بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

محمد کاملان

@Kamelan

2 دنبال شده

15 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

نمایش همه
                شروع صنعت دخانیات با تبلیغات گسترده ای همراه بود و به جای اینکه کسی از کشنده بودن سیگار بگوید،  شاهد تبلیغات وسیع مصرف سیگار بودیم، دخانیات به سرعت به صنعتی پول ساز تبدیل شد و حتی پزشک ها در تبلیغات قدیمی، مصرف دخانیات را توصیه می کردند. 
اما پس از مدتی ورق برگشت و جامعه جهانی به ضررهای سیگار پی برد.

پورنوگرافی در قالب سایت های تیوب که چیزی حدود ۱۰ تا ۱۵ سال بیشتر عمر ندارد نیز راه صنعت دخانیات را در پیش گرفته و هنوز جامعه جهانی از خطرهای آن آگاه نیست و به جای منع پورن، شاهد تبلیغات و بازگوکردن فایده های آن هستیم. 
در حال حاضر درآمد صنعت پورنوگرافی جلوی انتشار خطرهای آن را گرفته است، اما این را از من داشته باشید که این ورق هم بر میگردد و در آینده ای نه چندان دور، پورن همانند دخانیات به صنعتی مضر تبدیل خواهد شد.

به همین دلیل در میان کتاب های اندکی که با دیدگاهی علمی به خطرهای پورن اشاره می کنند، کتاب مغز شما با پورن،  کتابی خواندنی است که مطالعه آن را پیشنهاد می‌ کنم.

توضیح: نسخه زبان اصلی کتاب را مطالعه کردم، اما نشر تلنگر این کتاب را با ترجمه آرش حسینیان منتشر کرده است.
        
                عنوان این کتاب سوال بزرگی در ذهن من ایجاد کرد.
چطور ممکن است شهروندان کره شمالی افسوس نخورند؟!
ظاهرا، افسوس نمی‌خوریم، یکی از شعارهای تبلیغاتی نظام کره‌شمالی است اما به غیر از این چیزی در خصوص اینکه این شعار در نگاه مردم کره چه مفهومی دارد و چرا نویسنده، نام کتاب را حسرت نمی‌خوریم انتخاب کرده است دستگیرم نشد.

با توجه به اینکه که کتاب توسط روزنامه‌نگاری آمریکایی نوشته شده، به لحاظ رعایت اصول نویسندگی چیزی کم نداشت.
اما از آنجایی که کره‌شمالی با آمریکا خصومت دیرینه دارد، شاید نویسنده در نگارش کتاب و بد جلوه دادن نظام کر‌ه‌شمالی زیاده‌روی کرده باشد.
منظور من این است که یک طرفه نمی‌شود به قاضی رفت و در خصوص یک ملت و نظامی که چیزی زیادی از آن نمی‌دانم نظر داد.
در مجموع روایت کتاب بسیار زیبا و جذاب بود، خواندش را به دوستان توصیه می‌کنم.

اگر کسی از دوستان متوجه شد که منظور از عنوان این کتاب چیست خوشحال می‌شم بنده را هم مطلع کند.
        
                چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد

من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

حتماً شما هم این بیتِ حافظ را شنیده‌اید و حسابی لذت برده‌اید، اما به‌نظر شما واقعاً می‌شود چرخ را بر هم زد؟

کتاب اَوت‌لایِرز (outliers) که ترجمه‌های مختلفی با نام‌های «تافته‌های جدا بافته»، «نخبگان چگونه نخبه می‌شوند»، «استثنایی‌ها» و چند نام دیگر در ایران از این کتاب ترجمه شده، به بررسی زندگی افراد موفق می‌پردازه و می‌خواد به این پرسش پاسخ بده که واقعاً می‌شود چرخ را بر هم زد؟!

مالکوم گلدون، نویسنده کتاب، بر اساس اطلاعاتی که از زندگی افراد موفق جمع‌آوری کرده مدعی میشه که هیچ فردی نمی‌تونه موفقِ خودساخته باشه و برای رسیدن به موفقیت حتماً باید از دیگران  کمک گرفت. در‌واقع برای رسیدن به موفقیت باید ابر و باد و مه و خورشید دست به دست هم بدن و افرادی که مدعی هستند دستشون رو به زانوی خودشون گرفتن و بلند شدن، حرف مفت می‌زنن و نه‌تنها افراد و سازمان‌ها به اون‌ها کمک کردن، بلکه شرایط روزگار، جغرافیا و عوامل اجتماعی راه رو برای موفق‌شدن این افراد هموار کرده است.

نویسنده برای اثبات این ادعا زندگی چهره‌های سرشناس زیادی رو بررسی می‌کنه و جالبه بدونید بر اساس اطلاعات این کتاب، حتی تولد در نیمه اول یا دوم سال،‌ تأثیر زیادی در موفقیت یک فرد در بزرگسالی داره!

زمان، جغرافیا، خانواده و جامعه و مواردی از این دست به‌عنوان عامل‌‌های مهمی شناخته میشه که در موفقیت یک فرد تأثیر زیادی داره، برای نمونه کتاب اشاره‌ای به مسیر موفقیت بیل گیتس داره، بد نیست بدونید در زمانی که بیل گیتس شروع به برنامه‌نویسی کرده بود، کامپیوترهای خانگی وجود نداشت و مجبور بود هر شب کیلومترها پیاده‌روی کنه تا با کامپیوتر دانشگاه‌ که ساعت ۳ صبح آزاد میشد، برنامه‌نویسی تمرین کنه. بدون شک تلاش بیل‌ گیتس رو نمیشه نادیده گرفت اما شما بهتر از من می‌دونید که همین آقا اگر الان به دنیا اومده بود، قطعاً زندگیش طور دیگه‌ای رغم می‌خورد و چه بسا که در میان هزاران برنامه‌نویس، سری از بین سرها در نمی‌آورد.

جالب اینجاست که بنا به اطلاعات کتاب، حتی آی‌کیو هم نقش زیادی در موفقیت نداره و نویسنده به فردی اشاره می‌کنه که ضریب‌هوشی نزدیک به هوش رابرت اوپنهایمر، مخترع بمب اتم، داشت اما از آنجایی که در محیطی بار اومده بود که نمی‌تونست گلیم خودش رو از آب بیرون بشه، نهایتاً با ضریب‌ هوشی بسیار زیاد، در اجتماع به یک فرد معمولی تبدیل شد.

مهم‌ترین قسمت این کتاب اشاره اون به استمرار در تلاش است و نویسنده با بررسی‌های مختلف مدعی میشه که استاد‌تمام شدن در یک کار، به دست‌کم ۱۰ هزار ساعت تمرین نیاز داره و به قول قدیمی‌ها کار نیکو کردن از پر کردن است.

خواندن کتاب اَوت‌لایرز توصیه می‌شود؟

انصافاً باید گفت این کتاب در میان سیل کتاب‌های زرد و انگیزیشی حرف‌‌های بیشتری برای گفتن داشت اما با کتابی طرف هستیم که بیشتر جنبه آماری و تحقیقی و داره و اگر به‌دنبال موفقیت هستید به‌خدمت گرفتن قانون ۱۰ هزار ساعت که در این کتاب به آن اشاره شد برای شما کفایت می‌کنه و نیازی به مطالعه تمام قسمت‌های کتاب ندارید.
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            شروع صنعت دخانیات با تبلیغات گسترده ای همراه بود و به جای اینکه کسی از کشنده بودن سیگار بگوید،  شاهد تبلیغات وسیع مصرف سیگار بودیم، دخانیات به سرعت به صنعتی پول ساز تبدیل شد و حتی پزشک ها در تبلیغات قدیمی، مصرف دخانیات را توصیه می کردند. 
اما پس از مدتی ورق برگشت و جامعه جهانی به ضررهای سیگار پی برد.

پورنوگرافی در قالب سایت های تیوب که چیزی حدود ۱۰ تا ۱۵ سال بیشتر عمر ندارد نیز راه صنعت دخانیات را در پیش گرفته و هنوز جامعه جهانی از خطرهای آن آگاه نیست و به جای منع پورن، شاهد تبلیغات و بازگوکردن فایده های آن هستیم. 
در حال حاضر درآمد صنعت پورنوگرافی جلوی انتشار خطرهای آن را گرفته است، اما این را از من داشته باشید که این ورق هم بر میگردد و در آینده ای نه چندان دور، پورن همانند دخانیات به صنعتی مضر تبدیل خواهد شد.

به همین دلیل در میان کتاب های اندکی که با دیدگاهی علمی به خطرهای پورن اشاره می کنند، کتاب مغز شما با پورن،  کتابی خواندنی است که مطالعه آن را پیشنهاد می‌ کنم.

توضیح: نسخه زبان اصلی کتاب را مطالعه کردم، اما نشر تلنگر این کتاب را با ترجمه آرش حسینیان منتشر کرده است.
          
            عنوان این کتاب سوال بزرگی در ذهن من ایجاد کرد.
چطور ممکن است شهروندان کره شمالی افسوس نخورند؟!
ظاهرا، افسوس نمی‌خوریم، یکی از شعارهای تبلیغاتی نظام کره‌شمالی است اما به غیر از این چیزی در خصوص اینکه این شعار در نگاه مردم کره چه مفهومی دارد و چرا نویسنده، نام کتاب را حسرت نمی‌خوریم انتخاب کرده است دستگیرم نشد.

با توجه به اینکه که کتاب توسط روزنامه‌نگاری آمریکایی نوشته شده، به لحاظ رعایت اصول نویسندگی چیزی کم نداشت.
اما از آنجایی که کره‌شمالی با آمریکا خصومت دیرینه دارد، شاید نویسنده در نگارش کتاب و بد جلوه دادن نظام کر‌ه‌شمالی زیاده‌روی کرده باشد.
منظور من این است که یک طرفه نمی‌شود به قاضی رفت و در خصوص یک ملت و نظامی که چیزی زیادی از آن نمی‌دانم نظر داد.
در مجموع روایت کتاب بسیار زیبا و جذاب بود، خواندش را به دوستان توصیه می‌کنم.

اگر کسی از دوستان متوجه شد که منظور از عنوان این کتاب چیست خوشحال می‌شم بنده را هم مطلع کند.