بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

خورد و خوراک دیکتاتورها

خورد و خوراک دیکتاتورها

خورد و خوراک دیکتاتورها

ویتولد شابوفسکی و 2 نفر دیگر
4.1
16 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

19

خواهم خواند

44

کتاب خورد و خوراک دیکتاتورها، ویراستار مرضیه نیلی.

لیست‌های مرتبط به خورد و خوراک دیکتاتورها

پست‌های مرتبط به خورد و خوراک دیکتاتورها

یادداشت‌های مرتبط به خورد و خوراک دیکتاتورها

            همیشه داستان‌ها زاده تخیل ذهن نویسندگان نیستند؛ بلکه می‌توانند روایتی از زبان همین آدم‌های واقعی و زنده دوروبرمان باشند که به لطف یک ایده یا سوال خلاقانه به رشته تحریر درمی‌آیند. 
همه‌چیز از جایی شروع شد که ویتولد شابوفسکی از خودش پرسید «آدم‌هایی که در لحظات سرنوشت‌ساز تاریخ آشپزی کردند، چه حرف‌هایی خواهند داشت؟» 
پس در این کتاب قرار است داستان پنج آشپز از پنج قاره مختلف را بشنوید که هر کدامشان در زمان یکی از رهبران بزرگ تاریخ مشغول به کار بوده‌است. از ابو علی، آشپز صدام گرفته تا دختری به‌نام مائون که برای برادر پل پوت و باقی پارتیزان‌های کامبوجی غذا درست می‌کرده‌.
همراهی شما با داستان سفر ویتولد شابوفسکی، به شما کمک می‌کند که هم داستانی جذاب و پرکشش را دنبال کنید و هم اطلاعاتی از تاریخ و جغرافیا بدست آورید.
اطلاعاتی دور و بر مسائل انقلاب، رهبری یک انقلاب، زندگی دیکتاتوری، آشپزی برای یک دیکتاتور و حتی گاهی دستور پخت غذای خاص محله‌ای بسیار دورتر از محل زندگی شما! 
اما اگر بخواهم از اثرگذاری کتاب بگویم می‌توانم به حضور دوباره‌ام در آشپزخانه در این روزها اشاره کنم، به انگیزه‌ام برای قدم زدن دوباره جلوی قفسه‌های تاریخ و جامعه‌شناسی در کتابخانه‌ها و انگیزه مطالعه کتاب خاطرات رهبران بزرگ تاریخ.
درباره اساسی‌ترین علامت سوالی که این کتاب در ذهنم ایجاد کرد نیز می‌توانم به «میزان صحت اطلاعات تاریخی» اشاره کنم.
هر چه به بخش‌های انتهایی این کتاب نزدیک شدم علاوه‌براین که از داستانی که خوانده بودم لذت بی‌نهایت بردم، اما مدام این سوال در ذهنم تکرار می‌شد که به کدامیک از این روایت‌ها می‌شود صددرصد اطمینان کرد؟ آیا ما می‌توانیم به داستان‌هایی که از زبان مردم درباره گوشه و کنار تاریخی که تجربه کرده‌اند گفته می‌شود، اطمینان کنیم؟ آیا نمی‌تواند بخش‌هایی از این داستان‌های به‌ظاهر تاریخی، زاده تخیل افراد باشد یا آن را به گونه‌ای تعریف کرده باشند که خودشان دلشان می‌خواهد یا تصور کرده‌اند؟ آیا زمانی‌که داستانی با سویه تاریخی می‌خوانیم که به قلم یک روزنامه‌نگار تحریر شده‌است می‌توانیم به صددرصد آن اطمینان کنیم؟
پاسخ این است که هرکدام از ما از تجارب زیسته خود در برهه خاص تاریخی که زندگی می‌کنیم، برداشتی داریم، میزانی خاص از علاقه یا نفرت را داریم و ملغمه‌ای از احساسات و استدلالات که موقع تعریف کردن آن، در واقع داستانی خلق می‌کنیم که می‌تواند با واقعیت ادراک شده توسط افراد دیگر لزوما یکسان نباشد و یا حتی با روایت خود ما در چند سال گذشته یا آینده تفاوت داشته باشد.
پس جمله اول این نوشتار را عوض می‌کنم. داستان هرچه که باشد، همیشه زاده تخیل خالق آن اثر است.
و فارغ از آن، «مصائب آشپزی برای دیکتاتورها» هرچه که باشد، داستان یا تخیل، جز بهترین و پرکشش‌ترین کتاب‌هایی است که خوانده‌ام. از آن دست کتاب‌ها که تا مدتی به دنبال مشابه یا جایگزینش میگردی و بخاطر نیافتنش از مطالعه فاصله میگیری.
وضع الان من: #افسردگی_پس_از_جدایی_از_کتاب_جذاب
#تجربه_فراق
#عوارض_کتاب_دوستی
          
چقدر روایت
            چقدر روایت‌های خرد از تاریخ می‌تواند جذاب و بینش‌افزا باشد.

در این کتاب تاریخِ زیستِ مهم‌ترین دیکتاتوری‌های قرن20، که اغلب کمونیست بوده‌اند، را از دریچه‌ی آشپزخانه‌ها می‌بینیم.

در این روایت‌ها، می‌توان با کنار هم نهادن تکه‌های آینه‌ی تاریخ به تصویری ملموس از اتمسفر و فصای حولِ دیکتاتورها رسید. روایت‌ها و خاطراتی  که هرکدام جهان خود را دارد، با یک وجه اشتراک، شخصیت اصلی آن خاطرات دیکتاتور‌ها اند. 

 گاهی اوقات آشپز دیکتاتور ضمن اعتراف به خون‌ریزیِ کسی که برایش آشپزی می‌کرده، دست‌پخت‌های  خوب خودش را نجات بخش جان‌های بسیاری می‌دانسته‌است؛ بالاخره خوی وحشی‌گریِ انسان به‌وقت گشنگی یا خوردن خوراک بدمزه، بیشتر مجال بروز دارد.  برای مثال آشپز انور خوجه، خود را ناجیِ جان‌های بسیاری می‌داند... 
در مواردی دیگر، آشپزِ دیکتاتور، خشونت‌های عریانِ اعمال شده در دوران دیکتاتوری که خوراکش را تامین می‌کرده‌است را منتصب به جهل دیکتاتور می‌دانسته‌است و دیکتاتور را بی‌گناه. یعنی کسی که برای تمام وجوه زندگی مردم کامبوج "برنامه" داشته‌است و مردم را به اجبار از شهرها به روستاها می‌کوچاند، از تبعیدها و اعدام‌های انقلابی زیر دستان خود خبر نداشت؟ البته نظر آشپزِ پل پوت که این بود. پل پوت خبر نداشت! 


انتخاب یوسف حصیرچین برای ترجمه‌ی این کتاب تحسین‌برانگیز است، زیرا کتاب در سال 2020 به انگلیسی چاپ شده‌است که در فضای نشر فارسی، که به جرئت بعضا دهه‌ها از فضای فکری/ادبی دنیا عقب است، یافتن و ترجمه‌ی همچنین روایتِ جذابی به این سرعت جای تحسین دارد.(البته پر واضح است که اصلا و ابدا، تمام مترجم‌ها و اهل قلم در نشر فارسی رو در زمره‌ی  تاریخ گذشتگان نمی‌دانم. البته همه‌‌ی ما می‌دانیم که به روز بودن سخت است و توان‌فرسا :))

عکس ضمیمه شده به نوشته، تصویری از کوچ اجباری مردمِ کامبوج از شهر ها به روستا ها است. عکسِ نتایج حاصله از این تدبیرِ کمونیستی را خودتان در گوگل سرچ کنید، دلمان نیامد تلخی واقعیتِ تصمیمات دیکتاتورْ جماعت، زیور این متن شود.