آهنگر طوس

آهنگر طوس

@Jabbar

4 دنبال شده

2 دنبال کننده

باشگاه‌ها

🌱 تولدی دوباره 🌱

223 عضو

مسئولیت و سازندگی

دورۀ فعال

فعالیت‌ها

آهنگر طوس پسندید.
از قیطریه تا اورنج کانتی
آدم‌های عاشق را دوست دارم.
 از شور و هیجانی که به عشقشان دارند لذت می‌برم.
 عشق به موسیقی، ساز،هنر، کتاب، ورزش، فوتبال، انسان، خدا. 
ممکن است من عاشق هیچ کدام از این‌ها نباشم اما عاشق عشق خالصانه انسان‌ها هستم.
حمید‌رضا صدر یک عاشق بود.
 عاشق زندگی، فوتبال، سینما، کتاب،آشپزی، خانواده، دوستان، تهران، قیطریه‌. 
از همان اولین باری که در قاب تلویزیون کنار عادل فردوسی‌پور دیدمش و آن صحبت‌های پر شورش را شنیدم فهمیدم عاشق است و عاشقش شدم.
سبک زندگیش دوست‌داشتنی‌است و خیلی‌ها آرزوی اینطور زندگی کردن را دارند. 
به نظرم این آخرین هدیه‌ای است که می‌توانست به انسان‌هایی که دوستش دارند بدهد.
نگاه انسان‌ها به زندگی شاید آنجایی بهتر شناخته می‌شود که حوادث و واقعیت‌های تلخ دنیا به سراغشان می‌آید. آنجا بهتر می‌توانی قوت و ضعف‌های آن زندگی را تشخیص دهی و بفهمی کجاها خوب کار کرده و کجاها کار نمی‌کند. شاید کمک کند بهتر به زندگی نگاه کنی و مسیر بهتری را (نسبت به زندگی فعلی خودت) بسازی.
هرچقدر انسانی بزرگتر است از این جهت این مواجه‌هایش برایم ارزشمند‌تر است.
چقدر کلام خالصانه‌اش را دوست داشتم. چقدر ادا در نیاوردن‌هایش را دوست داشتم. 
چقدر برایم جالب بود که وقتی کم می‌آورد، مثل یک بچه پا به زمین می‌کوبد و زمین و زمان را فحش می‌دهد.
چقدر خوب بود که نشانت می‌داد کم آورده. و چقدر خوب دوباره خودش را جمع و جور می‌کرد.
آقای صدر روحت شاد.
دلم برای نقد و بررسی‌هایت تنگ شده. 
بارها برای نبودنت اشک ریخته‌ام.
          آدم‌های عاشق را دوست دارم.
 از شور و هیجانی که به عشقشان دارند لذت می‌برم.
 عشق به موسیقی، ساز،هنر، کتاب، ورزش، فوتبال، انسان، خدا. 
ممکن است من عاشق هیچ کدام از این‌ها نباشم اما عاشق عشق خالصانه انسان‌ها هستم.
حمید‌رضا صدر یک عاشق بود.
 عاشق زندگی، فوتبال، سینما، کتاب،آشپزی، خانواده، دوستان، تهران، قیطریه‌. 
از همان اولین باری که در قاب تلویزیون کنار عادل فردوسی‌پور دیدمش و آن صحبت‌های پر شورش را شنیدم فهمیدم عاشق است و عاشقش شدم.
سبک زندگیش دوست‌داشتنی‌است و خیلی‌ها آرزوی اینطور زندگی کردن را دارند. 
به نظرم این آخرین هدیه‌ای است که می‌توانست به انسان‌هایی که دوستش دارند بدهد.
نگاه انسان‌ها به زندگی شاید آنجایی بهتر شناخته می‌شود که حوادث و واقعیت‌های تلخ دنیا به سراغشان می‌آید. آنجا بهتر می‌توانی قوت و ضعف‌های آن زندگی را تشخیص دهی و بفهمی کجاها خوب کار کرده و کجاها کار نمی‌کند. شاید کمک کند بهتر به زندگی نگاه کنی و مسیر بهتری را (نسبت به زندگی فعلی خودت) بسازی.
هرچقدر انسانی بزرگتر است از این جهت این مواجه‌هایش برایم ارزشمند‌تر است.
چقدر کلام خالصانه‌اش را دوست داشتم. چقدر ادا در نیاوردن‌هایش را دوست داشتم. 
چقدر برایم جالب بود که وقتی کم می‌آورد، مثل یک بچه پا به زمین می‌کوبد و زمین و زمان را فحش می‌دهد.
چقدر خوب بود که نشانت می‌داد کم آورده. و چقدر خوب دوباره خودش را جمع و جور می‌کرد.
آقای صدر روحت شاد.
دلم برای نقد و بررسی‌هایت تنگ شده. 
بارها برای نبودنت اشک ریخته‌ام.
        

61

آهنگر طوس پسندید.
گنجور: قدرت بی‌نهایت کوچک‌ها
          بیت تصادفی گنجور؛
ماجرای یک ماجرای جمعی!

0- اول از همه این کتاب در مورد «سایت گنجور» است، همان سایت مشهوری که هروقت جست‌وجویی از شعر فارسی در نت باشد، محل رجوع ما خواهد بود.


1- در علوم انسانی/اجتماعی همواره یک مسئلۀ اساسی وجود دارد: کلان نظریاتِ توضیح‌دهندۀ (با دقت کم) بسیاری چیز داشته باشیم بهتر است، یا نظریاتِ خُردِ توضیح‌دهندۀ (با دقت بالاتر) چیزهای کم. یعنی فوکوس و دقت کنیم روی یک موضوع جزء و آن‌چنان که باید دنبال تعمیم‌دهی نباشیم، یا اینکه سعی کنیم جزئیات را فدای تعمیم‌دهنده بودنِ نظریه کنیم.
خب، این مسئله از نقد ادبی گرفته است تا تاریخ‌نگاری و جامعه‌شناسی و... محل توجه است. این مورد تاحدی در فضای فلسفی هم محل بحث است؛ برای نمونه کتاب «پسافاجعه» که نوشتۀ یک استاد فلسفۀ آمریکایی، سوزان برایسون، است و توسط یکی از اساتید جوان‌ و درست‌وحسابی  فلسفۀ تحلیلیِ وطنی، امیر صائمی، به فارسی ترجمه شده است نیز، دقیقا همین بحث را دارد که در فلسفه‌ورزی در برخی شرایط مرزی و حساس هویتی و انسانی نیز باید به «روایت اول‌شخص» پناه برد. در تاریخ‌نگاری مکتب‌تاریخ‌نگاری آنال که به تاریخ اجتماعی و جزئی توجه می‌کرده است، تاثیر مهمی بر روش‌شناسی علوم اجتماعی به صورت اعم داشته است؛ در این تاریخ‌نگاری تاریخ سیاسی، معاهدات بین‌کشوری و تاریخ شاهان محل تمرکز و توجه نبوده است و نگاه به جامعه اصل بوده است. «تاریخ مردم/people's History»، «مکتب آنال/Annal School» و «تاریخ خرد/Micro-History»  مکاتب و کلیدواژه‌هایی اند که این نوع نگاه به تاریخ و جامعه را نمایندگی می‌کنند. تاریخی که   «ما» را روایت می‌کند تا «ما» را بهتر بشناسد.
لازم است اینجا از اهمیت استاد و مشخصا سارا شریعتی اندکی بگویم. سارا شریعتی به عنوان یکی از اساتید دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران تاثیر مهمی روی تعداد مهمی از فارغ التحصیلان آن دانشکده داشته است، برای نمونه این اثر و همین عنوانِ «قدرتِ بی‌نهایت کوچک‌ها» از مقاله‌ای از سارا شریعتی با عنوانِ «قدرتِ بی‌نهایت کوچک‌ها و میراث بازرگان» برداشته شده است. مهدی سلیمانیه به عنوان شاگرد و خواننده آثار سارا شریعتی این تاثیرگذاری را به صورت شفاف در مقدمۀ کتاب خود شرح داده است.

2- یک تصویر سه‌گانه مشهور از کارل پولانی به ارث رسیده است؛ سه‌گانۀ دولت، بازار و جامعۀ مدنی. بر اساس تئوریِ پولانی یک جامعه باید به آرایش سازواری از این سه عنصر مهم برسد و برای نمونه بازار لجام‌گسیخته تیشه به ریشه کلیت یک جامعه می‌زند و ایدۀ اساسیِ «حک‌شدگی بازار در جامعۀ مدنی» از همین‌جا اهمیت پیدا می‌کند. 
سلیمانیه در این مفهوم‌پردازیِ پولانی به تامل در جامعه نمی‌پردازد اما این توجه به جامعه مدنی جایی است که باعث می‌شود یک ارجاعِ همیار، به پولانی بتواند به ما کمک کند که سلیمانیه و ایده‌اش را بهتر بفهمیم.
جامعۀ مدنی مانند بسیاری دیگر از مفاهیم علوم انسانی و اجتماعی سخت‌تعریف و ماهی‌گونه است؛ یعنی از دست می‌لغزند و سخت به چنگ می‌آیند. جزئی مهم از این جامعه مدنی، نهادهای فرهنگیِ مردمی است که سلیمانیه در یک پروژۀ علمی بلند مدت می‌خواهد ساحت‌های مختلف این نهادهای فرهنگی مردمی را مورد واکاوی قرار دهد. سه ویژگی نهادهای انتخابیِ سلیمانیه را مشخص می‌کنند: اول، فرهنگی بودن (یعنی نهادهای سیاسی و جز آن مورد بررسی نیستند)، دوم، استقلال نهادی از دولت داشتن و سوم تداوم داشتن إن نهاد. با این سه ویژگی نهادهایی انتخاب خواهد شد و به صورت جزئی و روش‌شناسی‌های مخصوص مورد بررسی خواهند بود.

3- در نهایت سلیمانیه به دنبال این است که مَفَرها و تنفس‌گاه‌های جامعه را ببیند و از آنها بگوید. در این اثر موفق بود.

4- متن بالا اندکی خشک و رسمی بود، اما متن کتاب پس از همین مختصری روش‌شناسی دیگر متنی سخت و علمی ندارد و به غایت روایتِ رقیق و جذابی بود. قلمی نیز که این متن را نوشته، قلمی روان است که بلد از چگونه باید بنویسد. فقط همین را بگویم که چند جای کتاب که نویسنده داشت  از  مهر کمالِ محمدرضا  و فرصت‌های سوختۀ مادر محمدرضا (محمدرضا محمدی خالق گنجور است) می‌گفت، دو یا سه بار در مترو اشک ریختم و مردم در مترو برایم دل‌سوزاندند. 

5- در این کتاب ماجرای رشد و نمو محمدرضا محمدی که بزرگترین مخزن اشعار کلاسیک فارسی را جمع کرده است را می‌خوانیم، محمدرضایی که در سِنِجان  اراک زندگی می‌کرد و از روستا به شهر آمد (واقعا خودتان این روایت را بخوانید که قند مکرر است. در این روایت جنگ هست، فقر و تلاش هست و کلی المان مهم دیگر).

6- گنجور را فقط محمدرضا نمی‌چرخاند، بسیاری بسیار کاربرِ خودجوش کمک می‌کنند تا اعراب‌گذاری اشعار، نسخه‌های مختلف کتاب و ضبط‌های مختلف از اشعار سامان بگیرند. بسیاری اشعار را با صدای می‌خوانند تا راهنمایی باشد برای کسانی که می‌خواهند اشعار را بخوانند. در گنجور آهنگ‌های فارسی‌ای فلان شعر خاص را نیز خوانده اند قرار دارد. در گنجور وزن اشعار و دسته‌بندی وزنی اشعار را نیز به منظم‌ترین وجه ممکن می‌بینیم. و خلاصه گنجور یک سایت چندرسانه‌ای و بزرگ است که جمعی از «ما» آن را برای «ما» نظم و نسق داده است. کاری که گنجور در ضبط و دسترسی‌پذیر کردنِ این زیباسنتِ شعریِ فارسی کرده است، فکر نکنم هیچ‌نهاد عمومی و دولتی‌ای کرده باشد. گنجور را، شبکه‌ای از عاشقان برای عاشقان، گنجور کرده اند. 

7- قبل از این کتاب، آن‌چنان دم‌خور دائمی با گنجور نبودم، البته که بسیار زیاد گذرم به گنجور می‌افتاد، اما پس از این کتاب جوری دیگر به گنجور نگاه می‌کنم. در گنجور خودم و خودمان را می‌بینم، ماهایی که روایت تاریخیِ خود را در گنجور ضبط کرده ایم و تلاش می‌کنیم این روایتِ تاریخی را برای یکدیگر سهل‎الوصول‌تر کنیم.
تقریبا یک ماهی می‌شود که «بیت تصادفی» گنجور کاری کرده است دوباره با جهان شعر و مشخصا شعر کلاسیک فارسی رفیق شوم و اشعار و غزل‌ها و... را پیدا کنم که زندگی را برایم رنگی کنند، رنگی از باهم بودنی که از تاریخ ریشه گرفته است. خلاصه کیفور می‌شیم چندصباحی است.


پی‌نوشت: کتاب بسیار رقیق‌تر، زیباتر و در دست‌تر از این مرور من است. بخوانید و از این کتاب و گنجور بگویید که این موجِ توجه به خودمان ادامه‌دار باشد.
        

29

آهنگر طوس پسندید.
سفرنامه ها و عکس ها: مارک دو پلو

16