتاب چی بگم یا چه امتیازی بدم دلیلشم چند خط بعدی میگم
و اینکه این دومین کتابی بود که از فریدا مک فادن خوندم هرچند که فکر کنم باید سراغ آثارهای ارزشمندتر و بهترش برم و خوب از یه طرف چون این کلاً سومین جنایی بود که خوندم به نظرم بد نبود ولی خب به نظرم یه جاهایی هم بود که ایده باحال بود ولی در عین حال هم مسخره بود یه سری اتفاقاتی که حالا نمیگم تا اسپویل نشه به نظرم خیلی مسخره میومد و واقعاً عقل جور در نمیومد ولی به عنوان یک کتاب جنایی کوتاه در حد متوسط رو به پایین بود و من خودم نسخه صوتیش رو گوش دادم و پیشنهاد می‌کنه که اگه می‌خواید بخونیدش نخرید چون به نظرم ارزش خرید نسبت به قیمت و داستانی که داره ارزششو نداره برای همین که پی‌دی‌افشو بخونید یا صوتی گوش بدید.
و در آخر هنوز هم امتیاز که الان میدم امتیاز قطعی نیست ممکنه که تو روزهای آینده کمتر یا بیشتر بشه چون تازه این کتاب تموم کردم نیاز دارم که یکم فکر کنم و عاقلانه بگم که امتیاز چند میدم ولی فعلاً یه امتیازی میدم که فکر می‌کنم برازندش باشه (:
و خوشحال میشم که اگر کتاب قشنگی از فریدا مک فادن خوندید بهم معرفی کنید داخل کامنت‌های همین یادداشت.
        

33

          این کتاب هم تموم شد و مثل کتاب‌های دیگه از خوندنش خیلی لذت بردم و میشه گفت دومین کتاب جنایی بود که خوندم و واقعاً کتاب قشنگی بود و با اینکه مثلاً اتفاقات هیجان انگیز یا بهتر بگیم قتل‌ها از تقریباً ۵۰ صفحه آخر شاید بیشتر می‌شد و بیشتر معلوم بود توی داستان ولی در کل از اولش که شروع می‌کردی هی دوست داشتی یه فصل بخونی یه فصل دوباره یه فصل دیگه می‌خوندی و همینجوری می‌رفتی جلو و اینکه به نظرم نویسنده فصل‌های کوتاه می‌نوشت ولی زیاد به نظرم باحال بود آدم انگیزش برای خوندنش هی بیشتر می‌شد و اینکه من تقریباً از وسط کتاب دیگه با اینکه هنوز اتفاق نیفتاده بود و قطع رخ نداده بود ولی یه جورایی فهمیده بودم قاتل ممکنه کی باشه فقط یه خورده شک داشتم و خب در آخر حدسم درست در اومد و اینکه درسته حدس زده بودم و درست در اومد ولی باز درباره همون قاتل یا خیلی چیز دیگه یه چیزایی بود که واقعاً نمی‌شد حدس زد و واقعاً شوکه می‌شدی وقتی به ۱۰ صفحه آخر کتاب می‌رسیدی و جایی از کتاب بود که واقعاً وقتی داشت کتاب می‌خوندی نمی‌دونستی که باید به کدوم شخصیت اعتماد کنی یعنی جوری بودش که نمی‌دونستی کی داره راست میگه یکی دروغ میگه و واقعاً باحال بود و در کل با اینکه شاید برای بعضیا مثل من قاتل قابل حدس بوده باشه ولی در کنار همون یک عالمه چیزایی بودش که شوکت می‌کرد و اینکه با شخصیت‌های ایمی و ویل مخصوصاً وی خیلی همزاد پنداری و در کل کتاب خیلی جالبی بود و تجربه خوبی بود برام برای شروع کتاب‌های فریدا مک فادن و حتماً سراغ کتاب‌های دیگشم میرم اگر که شما کتاب‌های دیگشو خوندید خوشحال میشم که بگید کدومشو دوست داشتید و ارزش خرید و خوندن دارند.و اینکه سر خوندن این کتاب به خاطر تمرین هایی که برای تند خوان شدن کرده بودم متوجه شدم یکم نسبت به قبل تندخوان شدم و اینکه متن کتاب خیلی روون بود و مترجمش خیلی خوب ترجمه کرده بودش باعث شدش که من که برای اولین بار داشتم یه کتابی نسبت به قبل تندتر می‌خوندم توی خوندنش اذیت نشم و اینجوری نباشه کتابو متوجه نشم و به خاطر ترجمه خیلی خوبش که متنش خیلی روون بود بهتر تونستم بخونم(:
ولی نسبت به تعریف هایی که ازش شنیده بودم با انتظار های خیلی بیشتر رفتم سراغش و توی بعضی قسمت ها واقعاً خوبی بود ولی بعضی جاها اونجوری که انتظار می‌رفت خوب نبود(:
ولی در کل از این لحاظ که خیلی اطلاعات پزشکی چه در زمینه روانپزشکی چه در زمینه پزشکی کلاً در زمینه‌های مختلف خیلی اطلاعات خوبی داخل اون پاورقی‌هایی که داخل کتاب داشت خیلی همه رو خوب توضیح می‌داد و خب خیلی چیزا یاد گرفتم از همین کتاب به خاطر همین اطلاعات پزشکیش و به نظرم خیلی برای من جالب بود ((::
ولی بنظرم ایده داستانی جالبی داشت.
        

40

          این جلد رو هم واقعا به اندازه جلد قبلی دوست داشتم. با اینکه قبل از اینکه این جلدو شروع کنم واقعاً تردید داشتم اینکه خوشم بیاد ازش یا نه چون خیلی نظرات منفی شنیده بودم که می‌گفتند از جلد اولش خیلی بدتره یه جورایی یا اینکه مثل جلد اولش خوب نیست ولی من واقعاً به اندازه جلد اول دوسش داشتم و اینکه همونطور که جلد قبل سرشار از عشق محبت و همچنین غم و ناراحتی بود اینکه یه شروع تازه‌ای برای تمام شخصیت‌ها و خانواده‌هاشون بود و واقعاً قشنگ به نظرم اینکه برای همه شخصیت‌های شروع تازه‌ای داشت بعد از گذروندن مشکلات سخت و واقعاً اینش قشنگ بود و روندش آروم بود ولی من واقعاً خودمم نمی‌دونم چه جوریه ولی کتابایی که حتی روندشون کند و آرومم باشه ولی قلم کالین هوور باشه واقعا به راحتی می‌خونم و برام هیچ مشکلی نداره و در کل خیلی خوب بود فقط به نظرم اینکه اگر حالا تو جلد قبلی یا این جلد می‌شدش که چند فصلی هم حتی شده از زبان رایل بشنویم اتفاقاتو و ببینیم که تو اون لحظه کارایی که می‌کرد و مثلاً بقیه براشون خیلی ناخوشایند بود خودش چه احساسی داشت و اینکه چرا این کارا رو می‌کرد م بفهمیم که اون لحظه تو ذهنش می‌گذشت و چی باعث می‌شد که اونقدر رنجیده باشه. و همچنین اینکه با شخصیت اطلس خیلی همذات‌پنداری می‌کردم و واقعاً از شخصیتش خیلی خوشم میاد خیلی همه چیز تموم و باحال بود (: به همچنین لیلی واقعا یه شخصیت خیلی شجاع قوی و مهربونه که کلی چیز ازش توی این کتاب یاد گرفتم و در کل به نظرم خیلی خوب بود و پایان خوبی داشت شاید مثلاً خب یه جاهایی کلیشه‌ای بود ولی برای من واقعاً دلنشین بود شاید برای بعضیا ممکنه که زیاد خوشایند نباشه (:
و خوب مثل همیشه باز هم به خوندن کتاب‌های دیگه کالین هوور ادامه میدم این فکر می‌کنم سومین یا چهارمین کتابی بود که ازش خوندم ولی همشونو واقعاً دوست داشتم و امیدوارم کتاب‌های قشنگ‌تر و جذاب‌تری از این نویسنده خوب ترجمه و چاپ بشه.🥲
        

34

43

حقیقتاً چون دیدم که بیشتر کتاب‌هایی که جدیداً یعنی از پارسال تا امسال خوندم رو براش یک یادداشت نوشتم گفتم بزارید برای اینم بنویسم بلکه شاید نظرتون رو توی خوندن یا خریدن یا هر چیز دیگه‌ای عوض کن هرچند که این یادداشت و همه یادداشت‌هایی که نوشتم صرفاً نظر من هستند و بر هیچ دلیل منطقی و درستی نقد نشدند و صرف نظر خودم هستند. خوب این کتاب رو من تا نصفش خوندم حقیقتاً و انقدر که کند بود روند من همون نصف کتاب رو هم روی توی چند ماه خوندم و باعث شد که حتی سه ماه ریدینگ اسلامپ بشم و نتونم کتاب بخونم و خوب خیلی روند کند و یکنواخت بود از نظر من و شاید جاهای غمگین بود ولی واقعاً کتابشو دوست نداشتم و فعلاً هم قصد ندارم تمومش کنم چون می‌دونم به محض اینکه برم سراغش دوباره ممکنه که نتونم یه مدتی کتاب بخونم چون واقعا یه جوریه که منو از کتاب خوندن زده می‌کنه و اینکه بیشتر همش داشت کتاب بر روال گفتگو‌هاشون داخل بیمارستان و همین می‌گذشت و هیچ چیز جدید و خاصی نداشت که آدم ذوق داشته باشه ادامه بده کتابو برای همین واقعاً روندش به نظر من کند بود شاید یه روزی که فکر کنم موقعشه و مناسب باشه ادامشو بخونم و تمومش کنم ولی فعلاً قصد خوندن ادامشو ندارم و خب درسته تا اینجا خیلی برام بد بود ولی چون کامل نخوندم نمی‌تونم امتیاز بدم برای همین امتیاز می‌مونه برای وقتی که بتونم تمومش کنم (:
ولی میشه گفت یه جورایی وایب خوبی داره و توصیفاتش تا حدی قشنگه و همچنین اینکه شخصیت ها کتاب می‌خوندن برام خوشحال کننده بود🥹💗✨ و کاپل های نازی داره و خوب تا حدی اینکه این اکیپ که توی بیمارستان به خاطر مریضی‌های مختلفی که دارند با هم آشنا شدن همشون خیلی به هم میان و به نظرم اکیپ قشنگین ولی اینکه همشون بیمارند و خیلیاشون مدت زمان زیادی برای زندگی ندارند خیلی ناراحت کننده بود به نظرم و همچنین اینکه برای کسی که حالا می‌خوان این کتابو بخرن یا بخونن بگم که داخل این کتاب کاپل‌های همجنس*گرا هست میگم که مثلاً شاید اگر کسی با این موضوع مشکل داشته باشه بدون که اگر مشکلی داشت با این موضوع نخونه کتابو.
          حقیقتاً چون دیدم که بیشتر کتاب‌هایی که جدیداً یعنی از پارسال تا امسال خوندم رو براش یک یادداشت نوشتم گفتم بزارید برای اینم بنویسم بلکه شاید نظرتون رو توی خوندن یا خریدن یا هر چیز دیگه‌ای عوض کن هرچند که این یادداشت و همه یادداشت‌هایی که نوشتم صرفاً نظر من هستند و بر هیچ دلیل منطقی و درستی نقد نشدند و صرف نظر خودم هستند. خوب این کتاب رو من تا نصفش خوندم حقیقتاً و انقدر که کند بود روند من همون نصف کتاب رو هم روی توی چند ماه خوندم و باعث شد که حتی سه ماه ریدینگ اسلامپ بشم و نتونم کتاب بخونم و خوب خیلی روند کند و یکنواخت بود از نظر من و شاید جاهای غمگین بود ولی واقعاً کتابشو دوست نداشتم و فعلاً هم قصد ندارم تمومش کنم چون می‌دونم به محض اینکه برم سراغش دوباره ممکنه که نتونم یه مدتی کتاب بخونم چون واقعا یه جوریه که منو از کتاب خوندن زده می‌کنه و اینکه بیشتر همش داشت کتاب بر روال گفتگو‌هاشون داخل بیمارستان و همین می‌گذشت و هیچ چیز جدید و خاصی نداشت که آدم ذوق داشته باشه ادامه بده کتابو برای همین واقعاً روندش به نظر من کند بود شاید یه روزی که فکر کنم موقعشه و مناسب باشه ادامشو بخونم و تمومش کنم ولی فعلاً قصد خوندن ادامشو ندارم و خب درسته تا اینجا خیلی برام بد بود ولی چون کامل نخوندم نمی‌تونم امتیاز بدم برای همین امتیاز می‌مونه برای وقتی که بتونم تمومش کنم (:
ولی میشه گفت یه جورایی وایب خوبی داره و توصیفاتش تا حدی قشنگه و همچنین اینکه شخصیت ها کتاب می‌خوندن برام خوشحال کننده بود🥹💗✨ و کاپل های نازی داره و خوب تا حدی اینکه این اکیپ که توی بیمارستان به خاطر مریضی‌های مختلفی که دارند با هم آشنا شدن همشون خیلی به هم میان و به نظرم اکیپ قشنگین ولی اینکه همشون بیمارند و خیلیاشون مدت زمان زیادی برای زندگی ندارند خیلی ناراحت کننده بود به نظرم و همچنین اینکه برای کسی که حالا می‌خوان این کتابو بخرن یا بخونن بگم که داخل این کتاب کاپل‌های همجنس*گرا هست میگم که مثلاً شاید اگر کسی با این موضوع مشکل داشته باشه بدون که اگر مشکلی داشت با این موضوع نخونه کتابو.
        

33

          یک کتاب کوتاه و قشنگ دیگه از آنتون چخوف به نظرم داستان قشنگی بود و چون کوتاه بود اگر بخوام یه خلاصه‌ای از داستان بگم کامل اسپویل می‌شه این کتاب هم می‌تونید به صورت رایگان از طاقچه بخونید ولی چیزی که نویسنده سعی داشت در قالب این داستان کوتاه به ما بفهمونه این بودش که این خودمونیم که باعث بدبختی و اتفاقات بدی که برامون میفته میشیم ما خودمونیم که با قضاوت زود خودمون و همچنین افکاری که فکر می‌کنیم دیگران از ما دارند باعث میشیم که پیش بقیه خار و خفیف بشیم و بهمون تهمت زده بشه شخصیت اصلی این داستان برای جلوگیری از شایعه کنی و دفاع از خودش اومد حرفی رو زد که در آخر خودش باعث شد که دیگران بهش تهمت بزنند و شایعه پخش بشه و هم موقعیت شغلی و خانواده و... به خطر بیفته 
در نهایت می‌خوام بگم که این خودمونیم بابت اتفاقی که نیفتاده می‌خوایم جلوگیری کنیم از اون اتفاق باعث میشیم که بیشتر به قول معروف نمک ریخته بشه رو زخمامون و باعث بشه که خودمون باعث اتفاقات بدی که برای خودمون رقم میخوره بشیم . و این مرد بابت کاری که نکرده بود و می‌خواست جلوگیری کنه از شایع پراکنی باعث شدش که حرف‌هایی که گفته باعث بشه که بیشتر مردم فکر کنند اون کار رو انجام داده 
پس یاد می‌گیریم که اتفاقی نیفتاده زودتر نیایم جلوگیری کنیم که آخر به خودمون صدمه بزنیم.
        

38

26

          داستان کوتاه و جالب و در عین حال غمگین بود من خودم به صورت pdf از برنامه طاقچه خوندم پی‌دی‌اف رو به صورت رایگان در اختیار قرار داده بود و به شخصه لذت بردم از این کتاب داستان کوتاه قشنگی داشت ولی غمگین بود و جاهل بودن یک مرد و یک زن رو در مقابل یک بچه نشون می‌داد و ادامه توضیحاتی که می‌خوام بدم تقریباً اسپویل کننده هست پس اگر فکر می‌کنید که قصد ندارید کتابو بخونید ادامه متنم رو بخونید(:
!اسپویل
داستان درباره یک زن و شوهر بود که به تازگی با هم ازدواج کرده بودند و این زن از شوهر قبلیش که طلاق گرفته بود یک فرزند داشت و خوب بعد از اینکه از شوهرش طلاق گرفت همسرش بچه رو قبول نکرد که نگه داره و ازش مراقبت و این شد که بچه پیش مادر موند مادر زدواج کرد و با اینکه خیلی از ازدواج جدیدش نمی‌گذشت و به تازگی با همسر جدیدش ازدواج کرده بود اگر اشتباه نکنم فکر می‌کنم یک روز گذشته بود و زیاد آشنایی هم نداشتند فکر می‌کنم ولی همسر جدیدش چون اون بچه مال خودش نبود فکر می‌کرد که یک نون‌خور اضافه هست تو خونه و می‌گفتش که اگر می‌خواد که زنه باهاش بمونه باید اون بچه رو یه جایی بزاره و از زندگیشون بیرونش کنه و در عین حال داستان نادانی مادر رو نشون می‌داد که به خاطر اینکه اون مرد رو نگه داره می‌خواست که بچه رو یه جورایی گم و کور کنه یعنی هیچ نوع انسانیتی در این زن و شوهر وجود نداشت و هنوز باورم نمی‌شه که اون زن به خاطر اینکه فقط همسری که تازه باهاش ازدواج کرده می‌خواست فرزند خودش رو گم و گور کنه و اما به نظرم نکته مهم که زن بهش توجه نکرده بود این بود که وقتی مرد از یک بچه به این کوچکی که شاید ۳ سال بیشتر نداشت به خاطر اینکه بچه خودش نبود گذشت چطور می‌خواست توی زندگی به این زن کمک کنه و همسر خوبی باشه برای زن!؟؟این داستان کوتاه درس‌هایی به ما میده و در عین حال خیلی غمگین هست ولی پیشنهاد میشه خوندنشون وقت زیادی ازتون نمیگیره (:
        

20

بهترین کتابی که توی عمرم خوندم تموم شد زیباترین کتابیه که واقعاً خوندم من واقعاً به قلم خانم اعتماد داشتم دارم و خواهم داشت اقعا این نویسنده فوق العاده است این کتاب بهترین کتابیه که می‌تونم بخونم به نظر من یکی از شاهکارهای عاشقانه است خیلی قشنگه تو این کتاب میشه خندید گریه کرد عاشق شد تنفر پیدا کردو.... من همه احساساتی که وجود داره توی یک انسان رو با خوندن این کتاب تجربه کردم از اینکه تموم شد ناراحتم ولی از اینکه تونستم این کتابو بخونم و تجربش کنم خوشحالم از اینکه تموم شد ناراحتم چون دلم برای تمام موقع‌هایی که وقتی خط به خطشو می‌خوندم و توی اون زمان مکان و حس جای می‌گرفتم و خودمو جای شخصیت می‌ذاشتم و اون لحظه رو زندگی می‌کردم تنگ میشه قطعاً ولی اینکه کتاب به این زیبایی را خوندم واقعاً خوشحالم واقعاً دلم برای همین لحظاتش تنگ میشه ولی بهترین کتابی بود که خوندم و امیدوارم جلد دومش هم مثل این انقدر قشنگ و جذاب باشه،هرچند که به قلم کالین هوور شک ندارم.
          بهترین کتابی که توی عمرم خوندم تموم شد زیباترین کتابیه که واقعاً خوندم من واقعاً به قلم خانم اعتماد داشتم دارم و خواهم داشت اقعا این نویسنده فوق العاده است این کتاب بهترین کتابیه که می‌تونم بخونم به نظر من یکی از شاهکارهای عاشقانه است خیلی قشنگه تو این کتاب میشه خندید گریه کرد عاشق شد تنفر پیدا کردو.... من همه احساساتی که وجود داره توی یک انسان رو با خوندن این کتاب تجربه کردم از اینکه تموم شد ناراحتم ولی از اینکه تونستم این کتابو بخونم و تجربش کنم خوشحالم از اینکه تموم شد ناراحتم چون دلم برای تمام موقع‌هایی که وقتی خط به خطشو می‌خوندم و توی اون زمان مکان و حس جای می‌گرفتم و خودمو جای شخصیت می‌ذاشتم و اون لحظه رو زندگی می‌کردم تنگ میشه قطعاً ولی اینکه کتاب به این زیبایی را خوندم واقعاً خوشحالم واقعاً دلم برای همین لحظاتش تنگ میشه ولی بهترین کتابی بود که خوندم و امیدوارم جلد دومش هم مثل این انقدر قشنگ و جذاب باشه،هرچند که به قلم کالین هوور شک ندارم.
        

28

23

21

زیباا زیباا زیباییی 🥹😭 زبانم قاصر است از این همه زیبایی می‌توانم بگویم  یکی از زیباترین فانتزی‌هاییست خواندم و می‌توانم بخوانم  واقعاً از شدت زیباییش نمی‌دونم هنگ کردم شاید باورتون نشه ولی انقدر که قشنگ بود وقتی که تموم شد داشتم گریه می‌کردم به خاطر اینکه تموم شد. واقعاً اگر یه روز نتونم توی شهرماه خونین زندگی کنم یا حتی اگر یه بار نتوانم  جایی همچون آن یا کتابی همچون آن بخوانم می‌خوام بمیرم ببینید زیباترین کتاب فانتزی و ایرانی که می‌توانید در عمرتان بخوانید از خیلی از کتاب‌های فانتزی الکی ترند شدن بهتر است و ارزشش بیشتر از تعریف‌هایی که ازش میشه و جای ترند کردن یه سری کتاب‌های مسخره باید همچین کتاب‌هایی رو ترند کنند و واقعاً خیلی قشنگ است  میتوان گفت بهترین کتابیه که خوندم و باورم نمی‌شه که ایرانیه همانطور که هری پاتر برای خیلی از ماها رزش داره چه فیلمش و چه کتابش و برای خود اون خارجی‌ها که ۱۰۰ برابر ارزش داره به نظرم این کتاب باید برای ما ایرانیا مثل هری پاتر ارزش داشته باشه چون خیلی قشنگه و نویسنده نیز یک دنیای زیبایی را خلق کرده و امیدوارم هرچه زودتر جلدهای بعدی این کتاب منتشر بشه و واقعاً با توجه به تمام قوانین و سخت‌گیری‌هایی که در کتاب‌های ایرانی هست خیلی کتاب قشنگی به نوبه خودش بود.
اگر بخواهم از متنش بگویم روان و زیبا بود و داستانش جوری بود که یک فصل می‌خواندید باز هم دلتا نمی‌خواست کتاب را ببندید و ادامه می‌دادید شاید اوایل کتاب یک خرده کلمات مبهم داشت و باعث می‌شد فرد متوجه موضوع نشه ولی کم کم که جلو می‌رفت روان‌تر و زیباتر می‌شد. در قسمت‌هایی از داستان افرادی اضافه می‌شدند و یا از طرف افرادی حرف زده می‌شد که شما متوجه داستان نمی‌شدید می‌رفتی به وضوح همه چیز معلوم بود،حتی گاهی وقتی وارد فصل جدید می‌شدید یک شروعی داشت که نمی‌دونستید کجای داستانه و از زبان چه کسی است ولی کافی بود یک ذره ادامه دهید و تمامی داستان برای شما به وضوح معلوم در کل متن روان و زیبایی داشت.
به قول معروف نیاز داشت در اوایل کتاب کمی صبر کنید و به کتاب اجازه  دهید تا خودش را ثابت کند. 

این کتاب برای من حکم هری پاتر داره اصلاً ربطی به دنیای هری پاتر نداره ولی همونقدر که خیلی از ماها عاشق داستان هری پاتریم من عاشق این کتابم و واقعاً می‌میرم برای این کتاب و به نظرم یکی از شاهکارترین کتاب‌های ایرانه 😭💗✨
ارزشش به نظرم بیشتر از هزاران ستاره است.
          زیباا زیباا زیباییی 🥹😭 زبانم قاصر است از این همه زیبایی می‌توانم بگویم  یکی از زیباترین فانتزی‌هاییست خواندم و می‌توانم بخوانم  واقعاً از شدت زیباییش نمی‌دونم هنگ کردم شاید باورتون نشه ولی انقدر که قشنگ بود وقتی که تموم شد داشتم گریه می‌کردم به خاطر اینکه تموم شد. واقعاً اگر یه روز نتونم توی شهرماه خونین زندگی کنم یا حتی اگر یه بار نتوانم  جایی همچون آن یا کتابی همچون آن بخوانم می‌خوام بمیرم ببینید زیباترین کتاب فانتزی و ایرانی که می‌توانید در عمرتان بخوانید از خیلی از کتاب‌های فانتزی الکی ترند شدن بهتر است و ارزشش بیشتر از تعریف‌هایی که ازش میشه و جای ترند کردن یه سری کتاب‌های مسخره باید همچین کتاب‌هایی رو ترند کنند و واقعاً خیلی قشنگ است  میتوان گفت بهترین کتابیه که خوندم و باورم نمی‌شه که ایرانیه همانطور که هری پاتر برای خیلی از ماها رزش داره چه فیلمش و چه کتابش و برای خود اون خارجی‌ها که ۱۰۰ برابر ارزش داره به نظرم این کتاب باید برای ما ایرانیا مثل هری پاتر ارزش داشته باشه چون خیلی قشنگه و نویسنده نیز یک دنیای زیبایی را خلق کرده و امیدوارم هرچه زودتر جلدهای بعدی این کتاب منتشر بشه و واقعاً با توجه به تمام قوانین و سخت‌گیری‌هایی که در کتاب‌های ایرانی هست خیلی کتاب قشنگی به نوبه خودش بود.
اگر بخواهم از متنش بگویم روان و زیبا بود و داستانش جوری بود که یک فصل می‌خواندید باز هم دلتا نمی‌خواست کتاب را ببندید و ادامه می‌دادید شاید اوایل کتاب یک خرده کلمات مبهم داشت و باعث می‌شد فرد متوجه موضوع نشه ولی کم کم که جلو می‌رفت روان‌تر و زیباتر می‌شد. در قسمت‌هایی از داستان افرادی اضافه می‌شدند و یا از طرف افرادی حرف زده می‌شد که شما متوجه داستان نمی‌شدید می‌رفتی به وضوح همه چیز معلوم بود،حتی گاهی وقتی وارد فصل جدید می‌شدید یک شروعی داشت که نمی‌دونستید کجای داستانه و از زبان چه کسی است ولی کافی بود یک ذره ادامه دهید و تمامی داستان برای شما به وضوح معلوم در کل متن روان و زیبایی داشت.
به قول معروف نیاز داشت در اوایل کتاب کمی صبر کنید و به کتاب اجازه  دهید تا خودش را ثابت کند. 

این کتاب برای من حکم هری پاتر داره اصلاً ربطی به دنیای هری پاتر نداره ولی همونقدر که خیلی از ماها عاشق داستان هری پاتریم من عاشق این کتابم و واقعاً می‌میرم برای این کتاب و به نظرم یکی از شاهکارترین کتاب‌های ایرانه 😭💗✨
ارزشش به نظرم بیشتر از هزاران ستاره است.
        

31

26

21

18

13

15

8

          بالاخره کتابو تموم کردم و اگر بخوام از ژانرش بگم فکر می‌کنم اگر درست بگم ژانر راز آلود بود اما اگر بخوایم بریم سراغ داستان داستان قشنگ و خوبی داشت و یه جای جالبی که داشت این بود که کل داستان از زبان دو تا شخص اصلی بود که هر دو یک پسر بودند یکی ۱۴ ساله و یکی ۱۷ ساله و اینجوری بود که یک فصل از دهن یکی از پسرا بود و اون یکی فصل از دهن اون یکی و همینجوری ادامه داشت دوباره فصل بعدی از این یکی اون یکی و توی اون فصلی که از دهن و از گفتار اون پسر ۱۷ ساله بود جوری نوشته شده بود که انگار اون پسر ۱۷ ساله ما هستیم یعنی می‌گفتش که مثلاً تو رفتی این کارو کردی اینجوری یک جوری صحبت می‌کرد انگار یه کسی داره برای ما که  خواننده کتاب هستیم توضیح میده که چه کارهایی انجام دادیم در طول اون روز ،در کل کتاب باحالی بود ولی پایانش انتظار بیشتری می‌رفت و پایان خیلی جالبی نداشت یعنی نمی‌تونم بگم پایینش باز بود ولی بسته هم نبود یعنی یه جورایی معلوم می‌شد چی شده ولی می‌تونست پایان قشنگ‌تر و بهتری به عنوان یک کتاب داشته باشه. ولی در کل با قیمتی که داره خوندنش پیشنهاد می‌شه ولی می‌تونست بهتر باشه.
        

12