با دقت به دنیای اطراف‌تان خیره شوید، 
چون‌که بزرگ‌ترین رازها، در جاهایی هست که 
انتظارش را نداریم و کسانی که جادو را باور ندارند، 
هرگز آن را پیدا نمی‌کنند.
          

            به نام خداوند حکیم 
جزو اولین کتاب هایی بود که خوانده ام،  هیچ وقت اثار رولد دال از ذهنم رخت نمی بنده! اگر همه ی کتاب ها اتش باشند،  کتاب های اینطوری سوخت کتابخوان هستند،  چرا!؟ چون هر کتابش خودش در و ماجراجویی ای بزرگ برای خواننده کم سن هست و  بعد خواندن اینجور کتاب ها،  می تونه حلقه ی کتابخوانی رو گسترده تر کنه؛  
          

            کتاب نکته ی خاصی نداشت، طرح داستان خیلی معمولی بود. پسری که دوست داره بره توی جنگل و مامانش مدام میترسوندش از هیولاهای توی جنگل. لفظ "جنگل گناه" و اینکه شیطان پسر رو وسوسه میکنه بره توی جنگل برای کتابی که ۱۹۹۱ چاپ شده بنظرم عجیبه. و البته عجیبتر اینکه این کتاب خیلی معمولی آخرین اثر رولد داله

پ.ن: توی کتاب خاطرات یک موتورسیکلت رولد دال درباره ی پرنده ها خیلی حرف میزنه و معلومه چقد علاقه داره بهشون. توی کتاب انگشت جادویی هم پرنده ها محوریت دارن، و توی این کتاب هم یه جورایی نقش ناجی رو دارن
          

            کتاب بسیار زیبا ای هست 
و من با این رمان 
رمان خوان و کتاب خوانی ام را بیشتر کردم
پیشنهاد میکنم حتما بخوانید
          

            یکی از علایق من خوندن کتاب های کودکانه هست این کتاب رو برای خواهرزاده هشت سالم خریدم و خودمم خوندمش،داستان در مورد پسری به نام بیلی هست که یک روز از پنجره به جنگل زل زده بود و به گفته های مادرش در مورد موجودات خطرناک جنگل فکر می کرد که ناگهان تصمیم می گیره راهی این ماجراجویی بشه و توی جنگل با آدم کوچولوها مواجه میشه و .... داستان خیلی قشنگی بود و شیرین ،و فکر میکنم برای بچه ها خیلی دوست داشتنی بشه همونطوری که برای من به عنوان یک بزرگسال خیلی دوست داشتنی بود،اون نافرمانی و فضولی ای که همه بچه ها دارن و دلشون میخواد که گاهی به حرف مادرشون گوش ندن و اون ماجراجویی موجودات عجیب و غریب دوستی با حیوانات ،رفتن به دنیای آدم کوچولوها و حتی حل کردن مشکلات اون ها و نقش قهرمان رو پیدا کردن و عنصر خیال داستان و تشویق کردن بچه ها به باور کردن معجزات همشون خیلی زیبا بودن و خیلی پیشنهادش می کنم⁦ʕ·ᴥ·ʔ⁩