رمانی عاشقانه از زندگی خانم‌ناز است که همسرش شهید شیرعلی سلطانی او را«خانم‌ماه» خطاب می‌کند. قصه واقعی کتاب در سه فصل بصورت داستان‌های کوتاه و پیوسته روایت می شود.

حاجی چرا اسم هیچ کدوم از بچه ها رو فاطمه یا زهرا نذاشتی؟ با شنیدن نام زهرا منقلب شد، سکوتی طولانی کرد و گفت: میترسم اشتباهی ازم سر بزنه و نتونم حرمت این اسم مقدس رو حفظ کنم! میترسم به خاطر مسائل تربیتی مجبور بشم سر دخترم داد بزنم. باهاش قهر کنم بهش سخت بگیرم ولی اگه اسمش فاطمه باشه، من با چه جرئتی این کار رو بکنم؟
همه حاضران متعجب شدند و استغفار کردند.
با اینکه زیاد در خانه حضور نداشت، اما تا می آمد، سراغ رضیه را می گرفت.محبتی که به رضیه داشت، خیلی خاص بود. گاهی اطرافیان می گفتند: حاجی، شما سه تا دختر داری، این آخری هم دختره، چرا این قدر بهش توجه می کنی؟
حاجی جوابی نمیداد می دانستم نکته ای در  این موضوع است.همیشه وقتی رضیه را بغل می کرد، می گفت: «خدا به دخترم صب بده، خدا به دخترم ایمان بده، خدا خودش حامی دخترم باشه»
گاهی از این رفتاردلم شور می افتاد...

چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریـا چه موج خون فشان دارد
استفاده از ابیات حافظ شیرازی در کتاب، تاثیر این شاعر در زندگی مردم شیراز را نشان می‌دهد. خانم ساجده تقی زاده نویسنده خانوم ماه، دانش‌آموختۀ مقطع دکترای زبان و ادبیات فارسی است. یکی از علایق ایشان پژوهش در عرصۀ دفاع مقدس است.
          

            کتابی با محتوای فوق العاده ،پندآموز و نسبتا بدیع در سبک  روایت زندگانی شهدا از زبان همسر ...
بخش قابل توجهی از کتاب، به زیست «خانوم ماه» بعد از شهادت همسرشان و ایستادگی ها و ادامه ی مجاهدت ها اشاره دارد... گویی این قهرمان مدام داستان است که راوی قهرمان زندگی خود است
به نظر می رسد حتی قلم نویسنده محترم  با پرش هایی از حالت نیمه محاوره به ادبی در قسمت هایی از داستان، مانعی بر سر راه  جذابیت محتوایی قصه نیست
و چه زندگی ها و عشق ها که وقف  گشت و چه هزینه ها پرداخته شد تا حق تا ابد پیروز بماند و به زیست خود ادامه دهد...
          

            کتاب دوست داشتنی بود؛من با کتاب همراه میشدم انقدری که خودمو گم میکردم و درون داستان های کتاب  پیدا میکردم کنار خانوم ماه در روزهای خوشی وناخوشی .
شاید سخت ترین کار برای یک زن گذشتن از مردی باشه که با تمام وجود عاشقشه و اینجا سوال پیش میاد که کدوم یکی از ما حاضره از خودش و عزیزانش برای خدا بگذره.
خانوم ماه عزیز که با تموم سختی های زندگی بچه های خودشو با چنگ و دندون بزرگ میکنه ولی حاضر نمیشه از حقوق یک خانواده شهید استفاده کنه واین درحالیه که خیلیا فک میکنن این حقوق اندوهی از اون هارو برطرف میکنه!
شهید شیر علی سلطانی،ذاکر اهل بیت،عاشق امام حسین که درآخر عشقش را ثابت کرد و بی سر به محضر ارباب رفت . ان شاالله که ماهم عاقبتمون ختم به امام حسین بشه
ودر آخر اگه از کتاب های زندگینامه شهدا لذت می‌برید حتما این کتاب و بخونید. 
          

            این کتاب یکی از بهترین کتابهایی بود که در حوزه همسران شهدا خوندم. اولش که با یک عشق پاک و ناب شروع شد و رفته رفته زیباترین شد. شهید شیرعلی سلطانی واقعا شخصیتی الهی داشتند. خالصانه برای خدا کارمیکردند و به معنای واقعی کلمه خداپ رسول و جهاد رو بیشتر از خانواده آشوت دوست داشتند که این از خصلت‌های مومنه. خیلی دوست دارم یکروز قسمت بشه برم به زیارت مزارشون.خانم ماه عزیز خیلی شخصیت محکمی داشتند بااینکه درست کم ازدواج کردند ولی از پس زندگی به خوبی برمیومدند و نکته ی قابل توجهی که بود درموردشون بعد شهادت همسرشون با پولی که از خیاطی به دست می‌آوردند روزگار می‌گذراندند و از بنیاد شهید اصلا پولی دریافت نمی‌کردند. خدا به این بانوی عزیز عمر با عزت بدهند. کاش بشه روی ماهشونو زیارت کنیم.
          

            #ز_رضایی 

از وقتی کتاب رو خوندم، عجیب هوای شیراز زده به سرم... هوای مسجد المهدی و زیارت و دیدن خانوم ماه .🌙

کم‌ترین اتفاقی که با خوندن کتاب «خانوم ماه» برام افتاد این بود که با شخصیت معنوی و عالی شهید شیرعلی سلطانی آشنا شدم.
ولی جدای از این شخصیت عالی، متوجه شدم تنها کسی که تو این دنیا و شاید اون دنیا، می‌تونه همسر شیرعلی باشه، فقط و فقط خانوم ماهه!
چی بگم از این زن! زنی که فقط همسر شهید نبوده، بلکه یه شهید زنده‌ست و با خوندن خاطرات زندگی‌ش به صبر 
ایمانش غبطه خوردم!

تو گروه هم‌خوانی کتاب، میزبان دختر بزرگ شهید هستیم 😍 و پرسش و پاسخ‌هایی شیرین با چاشنی لهجهٔ قشنگ شیرازی، هوای گروه رو عوض کرده! 
بدون اینکه اسم اکانت رو نگاه کنم، از روی بسم الله‌های اول هر پیام می‌فهمم این پیام رو مرضیه خانوم داده، مرضیه خانومی که برای مراسم عروسی‌ش بعد از پدر، سنت قشنگی رو پایه گذاری می‌کنه.😍