ماجرای غریب و غم انگیز یک قاچاقچی در قشم

ماجرای غریب و غم انگیز یک قاچاقچی در قشم

ماجرای غریب و غم انگیز یک قاچاقچی در قشم

3.7
7 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

7

خواهم خواند

8

غراب شیطان کشتی مرموزی بود که جاشوها و ناخداها، قصه ها از آن ساخته بودند به وقت طوفان با چراغ های نورانی بر آنان ظاهر می شد و نوید مرگ می داد. عده ای می گفتند غراب شیطان ماشوئه ای است که صدها جن در آن پارو می زنند. عده ای هم می گفتند موتورلنجی است که با باد عقرب می آید و بر عالیه اش اجساد دریانوردان گناهکاری که به دریا و عظمتش بی احترامی کرده اند را به ساطور، طناب پیچ کرده اند. بوکسرعلی از این داستان ها ابایی نداشت.

لیست‌های مرتبط به ماجرای غریب و غم انگیز یک قاچاقچی در قشم

یادداشت‌های مرتبط به ماجرای غریب و غم انگیز یک قاچاقچی در قشم