بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

سودوم و گومورا

سودوم و گومورا

سودوم و گومورا

3.0
3 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

1

کتاب سودوم و گومورا، مترجم همایون نوراحمر.

یادداشت‌های مرتبط به سودوم و گومورا

            کتاب: سودوم و گومورا
نویسنده: نیکوس کازانتزاکیس
ترجمه: همایون نوراحمر

کتاب سودوم و گومورا، یکی از مهم‌ترین داستان‌های نیکوس کازانتزاکیس است که از اسطوره‌های یهوی-عبری الهام گرفته شده است. این کتاب، داستان شهری است به نام سودوم و گومورا که بر روی دیوارهایش نوشته است: "در اینجا خدا زیست نمی‌کند".
سودوم و گومورا غرق در غرایز بشری شده است، ساکنان این شهر شراب می‌نوشند، گناه می‌کنند، زنان با زنان هم‌بستر می‌شوند و مردان با مردان می‌خوابند. پدران با دخترانشان رابطه جنسی دارند و از هیچ گناهی حتی قتل نیز شرم ندارند. گویا واقعا در این شهر خدایی وجود ندارد. اعتقاد به عدم وجود خدا، منجر به پیش رفتن و بلند تر شدن موج این اعمال ناشایست است. چراکه هیچ ترسی از عقوبت درکار نیست. اما در مقابل پاداشی نیز برای خوبی ها دیده نمی‌شود. گویا نه فقط اهالی شهر خداوند را بیرون کرده‌اند بلکه خداوند نیز دیگر به این شهر ورود نمی‌کند و هیچ نوری دیده نمی‌شود. 
در این زمان، ابراهیم در جایی خارج از شهر درحال چراندن گوسفندان خود است که ندای الهی به گوشش می‌رسد. خداوند، فرشته آتش را به زمین می‌فرستد تا سودوم و گومورا را در آتش بسوزاند و مشتی خاکستر از آن باقی بگذارد. ابراهیم نیز خدا را بخاطر یک انسان که در این شهر با نیکی زیست می‌کند، التماس می‌کند تا جلوی آتش زدن شهر را بگیرد. با این حال، ابراهیم خبر ندارد که برادرزاده‌اش، لوط که گمان می‌برد انسان خدادوستی است و سالیان سال است برای دیدار خداوند عبادت می‌کند، در دام شر افتاده است. لوط چشمانش را باز میکند و خود را در بستر کنار دختران بوالهوسش می‌بیند. دختران لوط مانند سایر زنان در آثار کازانتزاکیس منشا شر و گناه هستند زیرا ادمی را به شهوت وسوسه می‌کنند. زنان در اثار کازانتزاکیس مانند شیاطین شهوت‌انگیز کوچکند که قادرند پرهیزکارترین افراد  را به دام گناه بیاندازند. فرشته آتش پا بر زمین می‌گذارد تا وظیفه خود را به سرانجام برساند اما او نیز در دام این دختران و زمین سودوم و گومورا افتاده و به آدمی گناهکار بدل می‌گردد. لوط که سال‌ها برای دیدار خداوند عجز و لابه کرده است و هیچ‌گاه خداوند با او سخن نگفته حال به این نتیجه رسیده که خداوند نه عدل دارد و نه ومهربانی، خداوند تمامی خشم و غضب است. خشمی که انسان را به گناه می‌کشاند تا او را بسوزاند. بنظر می‌رسد خداوند این چرخه را مدام تکرار می‌کند و برای همین است که لوط بر انجام دادن یا ندادن گناهانش هیچ قدرتی ندارد او فقط چشم باز می‌کند و می‌بیند که غرق در گناه شده است. لوط تنها راه دیدار با خداوند را در اندیشه و ایستادگی در برابر خداوند می‌یابد. به همین دلیل نیز فرشته را به گناه می‌کشاند تا عذاب الهی نازل گردد. لوط می‌خواهد از طریق سوختن الهی سودوم و گومورا، این شهر را برای همیشه نابود سازد. به همین دلیل، وقتی خداوند به ابراهیم دستور می‌دهد که لوط را از شهر بیرون ببرد تا از عذاب در امان بماند، لوط تصمیم می‌گیرد در برابر خدا بایستد. پاسخ نه می‌دهد تا بسوزد و از میان برود و چرخه گناه و خشم خداوند را متوقف کند.