بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

بنیاد؛ بنیاد

بنیاد؛ بنیاد

بنیاد؛ بنیاد

آیزاک آسیموف و 1 نفر دیگر
4.4
15 نفر |
3 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

19

خواهم خواند

17

هر تمدنی که دست به ابداع و نوآوری نزند، هر تمدنی که پاسخ پرسش‌هایش را در تحقیقات گذشتگان بجوید، هر تمدنی که دانسته‌هایش بیشتر از ندانسته‌هایش باشد، محکوم به نابودی است. امپراتوری کهکشانی هم به مدت دوازده هزار سال بر بیست میلیون سیاره‌ی بشر حکم رانده و در تمام این دوران صلح و آرامش را برقرار کرده، اما به آن مشکلاتی دچار شده که تمدن‌های دیگر را به نابودی کشانده و در نتیجه فروپاشی‌اش نزدیک است. بااین‌همه، تنها هری سلدون ریاضیدان این مسئله را می‌داند. سلدون علمی ابداع کرده است به نام «روان تاریخ» که با کمک آن می‌تواند آینده را «ببیند». ریاضیات او نشان می‌دهد که وقتی امپراتوری فروبپاشد، سی هزار سال بربریت و بی‌تمدنی بر کهکشان حاکم خواهد شد تا امپراتوری تازه‌ای سربربیاورد. سلدون می‌داند که دیر شده و دیگر نمی‌توان جلو این فروپاشی را گرفت؛ اما می‌توان مدت فِترَت، یعنی دوران میان دو امپراتوری را به هزار سال کاهش داد. برای این کار باید بهترین دانشمندان امپراتوری را گرد هم بیاورد و به سیاره‌ای دورافتاده بفرستد تا علوم امپراتوری را برای نسل‌های آینده حفظ کنند: سیاره‌ی ترمینوس یا بنیاد.

لیست‌های مرتبط به بنیاد؛ بنیاد

یادداشت‌های مرتبط به بنیاد؛ بنیاد

فهیمه

1402/07/08

            یک- سه‌گانه‌ی بنیاد از آن کلاسیک‌های علمی‌تخیلی است که علاقه‌مندان به این ژانر نباید خواندنش را از دست بدهند. داستان در آینده و در یک امپراتوری کهکشانی اتفاق می‌افتد که علمی به نام روان‌تاریخ افول آن و سی‌هزار سال بربریت پس از آن را پیش‌بینی کرده. هری سلدون که مبدع روان‌تاریخ است، می‌داند نجات امپراتوری ممکن نیست، ولی تلاش می‌کند با مستقر کردن گروهی دانشمند در یک سیاره‌ی دور افتاده به نام ترمینوس، دوره‌ی بربریت پس از آن را به هزار سال کاهش دهد تا امپراتوری کهکشانی دوم زودتر شکل بگیرد. 
کتاب بیشتر شبیه یک مجموعه داستان است که در فواصل زمانی چندده‌ساله اتفاق می‌افتند، به همین دلیل شخصیت‌ها مدام عوض می‌شوند. به علاوه، مکالمات بین شخصیت‌هاست که بار روایت را به دوش می‌کشد. آسیموف این سه‌گانه را در بیست و چندسالگی و به عنوان پاورقی یک مجله نوشته و بعدها بدون ویرایش خاصی به عنوان کتاب منتشر کرده. 
در واقع با این وضعیت کتاب برای خیلی‌ها حوصله سربر است و آن اوایل هم استقبال چندانی از آن نشده. بعدا که محبوب می‌شود و از آسیموف می‌خواهند ادامه‌اش را بنویسد، خودش تعجب می‌کند که با این شکل روایت، کتاب چطور مشهور و محبوب شده. اما به نظرم تعجب ندارد: ایده‌اش درخشان است و این شکل تسلط از طریق علم و مذهب و تجارت، خودِ خودِ تاریخ، گذشته و آینده است.
دو- سال ۹۸ که سریال نیروی اهریمنی‌اش منتشر شد، من قسمت اولش را دیدم و تا هفته‌ی بعد که قسمت دوم بیاید، کل مجموعه را خواندم: سه‌گانه‌ای که در پنج جلد ترجمه شده بود. 
قسمت اول بنیاد را هم که دیدم، چنین قصدی داشتم؛ فکر کردم یکی دو هفته‌ای کل مجموعه را می‌خوانم و از سریال جلو می‌زنم، اما زهی خیال باطل. با ریفلاکس و کولیک پسر، خواندن جلد اول سه هفته طول کشید و الان هم دو هفته است که لای جلد دوم را باز نکرده‌ام! اما انقدر خوانده‌ام که با اطمینان بگویم سریال اگرچه ایده‌ی اولیه و اسم شخصیت‌ها را از کتاب برداشته، اما این کجا و آن کجا. و البته با اضافه شدن دی و داون و داسک و دمرزل، و بازی لی پیس (تراندویل قلب‌ها)، سریال یک جورهایی جذاب‌تر هم هست. 
سه- گال دورنیک و سالوور هاردین هر دو در کتاب مذکرند و خب برای جذاب‌تر شدن سریال و جذب مخاطب، در سریال خانم‌ها نقش‌شان را بازی می‌کنند. کم تعداد بودن شخصیت‌های مونث در کلاسیک‌های علمی-تخیلی و فانتزی اصلا عجیب نیست و محض نمونه در هابیت حتی یک خانم هم حضور ندارد، اما گویا فیلم‌سازان دل خوشی از این قضیه ندارند‌. همش فکر می‌کنم چقدر طول می‌کشد که نقش دورف‌های هابیت، یا حتی گندالف و فرودو و سم و لگولاس و ... هم به خانم‌ها برسد؟ 
          
            حتی منی که ادبیات علمی-تخیلی برام جایگاه مقدسی داره فکر میکردم این اثر یه چیزی تو مایه های جنگ ستارگانه
یا دلیل محبوبیتش "اولین بودن" تو استفاده از المان هاییه که امروزه شاید کلیشه ای شده باشن.
و خب کاملا در اشتباه بودم.

**روایت
خب کتاب از چند روایت کوتاه با اختلاف زمانی زیاد تشکیل شده ولی انقدر طرح پایه داستان خفنه که هیچ
گسستگی ای بین روایت ها بوجود نمیاد و هیجانش از بین نمیره
البته طرح اولیه با اینکه خیلی نو آورانست به شدت هم پتانسیل خراب شدن داره البته تا اینجا که اسیموف سربلند بیرون اومده!

 **شخصیت پردازی
در مقوله شخصیت پردازی میخوام این اثر رو با فیلم تنت مقایسه کنم
میشه گفت در هردو این ها چیزی به اسم شخصیت پردازی وجود نداره
به چه بهانه ای؟
چون این آثار قراره راوی و نماینده جامعه باشن و نه اشخاص
آیا این دلیل به تنهایی کافیه که از این ضعف چشم پوشی کنیم؟
بستگی داره
فیلم تنت با این که چنین ادعایی داره بازهم سعی میکنه مخاطب رو تو موقعیت های احساسی قرار بده
میخواد بدون هیچ شناختی از شخصیت ها باهاشون همذات پنداری کنیم
انگیزه هاشون رو درک کنیم و سرنوشتشون برامون اهمیت داشته باشه
که خب همه اینا به ضرر فیلم تموم شدن
اما کتاب بنیاد چنین مفهومی رو به بهترین شکل ممکن پیاده میکنه
و حداقل برای من نبود شخصیت پردازی هیچ لطمه ای به داستان نزد

**جهان
به شخصه انتظار داشتم بیشتر با بعد بصری این جهان آشنا بشم و توصیفات بیشتری از فضا ها
و تکنولوژی ها بشنوم چون داستان در آینده خیلی دور روایت میشه و زندگی در ابعاد کهکشانی 
و سفر از طریق کرمچاله چیزای کمی نیستن
سبک زندگی در چنین جهانی هم خیلی باید متفاوت باشه
البته زیادم اذیتم نکرد ولی خیلی میتونست بهتر باشه