روایت: مفاهیم بنیادی و روش های تحلیل

روایت: مفاهیم بنیادی و روش های تحلیل

روایت: مفاهیم بنیادی و روش های تحلیل

برانون تامس و 1 نفر دیگر
3.9
7 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

11

خوانده‌ام

9

خواهم خواند

22

شابک
9789641919346
تعداد صفحات
280
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

کتاب روایت: مفاهیم بنیادی و روش های تحلیل، نویسنده برانون تامس.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به روایت: مفاهیم بنیادی و روش های تحلیل

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به روایت: مفاهیم بنیادی و روش های تحلیل

پست‌های مرتبط به روایت: مفاهیم بنیادی و روش های تحلیل

یادداشت‌ها

بسم الله ا
          بسم الله الرحمن الرحیم    
  
«روایت همه جا هست، درست مثل زندگی»  
 - رولان بارت  
   
در اهمیت روایت‌شناسی:   
شاید ما، مانند بسیاری از معاصرین رولان بارت، این حرف او را مبالغه‌آمیز بدانیم. علت این نگاه آن‌ها مختص دانستن روایت به تخیل و موقعیت‌های واقعیت‌گریز است. اما بارت تعریف دیگری از روایت دارد. او استدلال می‌کند که ما با انواع روایت احاطه شده‌ایم و با مثال‌هایی از لال‌بازی[یا نمایش صامت/پانتومیم]، داستان‌های فکاهی مصور و... نشان داد روایت هم می‌تواند تصویری باشد هم بخش مهمی از فرهنگ شفاهی و مکتوب ما را تشکیل دهد (در اینجا تعریفی گسترده از روایت را شاهدیم).

خنثی‌نبودن روایت و روایت‌گری:  
بارت نشان داد که روایتگری کنشی بی‌طرفانه نیست بلکه ماهیتی سیاسی دارد و به شکل‌گیری و تعیین واکنش‌های‌مان به جهان پیرامون یاری می‌رساند و حتی نگاه ما به جهان و تجربیات‌مان را شکل می‌دهد.   
  
   
در فواید کتاب حاضر:
   
۱_آشنایی با اصطلاحات روایت‌شناسی: 
اختلاف در تعریف اصطلاحات موجب بسیاری از سوءتفاهم‌ها در هر علمی شده است. در نتیجه واژه‌شناسی یکی از اولیات ورود به هر مبحثی است و نقد ادبی نیز از این قاعده مستثنی نیست. تصور کنید کسی بدون اینکه بداند داستان و پیرنگ در روایت‌شناسی به چه معنا است شروع به مطالعه در این باب کند. وقتی به جمله‌ی «داستان: پادشاه مرد و سپس ملکه درگذشت» برسد چه برداشتی خواهد داشت؟ فکر می‌کند که این یک داستانک است و تحلیل اشتباهی از آن خواهد داشت اما اگر فرد به تفاوت بین «داستان» و «پیرنگ» واقف باشد متوجه می‌شود که این جمله تک‌خطی دقیقا یعنی چه.
آشنایی با اصطلاحات روایت‌شناسی از مفیدترین حسن‌های کتاب حاضر است. چه اصطلاحاتی که مشترک لفظی باشند، مانند داستان و پیرنگ، چه اصطلاحاتی که مختص به روایت‌شناسی باشند، مانند کانونی‌سازی.   
   
۲_آشنایی با ادبیات(زبانِ خاصِ) روایت‌شناسی(مقدمه‌ خواندن کتاب‌های بیشتر در این زمینه):   
صرف آشنایی با اصطلاحات یک علم خاص باعث آشنایی با ادبیات آن علم/رشته نمی‌شود. برای مثال در علم اصول فقه یکی از اشکالاتی که به شهید صدر می‌گیرند، برهم‌زدن همین زبان خاص اصولیین است که شامل:   
تغییر اصطلاحات، تغییر زبان، تغییر ترتیب مباحث و... است.   
مطالعه کتاب حاضر باعث می‌شود با ادبیات روایت‌شناسی آشنا شویم و الفاظ جعل‌شده و تغییر معنایافته در این رشته متوجه بشویم.  
   
۳_تصویر روشن مسائل:   
اصل اینکه مباحث روایت‌شناسی و زمینه‌ی بحث حول چه مسئله‌ای است در این کتاب تبیین می‌شود. مثلا چه مسئله‌ای در مبحث صدای راوی یا نقش خواننده است که منجر به فلان نظر شده است.  یعنی در این کتاب تلاش شده است زمین‌بازی و دعوا به نیکی منقح شوند.  
   
۴_ افزایش قدرت تحلیل:   
در کتاب «آدمی همان است که می‌خواند» آمده:   
«لازم نیست هر چیزی را که مؤلف باور دارد باور کنیم. [...] برای درگیری بیشتر با متن و افزایش درک مطلب تفسیر و نقد شاید لازم نباشد باور کنیم، اما حتما لازم است بدانیم.»   
فارغ از اینکه ما نظراتی مانند رویکرد پراپ در تحلیل قصه‌های عامیانه را بپذیریم، این نظریات به ما کمک می‌کنند تحلیلی از روایت‌‌هایی که با آن‌ها مواجه می‌شویم داشته باشیم.    
برای مثال من بعد از خواندن کتاب، انیمیشن The Wild Robot را دیدم. در ادامه تلاش می‌کنم با عینک روایت‌شناسانه و مشخصاََ نظریه ساختاری ولادیمیر پراپ این انیمشین و روایتش را تحلیل کنم. 
وضعیت و پروفایل شخصیت‌های داستان به این شرح است: 
رازوم ۷۱۳۴ یا راز: 
رباتی که سر از جنگل درمی‌آورد. وظیفه او انجام هر خدمتی است که به او محول می‌شود. طبق برنامه‌نویسی این ربات، او از عهده هر کاری برمی‌آید، به جز آسیب زدن و احساس داشتن. 
برایت بیل: 
غازی که در اثر حادثه‌ای خانواده‌اش را از دست می‌دهد (عامل این حادثه همین راز، ربات داستان ماست) و راز او را به عنوان پسرش قبول می‌کند. 
فینک: 
روباه سرخی که اولین حیوانی است که به راز برای تربیت برایت‌بیل کمک می‌کند. دیگر حیوانات جنگل: 
حیواناتی که ابتدا از راز، به خاطر قابلیت‌هایش، می‌ترسند و سعی در نابودی او دارند اما برخی از آن‌ها با شناخت بیشتر از راز به کمک او برمی‌آیند. 
خلاصه داستان: راز در اثر حادثه‌ای سر از جنگل در می‌آورد، او ابتدا سعی می‌کند با حیوانات ارتباط برقرار کند اما موفق نمی‌شود. در اثر حادثه‌ای راز یک غاز را می‌کشد اما یکی از تخم‌های این غاز سالم باقی می‌ماند. راز ابتدا تا به دنیا آمدن آن غاز آن را نگه می‌دارد و سپس تصمیم به ترک آن می‌گیرد، اما بنا بر توصیه یک صاریغ وظیفه‌ی مادری بر دوش او قرار می‌گیرد. راز باید به برایت‌بیل غذا بدهد و شنا کردن و پرواز را یاد دهد.
در پیرنگ اول انیمیشن، بنا بر نظریه پراپ می‌توان رازوم ۷۱۳۴  را «شخصیت قهرمان» دانست. شرایط حاکم بر جنگل را «شخصیت بدذات»، فینک را«شخصیت یاور»، صاریغ را «شخصیت اعزام‌کننده»، برایت بیل «شخصیت شاهدخت و پدرش» هستند. انیمیشن از کارکرد دوم نظریه پراپ شروع می‌شود و حداقل ۱۸ کارکرد از کارکردهای موجود در این نظریه را دارد. توالی کارکردها در روایت این انیمشین طابق النعل نظریه پراپ نیستند. طبق تفسیر کتاب «روایت» تامس از نظریه پراپ و فهم من از این تفسیر زمانی‌که تمام کارکردهای روایی موجود در نظریه پراپ در یک روایت خاص (در اینجا داستان این انیمیشن) وجود نداشته باشد لازم نیست توالی رخدادها دقیقا مانند قدم‌های کارکردهای پراپ باشند (برای فهمیدن این مورد باید متن پایه پراپ را مطالعه کرد). برای مثال در این انیمیشن کارکرد چهاردهم قبل از کارکرد سوم رخ می‌دهد. 
به نظر من پنج کارکرد اصلی موجود در داستان، هر چند توالی زمانی آن‌ها مانند آنچه پراپ ذکر کرده نیست، به شرح ذیل است: 
کارکرد دوم: دستور انجام کاری به قهرمان داستان ابلاغ یا وی از انجام کاری منع می‌شود. 
کارکرد سوم: قهرمان آن دستور یا منع را رعایت نمی‌کند. 
کارکرد هجدهم: بدذات شکست می‌خورد. 
کارکرد بیست و نهم: شکل و شمایل قهرمان عوض می‌شود. 
کارکرد  سی و یکم: قهرمان ازدواج می‌کند و به مقام پادشاهی می‌رسد. 
مثلاََ کارکردهای هجدهم و سی و یکم در این انیمشین همزمان رخ می‌دهند. 
البته مقصود من از کارکردها بیشتر استعاری است تا عین آنچه پراپ گفته. 
احتمالا اگر نقدی از جانب دوستان باشد یا خود نظریه پراپ را مطالعه کنم بهتر بتوانم به جرح و تعدیل نگاهم بپردازم.
اگر من اطلاعی از این نظر نداشتم، نمی‌توانستم این انیمیشن را تحت یک الگوی واحد با دیگر قصه‌های به این سبک قرار بدهم. 
   
در پایان اینکه هر چند کسی با خواندن کتاب_ و حتی با صرف خواندن ده‌ها کتاب دیگر_ روایت‌شناس نمی‌شود، اما روایتِ برانون تامس می‌تواند شروع خوبی برای رسیدن به حدی از آن مقصود باشد.   
   
پی‌نوشت‌ها:
۱_تحلیل یک پیرنگ از انیمیشن مبتنی بر این است که بشود یک پیرنگ قصه را تحلیل کرد و پیرنگ‌های بعدی را کنار گذاشت.   
۲_شخصیت بدذات بودن شرایط جنگل بنا بر این نظر که رویکرد پراپ شامل حالت استعاری هم باشد.   
۳_چنانکه پراپ گفته، ممکن است همه این کارکردها در یک قصه‌ عامیانه یافت نشوند، ولی اگر همه آن‌ها باشند توالی زمانی‌شان به همین ترتیب است.
        

35

          روایت جمعی؛
انسان می‌نویسد و همین فعالیتی جمعی است.


0- این اثر شد دومین اثری که در روایت‌شناسی خواندم. روزآمد بودن و کاربردی بودن این کتاب وجه تمایز مهمی است.

1- تقابل‌های دوجزئی:
معمولا ما انسان‌ها دوست داریم در دوگانه‌‌ها امور را طبقه‌بندی و درک کنیم. نویسنده‌ها هم در این دام می‌افتند. بجز اون توجه به دوگانه‌ها  در آثار ادبی هم می‌تواند ابزار تحلیلیِ مفیدی باشد. 
دوگانه‌ها یعنی چه؟ فرض کنید در یک اثر/رمان که در مورد ابتدای ورود انگلیسی‌ها و اروپایی‌ها به قارۀ آمریکاست دو گروه عمده داشته باشیم: یکسری مزرعه‌دار و دیگران بومیان آمریکا. 
در  اثر این تقابل‌ها را داشته باشیم (به ترتیب مزرعه‌دار/بومیان آمریکا):
نژاد سفید/نژاد سرخ
مسیحی/بی‌دین
بانزاکت/وحشی
بی‌دفاع/خطرآفرین
درمانده/نیرومند
لباس‌پوشیده/عریان
با تحلیل و توجه به این دوگانه‌ها می‌توان فهمید که نحوۀ بازنمایی هرکدام از این دوگروه اجتماعی چگونه بوده است و احتمالا نویسنده چه دیدگاهی به هرکدام از آنها داشته است. این مورد را اولین بار از سامان جواهریان، در سلسه جلساتی در مدرسۀ سه‌نقطه شنیدم. شعر میراثِ اخوان ثالث را به ساختِ همین دوگانه‌ها توضیح داد و به حدی این نگاهِ منظم، آورده‌های تحلیلی داشت که نگم براتون. اصلا ویرِ روایت‌شناسی از همان جلسات و صحبت‌های آقای جواهریان زده شد.

2- یکی از سوالاتی که برای مخاطب آثار ادبی به وجود می‌آید این است که بالاخره موضع نویسنده چیست (اصلا مهم است؟)؟ همین اهمیت نویسنده یا عدم اهمیت آن شده بحث اصلی یکی از مهم‌ترین جدل‌های تاریخ نقد ادبی که همانا تئوری مرگ مولف و رولان بارت است. الان نمی‌خواهم وارد این مورد بشم، بیشتر می‌خوام در مورد این حرف بزنم که بالاخره نویسنده را به چه راه‌هایی می‌توانیم بشناسیم.
برای نمونه یک نمایشنامه را فرض کنید که 5شخصیت با دیالوگ‌های زیاد دارد. هرکدام از این شخصیت‌ها هم در امور مختلف موضع‌های متمایزی دارند. هر انسانی در درون خود، موجودی چهل‌تیکه از مفاهیم و رویکردهای مختلف است، ولی بعیده است بازجوی اثر و گفته‌هایش با زندانیِ اثر، هر دو نماینده دیدگاه نویسنده باشند. از میان صداهای مختلف اثر، احتمالا نویسنده یک یا دو صدا را نمایندگی خواهد کرد. احتمالا نویسنده‌ای کاردرست است که اندکی به رازبودگی و اهمیت کشف در فهم اثر ادبی اشراف داشته باشد (یعنی موضوعات و مفاهیم را گل‌درشت در اثر نمی‌گذارد و به خواننده اجازۀ تفسیر می‌دهد). آن نویسنده خوب می‌داند که نباید آدم بدِ داستان سیگاری، بداخلاق، بوگندو، بددهن و احمق باشد از آن سمت قهرمان داستان فرهیخته، علاقه‌مند به موسیقیِ کلاسیک، خوش برخورد با گربۀ سرکوچه، خوش خلق و باهوش. همین نمایشِ موقعیتِ بی‌طرفی توسط نویسنده بسیار حائز اهمیت است؛ چرا؟ چون اینگونه خواننده همدل‌تر خواهد بود با نویسنده و اینگونه همدلانه سعی می‌کند واقعا اثر را بفهمد نه اینکه با عداوت به رقابت با نویسنده بپردازد.
خب خب، الان روایت‌شناسی به ما چه کمکی می‌کند؟ نحوۀ ضمنیِ بازنمایی افراد، کانونی‌سازی، ایدئولوژی و روایت، و مواردی از این دست راهنمای ما در فهم موضع نویسنده خواهند بود.

3- همانطور که گفتم یکی از جذابیت‌های کتاب این بود که سال 2016 منتشر شده است و دغدغۀ رسانه‌ها و مسائل روزِ جهان‌ِ روایت را دارد. البته با سرعتی که جهانِ تکنولوژی و فناوری دارد، 2016 واقعا عهد دقیانوس حساب می‌شود. باری، انقدر ایدۀ جدید و جذاب از این بخش‌های کتاب گرفتم که نگو. برای نمونه:
یک مفهومی  در مطالعاتِ رواییِ رسانه‌های نوین هست با عنوان اَبَرمتن/hypertext. ابرمتن چیست؟ متن‌هایی که در فضای مجازی تولید می‌شوند که هر متن به متنی دیگر ارجاع دارد و شبکۀ ارتباطی متن‌ها یک کلان روایت اساسی می‌سازند. یعنی روایتی واحد (با تمام تکثرها) ساخته شده است که نویسندۀ یکتایی ندارد (پیش از این مفهوم بینامتنیت که از رویکردهای اساسیِ نقد ادبی و روایت‌شناسی است در مورد هر متنی این فهم شبکه‌ای را داشت، ولی ابرمتن‌ها به علت ماهیت رسانه‌های نوین، خاصیت‌های خاص خود را دارند.)
برای نمونه در فضای توئیتر یک اصطلاحی هست با عنوانِ «ژانر». این ژانر  یعنی که موضوعی در توئیتر ترند شده باشه و مثلا به مدت دو روز یک پست یا چند پستِ پایه ریتوئیت، کوت و ریپلای بشوند و روایت مختلف افراد ساخته شود. همین اخیر ژانرِ آیرونیک و کناییِ «هر ایرانی در بچگی حداقل یکبار اروپا رفته دیگه» در توئیتر فارسی ترند شده بود. تک تک عکس‌ها و کوتاه‌جمله‌هایی که کاربران توئیتر در تیکه به این جملۀ عجیب بیان می‌داشتند یک تصویر کلی را می‌ساخت. تصویری کلی از متنی جمعی، متنی که مثل متن‌های عادی نیست و یک ابرمتن است. این ابرمتن‌ها منحصر در موضوعات طنز نیست و بعضا مسائل و زخم‌های جامعه را بازنمایی می‌کند. مانند ژانر «از سربازی بگو» یا مسئلۀ حجاب و پلمپ کسب‌وکارها. 
تحلیل اینگونۀ فضای مجازی را به صورت مدون اولین با در کتاب شبکه‌های خشم و امیدِ امانوئل کاستلز خواندم و بعدتر زینپ توفکچی و کلی تحلیل شبکه‌ای در موردش خواندم. به نظرم در کنار تمام تحلیل‌های آماری، سیاسی و اجتماعی، ابزار تحلیلیِ روایت‌شناسی آورده‌هایی برای تحلیل خواهد داشت که واقعا آن سرش ناپیداست. مشخصا همین تک ایده را بگیرید که «جنبش اجتماعی نیاز به روایت دارد». یعنی وای. تک تک انقلاب‌های، مشخصا انقلاب 57 ایران، یا جنبش‌های بهار عربی یا انقلاب فرانسه یا هزاران رخداد اجتماعی دیگر را به تحلیل روایت می‌توان معنا کرد. یعنی واقعا «معنا کرد». تو این مورد خیلی می‌شه حرف زد ولی چون خودم خیلی آماده نیستم، در این حد می‌گذارم و می‌روم ولی قطعا بازخواهم گشت!
البته بسیاری از مفاهیم گفته شده برای تحلیل رسانه‌های نوین در این کتاب بسیار بدیهی و ابتدایی بودند که البته با فضل تقدم کتاب می‌توان این مورد را بخشید.


4- کلی کلی متنِ خفنِ دیگر هم در مورد روایت‌شناسی یافت می‌کردم که خواهم خواند.
تا اینجا محمد راغب و حسین پاینده را در روایت‌شناسی بسیار جدی و اساسی یافته ام. پیام یزدانجو هم ترجمه‌های خوبی دارد.
در بینامتنیت که از شاخه‌های نقد ادبی و به نوعی روایت‌شناسی است نیز بهمن نامورمطلق کارهایی کرده است.
دوست دارم یه پستِ در مورد روایت‌شناسی بنویسم حتما که البته این پس از چندین اثر دیگر حاصل خواهد شد. به یه باشگاه با یک کارویژۀ خاص که نقد ادبی و روایت‌شناسی خواهد بود نیز فکر می‌کنم!
        

43