بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

جناب مارتینی

جناب مارتینی

جناب مارتینی

پیترو گروسی و 2 نفر دیگر
4.3
6 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

10

خواهم خواند

5

کتاب جناب مارتینی، نویسنده پیترو گروسی.

لیست‌های مرتبط به جناب مارتینی

بچه های سبزبی دوز و کلکسال گمشده ی خوآن سالواتی یرا

برج بابل

21 کتاب

واقعا عاشق تک تک تصویرسازی‌های این مجموعه‌ام. 🥲 و چندتاییش رو هم خوندم و دوست داشتم. :) دلم می‌خوادشون. 😩 در مقدمه کتاب‌ها در شرح اینکه چرا به نام برج بابل نامیده می‌شن نوشته شده: گفته‌اند تشتت و افتراق زبانْ عقوبت آدمیان بوده است؛ و ترجمه تلاش برای رسیدن به آن زبان وفاق، زبان هم‌دلی، زبان کامل و بی‌نقص، زبان آدم و حوا، زبان بهشت. «برج بابل» حالا نماد ناسوتی و ازدست‌رفتهٔ آن لغت تنها، آن زبان یگانه، زبان هم‌دلی انسان‌هاست. مجموعه کتاب‌های «برج بابل» شاید تلاش ما در بزرگداشت هم‌دلی از راه هم‌زبانی است: رمانک‌ها یا داستان‌های بلندی که در غرب به آن‌ها «نوولا» می‌گویند، از قضا بسیاری از آثار ادبیات مدرن جهان در چنین قطع و قالبی نوشته شده‌اند؛ آثاری که هرچند با معیار کمی تعداد صفحه و لغت دسته‌بندی می‌شوند، در اشکال سنجیده و پروردهٔ خود هیچ کم از رمان ندارد. در طبقه‌بندی این مجموعه، مناطق جغرافیایی را معیار خود قرار داده‌ایم و به شکلی نمادین، نام یکی از شخصیت‌های داستانی به‌یادماندنی آن اقلیم را بر پیشانی هر دسته نهاده‌ایم؛ مانند «شوایک» برای ادبیات اروپای شرقی و «رمدیوس» برای ادبیات امریکای لاتین. آثار ایرانی این بخش در مجموعه‌ای به نام «هزاردستان» ارائه می‌شود. این کتاب‌ها را می‌توان در مجال یک سفر کوتاه، یک اتراق، یک تعطیلات آخر هفته خواند و به تاریخ و ذهن زبان مردمان سرزمین‌های دیگر راه برد. در این سفرهای کوتاه به بهشتِ زبان،‌ همراه‌مان شوید.

یادداشت‌های مرتبط به جناب مارتینی

            آن‌قدر شروع جذابی داشت که همان اول خوانش، تصمیم گرفتم بقیه کارهای نویسنده را هم بخوانم و مدام توی ذهنم مرور می‌کردم: «پیترو گروسی... پیترو گروسی... اوهوم! باید ببینم دیگر چه نوشته؟»
ولی همه این‌ها خیالات خام یک عدد خوشبین ذوق‌زده بود و بس!
نیمه‌های به اصطلاح رمانک فهمیدم با داستانی مواجهم که رونوشتی کم‌مایه از واقعیاتی بیرونی است. دقیقا هم از آن‌ دست نوشته‌هایی که از خواندن‌شان فراری هستم و نویسندگان‌شان را سرزنش می‌کنم که آخر این‌همه سوژه برای نوشتن! چرا رفته‌ای سراغ این؟! چرا تخیلت را به کار نگرفتی؟! چرا و چرا و چرا؟!
نوشتن یک نویسنده درباره نویسندگان و نویسندگی، آن هم در قالب داستان و رمان و بدتر از آن واقع‌گرایانه! وای خدای من! بدترین انتخاب برای نوشتن است.

کتاب را تمام کردم تا تمامش کرده باشم، همین. اواخر خوانش، آن کنجکاوی اولیه چنان فروکش کرده بود که تقریبا ته کشیده بود و کاملا ناامید بودم از غافلگیری. و متاسفانه پیش‌بینی‌ام درست از آب درآمد.
فعلا باید هر چند دقیقه یکبار با خودم تکرار کنم: «پیترو گروسی، جناب مارتینی را نوشته، حواست باشد»؛ بلکه آن ذوق‌مرگی اول خوانش از ذهنم پاک شود و روبات‌وار هر کتابی که نام این نویسنده را بر خود داشت، خریداری نفرمایم!