یادداشت محدثه سلمانی

                یکی از نقاط قوت کتاب برای من این بود که داستان توی مشهد و خراسان می گذشت و المان ها برای من مشهدی خیلی آشنا و خاطره برانگیز بودن. داستان صبوره و برآورده شدن آرزوش قشنگ بود.
چندتا چیز رو دوست نداشتم؛ یکی آدمای زیادی که رفتاراشون در جهت قضاوت صبوره و فضای جبهه و جنگ و جانباز یا تحقیرکردنش بودن و اینکه صبوره و بقیه شخصیت های مثبت فقط دلشون می گرفت و هیچوقت چیزی نمی گفتن یا رفتاری نمی کردن که اون طرف حساب کار دستش بیاد(البته از خانواده م شنیدم که یه دوره ای توی دهه هفتاد فضا همین بوده)اما خب نویسنده می تونست احساس قدرت و خوبی شخصیت های مثبت رو بیشتر انعکاس بده تا خواننده حس نکنه اینا چقدر طفلی ان.
مشکلات صبوره بعد ازدواج هم اعصابم رو خورد کرد. دستشون تنگ بود، باید به بچه ها می رسید و جانبازی شوهرش و......بازم حسی که از صبوره می گرفتم حس قدرت و تسلط نبود. همش حس می کردم زیر فشار شدیده.
پایان بندیش منو ناراحت کرد. به جای درستی نرسیدیم
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.