بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

عشق با صدای بلند: گزینه شعرهای نزار قبانی

عشق با صدای بلند: گزینه شعرهای نزار قبانی

عشق با صدای بلند: گزینه شعرهای نزار قبانی

نزار قبانی و 1 نفر دیگر
3.4
9 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

17

خواهم خواند

8

نزارقبانی شاعر بزرگ عرب در مجموع به عنوان شاعر عشق و زن شناخته شده است، اما بسیاری از اشعار این سخنسرای بزرگ رو در رویی با ستمی است که بر مردم ستم دیدهفلسطین از طرف کشور غاصب اسرائیل می رود. در این مجموعه هر دو دسته از این اشعار گزینش شده اند.. او نخستین مجموعه شعری خود را با نام «آن زن سبزه به من گفت» در 1944 در تیراژ 300 نسخه چاپ کرد. در این مجموعه این شاعربیست و یک ساله سوری به صورت غیر منتظره ای به جنگ با سنت و تابوهای عرب درباره زن برخاسته بود. او چون عموی خود ابوخلیل قبانی (1836-1902) شاعر و نمایشنامه نویس و کارگردان جنجالی که از ترس کینه و حملات سنت پرستان مجبور به ترک سوریه شده بود،با چاپ این کتاب جنجالی به پا کرد. در ماه مارس 1946 مجله مصری الرساله، یادداشتی به قلم شیخ علی طنطاوی درباره این کتاب نوشت:«اخیراً در دمشق کتاب کوچکی چاپ شده است که جلد قشنگ و ظریفی دارد و کاغذی زرورق دور آن پیچیده اند، از آن کاغذهایی که در مجالس عروسی دور جعبه های شکلات می پیچند. نوار قرمزی نیز دور آن بسته اند نظیر نوارهایی که فرانسویان در اوایل اشغال دمشق مقرر کرده بودندکه زنان بدکاره بر کمر خود ببندند تا شناخته شوند. در این کتاب سخنانی به نام شعر چاپ شده است…» حمله اصلی بر این کتاب نه به خاطر نوآوری در فورم شعری بلکه بی پروایی شاعر در شکستن تابوهای سنتی در باره زن بود. این مجموعه با وجود تمامی هجوم ها و دشمنی ها به سرعت به میان مردم به ویژه جوانان رفت و نام نزار را به عنوان شاعری جنجالی و شجاع سر زبان ها انداخت.

لیست‌های مرتبط به عشق با صدای بلند: گزینه شعرهای نزار قبانی

ربکاگتسبی بزرگبینوایان

معرفی کتاب برای شروع کتابخوانی | رمان‌های کلاسیک

34 کتاب

بچه که بودم دنیایم کتاب‌ها و مجله‌های کودک بود. هر هفته در انتظار مجله‌های جدید بودم و وقتی آن‌ها را می‌خریدم اولین کار این بود که صفحه پایانی آن که معرفی کتاب بود، می‌خواندم. بعد تصمیم می‌گرفتم که بروم کتاب را بخرم یا نه. اما کمی بزرگتر که شدم دنیایم به کلی عوض شد. درگیر درس خواندن برای کنکور شدم و دیگر سال به سال رنگ کتاب را هم نمی‌دیدم. بعد از کنکور هم چند سالی درگیر دانشگاه و کتاب‌های درسی شدم. روزی که دوباره تصمیم گرفتم که کتاب غیردرسی بخوانم را به خوبی خاطرم هست. رفتم به یکی از کتابفروشی‌های بزرگ و بین قفسه‌ها چرخیدم. اصلا نمی‌دانستم از کجا باید کتاب خوانی را شروع کنم. کمی که در فروشگاه چرخ زدم، یکی از کتابفروش‌ها پیشم آمد و گفت که می‌خواهد در انتخاب کتاب کمکم کند. برایش گفتم که خیلی وقت است کتاب نخواندم و شما فرض کنید که اصلا کتابی تا به حال نخوانده‌ام. او هم شروع کرد به سوال پرسیدن از اینکه چه موضوعی دوست دارم، دلم می‌خواهد از ادبیات چه کشوری بخوانم و از این دست سوال‌ها. بعد از پنج یا شش سوال هم کتابی را به من معرفی کرد. من هم به سرعت شروع کردم به خواندن کتاب. با اینکه الان بعد از گذشت سه سال می‌توانم بگویم از بدترین کتاب‌هایی بوده که خواندم، اما آن کتاب مزیت بزرگی برای من داشت. مزیتش این بود که برای شروع کتاب خواندن خوب بود. وقتی این اینفوگرافی را دیدم ناخودآگاه یادم افتاد که سوال‌های کتابفروش چقدر به پیدا شدن کتاب مناسب برای شروع کتاب خوانی من کمک کرد. برای همین دست به کار شدم و بازطراحی اینفوگرافیک را شروع کردم. اینفوگرافیکی که می‌بینید نسبت به حالت اولیه تفاوت‌هایی دارد، اما سعی کردیم به محتوای آن تا جایی که امکان دارد، وفادار باشیم. برای اینکه طول آن بیش از اندازه زیاد نشود، در سه بخش این اینفوگرافی را منتشر می‌کنیم. بخش اول که این پست است، راهنمای پیدا کردن کتابی از میان رمان‌های کلاسیک است.

یادداشت‌های مرتبط به عشق با صدای بلند: گزینه شعرهای نزار قبانی

            امان از نزار قبانی!
واقعا نمی توانم بگویم چطور واژه هایش معنی دارند ...
بعد از اینکه از دست مترجم و از بین دو فرهنگ عبور کرده اند ، مخلوطی از شعر عربی با پس زمینه ای از فرهنگ اروپایی که باز هم به فارسی خوش می نشیند!

بیروت را چنان توصیف می کند که می توانی گوشه گوشه تهران را تصور کنی ، یا اصفهانت را یا هرشهر و دیاری که دوست داری.‌نزار قبانی ذاتا شاعر نوگرا و عاشقی ست. عاشقانه هاش مشهور ترین قسمت اشعارش _حداقل بین‌فارسی زبان ها و شاید از نظر من_ هستند. 

در انتهای یادداشت ،
شما را با این‌یکی تنها می گذارم:

"انتخاب"

انتخاب با توست
میانِ
مرگ بر سینه من
یا بر دفترهای شعر من!
عشق را انتخاب کن و یا ناعشق را
انتخاب نکردن ترسویی است
راهی میانه وجود ندارد
بین بهشت و جهنم 

همه ورقه هایت را بریز بر زمین
هر تصمیمی را قبول میکنم !
حرف بزن... خشمگین شو...
منفجر شو...
اما آن جا نایست
بی حرکت چون میخ...
نمی توانم چون کاهی سبک
زیر باران بمانم...

خسته ای تو
وحشت زده ای
اما
سفر من دراز است...بسیار دراز.
یا در دریا غوطه ور شو
یا از آن کناره گیر
هیچ دریایی بی گرداب نیست.
عشق رویارویی بزرگی است
تصليب... شکنجه... اشک
سفری در میان سیاره های بی انتها
ترسِ تو مرا میکشد
ترسِ انسانی که خود را
سرگرم می کند در پس پرده!
هیچ ایمان ندارم به عشقی که
شور انقلابی در آن نیست
این عشق دیوارها را فرو نمی ریزد
چون توفانی نمی آشوبد.

چقدر میخواستم عشق تو مرا در کام می کشید
چون توفانی مرا از ریشه در می آورد....

انتخاب با توست
میانِ
مرگ بر روی سینه من
یا بر دفترهای شعر من
راهی میانه نیست
بین
بهشت و دوزخ