گزارش یک آدم ربایی
ماروخا با چون و شوهرش آلبرتو وی یا میرزا در اکتبر 1993 به من پیشنهاد کردند درباره شش ماه ربایش ماروخا و تلاش های سرسختانه آلبرتو برای آزادی او کتابی بنویسم طرح نخست به پایان رسیده بود که فهمیدیم این آدم ربایی را نمی توان جدا از نه مورد آدم ربایی دیگر که هم زمان در کشور روی داده بود مورد بررسی قرار داد زیرا در واقع آن گونه که در نگاه نخست تصور می کردیم ده آدم ربایی متفات در کار نبود بلکه یک آدم ربایی جمعی به حساب می آمد که یک گروه دارای هدف مشخص ده نفر را با دقت برگزیده و به اجرا گذاشته بود به دلیل درک دیر هنگام مطلب چاره ای نداشتیم جز اینکه طرحی جدید دراندازیم به گونه ای که همه اشخاص مورد نظر دارای هویت دقیق باشند به منظور شرح رویدادهای پیچیده و پیوسته لازم بود از شیوه ای استفاده شود که نه خسته کننده باشد و نه طولانی البته در طرح نخست قرار بود چنین باشد.
یادداشتهای مرتبط به گزارش یک آدم ربایی
7