بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

دخیل عشق

دخیل عشق

دخیل عشق

3.2
40 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

111

خواهم خواند

13

آن قدر می رود تا به حرم برسد. دلش گرفته؛ دلش به اندازه تمام دنیا گرفته است. هیچ چیز هم در دنیا نمی تواند مانند زار زدن در ایوان طلا حالش را جا بیاورد. هیچ چیز به اندازه گره زدن انگشتان بر گره مشبک های ضریح نمی تواند آرامش کند. هیچ چیز به اندازه به سر کشیدن چادر سپید و نقطه ای در میان ردیف های نماز زنان شدن، نمی توان از شدت فشاری که روی قلبش سنگینی می کند، بکاهد. سبک می شود؛ مانند پرهای همه کبوترهایی که از بالای سرش پر می کشند و روی گنبد طلایی سقاخانه می نشینند.

لیست‌های مرتبط به دخیل عشق

یادداشت‌های مرتبط به دخیل عشق

            داستان جذابی بود از فراز و نشیب‌های زندگی یک زن که پرستار آسایشگاه جانبازانه و آرزو داره همسر یک جانباز بشه.
به نظرم روند داستان خیلی خوب بود و در روایت اتفاقات داستان، تا جای ممکن جملات اضافه و بدیهی حذف شده بود. ویژگی جالب داستان، پرش‌های ناگهانی از یک صحنهٔ داستان به صحنهٔ دیگه هست؛ البته این ویژگی در ابتدا ممکنه باعث کمی غافلگیری برای مخاطب بشه، اما در ادامه، کاملاً عادی جلوه می‌کنه و بسیار شیرین به نظر میاد.
توصیف وضعیت جانبازان، خانواده‌هاشون، پرستارها و سایر آدمای مربوط به اون‌ها برام بسیار جذاب بود. البته با حال و هوای آسایشگاه جانبازان، غریبه نبودم، اما این توصیفات و حکایت‌ها خواننده رو تا حد زیادی در جریان حس و حال جانبازان سرافراز تنها در کنج آسایشگاه‌ها آشنا می‌کرد. 
نکتهٔ دیگه اینکه شخصیت اصلی داستان، به نظرم یک شخصیت عادی و به‌دور از اغراق بود. 
از همسرم که من رو به خوندن این کتاب تشویق کرد، بسیار ممنونم.
توصیه می‌کنم شما هم حتما بخونید.
          
            زندگی ؟! زیبایی؟!توصیف؟!
به شخصه علاقه ای به  صورت جدی  به مبحث جانبازی نداشتم ، راحت تر بگم برام مهم نبود 
کتاب از مسئول کتابخونه گرفتم و شروع کردم  به خوندن 
اول از همه تعجب و بعد سردرگمی و بعد گم شدن در صحن آزادی 
و بعد ضربه ناگهانی مرگ رضا ، و بعد آغاز گریه هایم 
گریه از لحظه بسته شدن چشم های رضا  تا تشییع اش در حرم 
لحظه به لحظه همراه حوریه بودم 
و لحظاتی حوریه یاد گرفت مادر باشد 
امان از آن لحظاتی که حوریه 
باید روی پاهایش می‌ایستاد و مقاومت می‌کرد 
چقدر آشنا بود پناهگاهش 
در آغوش مهربان ترین ، مگر حالت می‌تواند بد باشد ؟!
و بنظرم کلمه زیبا یا قشنگ  یا عالی 
هیچ کدام عمق ماجرا را نمی‌گوید 
عمق ماجرا  عمق قلب همه ما انسان هاست 
و برای من کتابی بود که برایش تا ۳ صبح بیدار ماندم 
نمی توانستم نخوانم 
* صرفا یک نقد به نویسنده 
داستان خیلی مشوش بود یه جاهایی 
خیلی صحنه عوض میشد و باعث شد اول از همه کتاب رو درست نخونم 
جدا کردن زمان ها از هم با یک ویرگول و جدا کردن پاراگراف ها  می‌توانست جذابیت را صد برابر  کند 
          
            یک قطره خون کافی است تا اثر هنری خلق شود، حال این طبیعی است که هنوز هم که هنوز است از ۸ سال جنگ ما آثار هنری بیرون می‌ریزد که بعضی از آن‌ها رکورد نشر کتاب در ایران را شکسته است. و این از خاصیت خون است، اگر هم خونی مقدس به ناحق ریخته شود که دیگر غوغا است.



دخیل عشق هم یک عاشقانه‌ای است که در امتداد این جنگ در جریان است. وقتی عشق با عقیده درهم تنیده می‌شود، عاشق حق دارد برای رسیدن به معشوقش دخیل ببندد به حضرت خورشید، امام رضا علیه‌ السلام که دعا نکرده حاجت می‌دهد.



امّا از این‌ها که بگذریم؛ صبر، تحمل، تلاش، اخلاق و رفتار حوریه ستودنی است. و این کتاب هوس همجواری با امام را دل می‌کارد.



و البته چون رمانی عاشقانه است نیاز به تشبیه‌های ادبی دارد ولی به نظرم در ابتدا کتاب این پیچ و تاب‌های ادبی زیاد بود و خواننده را خسته می‌کند، ولی هرچه به انتها نزدیک‌تر می‌شود ساده‌تر و خوانا تر می‌شود، و شاید هم من به قلمش عادت کردم ... و شاید هم من آدم خواندن رمان‌های عاشقانه نیستم و از همان ابتدا کار را درست پیش برده است.

مشکل بعدی این است که طول می‌کشد تا سر از جریان حوریه در بیاوری ... اطرافیان که شخصیت اول نیستند که بماند.

لذا دو پیشنهاد دارم:

اولا؛ به عنوان اولین کتاب و یا اولین رمان و یا حتی اولین رمان عاشقانه لای این کتاب را باز نکنید! بگذارید برای سوم یا چهارم به بعد.

دوما؛ از ابتدای کتاب خسته نشوید بگذارید حداقل ۱۵۰ صفحه از این دخیل بگذرد بعد اگر خوش‌تان نیامد کنارش بگذارید.
          
مظفری

1401/08/22