بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

زندگی پای تخته سیاه

زندگی پای تخته سیاه

زندگی پای تخته سیاه

عفت جوادی و 1 نفر دیگر
3.3
10 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

14

خواهم خواند

6

کتاب زندگی پای تخته سیاه، نویسنده عفت جوادی.

یادداشت‌های مرتبط به زندگی پای تخته سیاه

            خوندن این کتاب رو برای سه دسته افراد مفید میدونم:
دانشجو معلم ها و نو معلم ها؛ با خوندن این کتاب سرگذشت سی ساله ی معلمی رو می بینن و قطعا گوشه گوشه اش براشون درس آموزه
معلم هایی که بازنشسته شدن یا در شرف بازنشستگی ان( میتونه هدیه ی خوبی براشون باشه از طرف شاگردها یا فرزندانشون اگر همت کنند.)
و کسانی که به تاریخ شفاهی علاقه دارند.
چند نکته:
ریتم کتاب یک مقداری کنده و ممکنه یه قسمت هاییش جذاب نباشه که یا باید صبوری کنید یا از روش بپرین. البته از اونجایی که کتاب به صورت صد و خورده ای خاطره ی منقطع یکی دوصفحه ای نوشته شده، خوندن یا پریدن از روش راحت تره. و این رو هم باید در نظر بگیرد که نویسنده ی کتاب بیشتر معلم بوده تا نویسنده، پس بعضی ایرادات قابل گذشتند.
دوم اینکه نویسنده از روابطش با کادر آموزشی مدارسی که در اونها کار کرده گفته و همچنین بی انصافی هایی که بعضی از کارمندان اداره در حقشون داشتند. ازونجایی که ما کل قضیه رو از زاویه دید ایشون می بینیم و از زبان اشخاص دیگه چیزی نشنیدیم ممکنه بعضی قسمت هاش رو با دیده ی تردید بخونید که خوب عادیه. قسمت های پایانی کتاب برای من یک مقداری کسل کننده بود.
ایشون سالهای زیادی در دبیرستان غیردولتی فرهنگ درس دادن و فرزندانشون هم بعضا محصل همین مجتمع بودند، از این لحاظ ممکنه سیر شکل گیری و تغییر و تحولات این مدرسه و غیر انتفاعی های دیگه براتون جالب باشه.
اون توصیفاتی که از مدارس انگلستان داشتند هم مربوط به همون دوره است یعنی دهه هفتاد ایران. الان اینجور نیستند.
نکته ی آخر: ایشون شخصیت خودش رو از لحن و اتفاقات خوب تونستن نشون بدن، انسانی مذهبی که از دسته بندی های سیاسی دل خوشی ندارند، سرشون در کار خودشونه و البته یک جاهایی نمی تونن از رابطه های رایج در فضای اداری استفاده کنند و حقشون خورده میشه.
اگه شما هم شخصیت اینطوری دارین و معلمین، بدونین که کارتون سخته، اگر باور نمی کنین، این کتاب رو بخونید تا ببینین‌.
          
            زندگی معمولی یک معلم

من معلمم. معلم زیست. دبیرستان دخترانه هم تدریس داشته‌ام. پس تقریباً هرآنچه عفت جوادی، دبیر بازنشسته شیمی، از دغدغه‌های معلمی‌اش نوشته درک می‌کنم. به جز از آن موقعیت‌های زمانی دهه هفتاد و هشتاد که من تجربه‌ی معلمی‌اش را نداشتم.
می‌خواهم این را بنویسم که زندگی معلمی راوی کتاب، زندگی معمولی یک معلم بود. روزهای شور‌ و شیرین برای همه‌ی معلم‌ها رقم می‌خورد. حداقل برای من خیلی جذابیتی نداشت. البته تجربه‌ی حضورش در انگلستان و مقایسه‌ی تعلیم و تربیتش با ایران خوب بود. و همچنین حضور زیادش در مدارس غیردولتی و نقدهایی که به این مدارس داشت.
بعضی معلم‌های من که می‌توانند خاطرات‌ غیرمعمولی‌شان را کتاب کنند:
۱. دبیر جانبازِ شیمی‌مان که با یک پای مصنوعی سر کلاس‌مان حاضر می‌شد.
۲. دبیر ریاضی‌مان که در سه کشور در سه قاره معلمی کرده: تانزانیا، روسیه و ایران.
۳. مدیر دبیرستانم که چند سالی در روستایی که نه آب بود و نه برق، رهبری می‌کرده‌.
۴. دبیر زبان‌مان که رفت و عضو شورای شهر شد.
۵. دبیر دین‌زندگی‌مان که کلاس‌هایش را در باغ شخصی‌اش برگزار می‌کرد.

کمی فکر کنم، می‌توانم بیشتر لیست کنم.

۶. داشت یادم می‌رفت؛ دبیر فیزیک‌مان که وزارت نفت و کلی پول را ول کرد و معلمی را انتخاب کرد.