یادداشت
1403/8/11
بسم الله الرحمن الرحیم «روایت همه جا هست، درست مثل زندگی» - رولان بارت در اهمیت روایتشناسی: شاید ما، مانند بسیاری از معاصرین رولان بارت، این حرف او را مبالغهآمیز بدانیم. علت این نگاه آنها مختص دانستن روایت به تخیل و موقعیتهای واقعیتگریز است. اما بارت تعریف دیگری از روایت دارد. او استدلال میکند که ما با انواع روایت احاطه شدهایم و با مثالهایی از لالبازی[یا نمایش صامت/پانتومیم]، داستانهای فکاهی مصور و... نشان داد روایت هم میتواند تصویری باشد هم بخش مهمی از فرهنگ شفاهی و مکتوب ما را تشکیل دهد (در اینجا تعریفی گسترده از روایت را شاهدیم). خنثینبودن روایت و روایتگری: بارت نشان داد که روایتگری کنشی بیطرفانه نیست بلکه ماهیتی سیاسی دارد و به شکلگیری و تعیین واکنشهایمان به جهان پیرامون یاری میرساند و حتی نگاه ما به جهان و تجربیاتمان را شکل میدهد. در فواید کتاب حاضر: ۱_آشنایی با اصطلاحات روایتشناسی: اختلاف در تعریف اصطلاحات موجب بسیاری از سوءتفاهمها در هر علمی شده است. در نتیجه واژهشناسی یکی از اولیات ورود به هر مبحثی است و نقد ادبی نیز از این قاعده مستثنی نیست. تصور کنید کسی بدون اینکه بداند داستان و پیرنگ در روایتشناسی به چه معنا است شروع به مطالعه در این باب کند. وقتی به جملهی «داستان: پادشاه مرد و سپس ملکه درگذشت» برسد چه برداشتی خواهد داشت؟ فکر میکند که این یک داستانک است و تحلیل اشتباهی از آن خواهد داشت اما اگر فرد به تفاوت بین «داستان» و «پیرنگ» واقف باشد متوجه میشود که این جمله تکخطی دقیقا یعنی چه. آشنایی با اصطلاحات روایتشناسی از مفیدترین حسنهای کتاب حاضر است. چه اصطلاحاتی که مشترک لفظی باشند، مانند داستان و پیرنگ، چه اصطلاحاتی که مختص به روایتشناسی باشند، مانند کانونیسازی. ۲_آشنایی با ادبیات(زبانِ خاصِ) روایتشناسی(مقدمه خواندن کتابهای بیشتر در این زمینه): صرف آشنایی با اصطلاحات یک علم خاص باعث آشنایی با ادبیات آن علم/رشته نمیشود. برای مثال در علم اصول فقه یکی از اشکالاتی که به شهید صدر میگیرند، برهمزدن همین زبان خاص اصولیین است که شامل: تغییر اصطلاحات، تغییر زبان، تغییر ترتیب مباحث و... است. مطالعه کتاب حاضر باعث میشود با ادبیات روایتشناسی آشنا شویم و الفاظ جعلشده و تغییر معنایافته در این رشته متوجه بشویم. ۳_تصویر روشن مسائل: اصل اینکه مباحث روایتشناسی و زمینهی بحث حول چه مسئلهای است در این کتاب تبیین میشود. مثلا چه مسئلهای در مبحث صدای راوی یا نقش خواننده است که منجر به فلان نظر شده است. یعنی در این کتاب تلاش شده است زمینبازی و دعوا به نیکی منقح شوند. ۴_ افزایش قدرت تحلیل: در کتاب «آدمی همان است که میخواند» آمده: «لازم نیست هر چیزی را که مؤلف باور دارد باور کنیم. [...] برای درگیری بیشتر با متن و افزایش درک مطلب تفسیر و نقد شاید لازم نباشد باور کنیم، اما حتما لازم است بدانیم.» فارغ از اینکه ما نظراتی مانند رویکرد پراپ در تحلیل قصههای عامیانه را بپذیریم، این نظریات به ما کمک میکنند تحلیلی از روایتهایی که با آنها مواجه میشویم داشته باشیم. برای مثال من بعد از خواندن کتاب، انیمیشن The Wild Robot را دیدم. در ادامه تلاش میکنم با عینک روایتشناسانه و مشخصاََ نظریه ساختاری ولادیمیر پراپ این انیمشین و روایتش را تحلیل کنم. وضعیت و پروفایل شخصیتهای داستان به این شرح است: رازوم ۷۱۳۴ یا راز: رباتی که سر از جنگل درمیآورد. وظیفه او انجام هر خدمتی است که به او محول میشود. طبق برنامهنویسی این ربات، او از عهده هر کاری برمیآید، به جز آسیب زدن و احساس داشتن. برایت بیل: غازی که در اثر حادثهای خانوادهاش را از دست میدهد (عامل این حادثه همین راز، ربات داستان ماست) و راز او را به عنوان پسرش قبول میکند. فینک: روباه سرخی که اولین حیوانی است که به راز برای تربیت برایتبیل کمک میکند. دیگر حیوانات جنگل: حیواناتی که ابتدا از راز، به خاطر قابلیتهایش، میترسند و سعی در نابودی او دارند اما برخی از آنها با شناخت بیشتر از راز به کمک او برمیآیند. خلاصه داستان: راز در اثر حادثهای سر از جنگل در میآورد، او ابتدا سعی میکند با حیوانات ارتباط برقرار کند اما موفق نمیشود. در اثر حادثهای راز یک غاز را میکشد اما یکی از تخمهای این غاز سالم باقی میماند. راز ابتدا تا به دنیا آمدن آن غاز آن را نگه میدارد و سپس تصمیم به ترک آن میگیرد، اما بنا بر توصیه یک صاریغ وظیفهی مادری بر دوش او قرار میگیرد. راز باید به برایتبیل غذا بدهد و شنا کردن و پرواز را یاد دهد. در پیرنگ اول انیمیشن، بنا بر نظریه پراپ میتوان رازوم ۷۱۳۴ را «شخصیت قهرمان» دانست. شرایط حاکم بر جنگل را «شخصیت بدذات»، فینک را«شخصیت یاور»، صاریغ را «شخصیت اعزامکننده»، برایت بیل «شخصیت شاهدخت و پدرش» هستند. انیمیشن از کارکرد دوم نظریه پراپ شروع میشود و حداقل ۱۸ کارکرد از کارکردهای موجود در این نظریه را دارد. توالی کارکردها در روایت این انیمشین طابق النعل نظریه پراپ نیستند. طبق تفسیر کتاب «روایت» تامس از نظریه پراپ و فهم من از این تفسیر زمانیکه تمام کارکردهای روایی موجود در نظریه پراپ در یک روایت خاص (در اینجا داستان این انیمیشن) وجود نداشته باشد لازم نیست توالی رخدادها دقیقا مانند قدمهای کارکردهای پراپ باشند (برای فهمیدن این مورد باید متن پایه پراپ را مطالعه کرد). برای مثال در این انیمیشن کارکرد چهاردهم قبل از کارکرد سوم رخ میدهد. به نظر من پنج کارکرد اصلی موجود در داستان، هر چند توالی زمانی آنها مانند آنچه پراپ ذکر کرده نیست، به شرح ذیل است: کارکرد دوم: دستور انجام کاری به قهرمان داستان ابلاغ یا وی از انجام کاری منع میشود. کارکرد سوم: قهرمان آن دستور یا منع را رعایت نمیکند. کارکرد هجدهم: بدذات شکست میخورد. کارکرد بیست و نهم: شکل و شمایل قهرمان عوض میشود. کارکرد سی و یکم: قهرمان ازدواج میکند و به مقام پادشاهی میرسد. مثلاََ کارکردهای هجدهم و سی و یکم در این انیمشین همزمان رخ میدهند. البته مقصود من از کارکردها بیشتر استعاری است تا عین آنچه پراپ گفته. احتمالا اگر نقدی از جانب دوستان باشد یا خود نظریه پراپ را مطالعه کنم بهتر بتوانم به جرح و تعدیل نگاهم بپردازم. اگر من اطلاعی از این نظر نداشتم، نمیتوانستم این انیمیشن را تحت یک الگوی واحد با دیگر قصههای به این سبک قرار بدهم. در پایان اینکه هر چند کسی با خواندن کتاب_ و حتی با صرف خواندن دهها کتاب دیگر_ روایتشناس نمیشود، اما روایتِ برانون تامس میتواند شروع خوبی برای رسیدن به حدی از آن مقصود باشد. پینوشتها: ۱_تحلیل یک پیرنگ از انیمیشن مبتنی بر این است که بشود یک پیرنگ قصه را تحلیل کرد و پیرنگهای بعدی را کنار گذاشت. ۲_شخصیت بدذات بودن شرایط جنگل بنا بر این نظر که رویکرد پراپ شامل حالت استعاری هم باشد. ۳_چنانکه پراپ گفته، ممکن است همه این کارکردها در یک قصه عامیانه یافت نشوند، ولی اگر همه آنها باشند توالی زمانیشان به همین ترتیب است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.