بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

داستان های پس از مرگ

داستان های پس از مرگ

داستان های پس از مرگ

جی. دی. سلینجر و 2 نفر دیگر
3.1
13 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

19

خواهم خواند

14

سه داستان «اقیانوس پر از گوی های بولینگ»، «پسری که روز تولدش بود» و «پائولا» ابتدا قرار بود در دهه ???? در نشریات مختلف آمریکایی منتشر شوند ، اما جی.دی. سَلینجر در آخرین لحظات اجازه انتشار آن ها را نداد. اما این آثار تا دهه ها پس از مرگ او هم منتشر نشدند. سرانجام در ?? نوامبر ???? این سه داستان بر روی اینترنت و در دسترس همگان قرار گرفتند. اولین داستان حکایت برادران هولدن کالفید - قهرمان «ناتور دشت» - است؛ دومی داستان ساده اما کماکان «سلینجری»، و سومی همچون طرحی از داستان بلندتری است که هرگز نوشته نشد.

یادداشت‌های مرتبط به داستان های پس از مرگ

            چهار ستاره به خاطر داستان اوّل، به خاطر معصومیت تحمّل‌ناپذیر کنت و بیش‌تر از همه به خاطر آن سه-چهار خط توصیه‌اش به وینست:
«... ولی اگه تو می‌تونی این چیزها رو از خودت دربیاری، چرا یه چیزی از خودت درنمی‌آری که خوب باشه، می‌دونی؟ منظورم اینه که کاش یه چیزی از خودت درمی‌آوردی که خوب باشه. چیزهای خوب هم اتّفاق می‌افتن. تو می‌تونی را جع به چیزهای خوب بنویسی، منظورم آدم‌های خوب و این جور چیزهاس. ای بابا، وینست!»
سه-چهار خطی که انگار مخاطب اصلی‌اش خود سلینجر بوده است. او باید این حرف‌ها را از کنت می‌شنیده. و شنیده که اگر نشنیده بود، تهِ تهِ قصّه‌هاش این معصومیت و این «خوب»ی عمیقِ به ظرافت در قالب کلمات گنجیده موج نمی‌زد...
همیشه راضی بودم ازش به خاطر این که در قصّه‌هاش بی«طرف» نیست. نظاره‌گری خنثی نیست که فقط آن‌چه می‌بیند را برای من و تو تعریف کند. آن‌طور که مثلاً کارور یا یودیت هرمان این کار را می‌کنند. و امروز از همیشه راضی‌ترم. به خاطر پرده‌برداری از کنت -یا آن‌طور که پیش‌تر‌ها باهاش آشنا شده بودیم: الی- با آن حجم از خوبی که هرگز تصویر کردنش از آدم‌های بی‌طرفی مثل کارور برنمی‌آید.
من هم طرفِ هولدن و کنت‌ام.
          
مهشید

1402/11/17

            سلام به دوستان کتاب خوانِ بهخوان🙋🏻‍♀️
با خودم گفتم حیفه وقتی این همه از کتاب ها لذت میبرم نظراتم رو با دیگران به اشتراک نگذارم و از دوستان چیزی یاد نگیرم😅بنابراین این اولین یادداشت من درمورد کتابی که خواندم هست.
من از جروم دیوید سلینجر ناتوردشت،جنگل وارونه و این کتاب رو خوندم که بی نهایت از قلم و سبک نوشتار ایشون خوشم اومد و واقعا از تک تک داستان هاشون لذت بردم،همزمان احساس شیرینی، تلخی و جادویی رو من از نوشته های ایشون هنگام مطالعه میگیرم.🥲


داستان اول با نام "اقیانوس پر از توپ های بولینگ" هست که تقریبا وابستگی با کتاب ناتوردشت داشت و درکل روایت جالبی داشت برام. درنهایت با مرگ یکی از شخصیت ها مواجه شدم که اگر بازگو کنم تقریبا تمام داستان لو میره،داستان دوم هم با نام "پسری که روز تولدش بود" خیلی سریع و روون پیش رفت و همینکه داشتم لذت میبردم به انتهای داستان رسیدم که پایان بازی داشت😶اما پیشنهادش میکنم به دوستانم که همان "ده صفحه" از کتاب رو بخوانن تا با سبک نوشتاری این نویسنده اشنا بشن!
و اما داستان سوم. داستان مورد علاقه و جذاب که از لحظه اول من رو شگفت زده به دنبال خودش کشاند؛ داستان سوم " پائولا " نام داره که من فوق العاده از خواندنش لذت بردم و در آخر بی نهایت شوکه شدم و حظ کردم که نویسنده چقدر عجیب این داستان کوتاه رو در همان چند صفحه انقدر ماندنی و زیبا در ذهنم حک کرد❤

من خواندن این کتاب رو برای دوستانی که قصد مطالعه "ناتوردشت" رو دارند خیلی پیشنهاد میکنم.
همونطور که گفتم با این نویسنده و قلمشون بیشتر اشنا میشید و از اینکه میتونید با سایر آثارش ارتباط بگیرید یا خیر مطلع میشید🤗


          
            طبق چیزی که توی مقدمه کتاب اومده:
این کتاب شامل ۳ داستان از جی.دی.سلینجره که نسخه‌های محافظت‌شده‌اشون تنها در دو دانشگاه پرینستن و تگزاس برای پژوهشگران و با نظارت در دسترس بوده و پیش از این هیچ‌وقت منتشر نشده بودن.
ماجرا از این قراره که یه روز یه نفر فایل اسکن‌شده این کتاب رو توی یه سایت آپلود می‌کنه و می‌گه اونو از یه حراجی مرموز توی سایت ای‌بِی (eBay) خریده و اصالت داستاناشو تایید می‌کنه و مسئولیتش رو می‌پذیره؛ همچنین میگه مدت زیادی طول کشید تا بفهمه چنین کتابی وجود داره و مدت بیشتری تا بتونه به‌دستش بیاره.
بعد از اینکه این فایل توی سایت وات سی دی آپلود میشه ‌به‌سرعت توی اینترنت پخش میشه و در موردش صحبت میشه.
"کنت اسلاونسکی" سلینجر پژوهیه که اصالت این داستان‌هارو تصدیق کرده و گفته با نسخه‌هایی که سابقا خونده و خودش داره مطابقت داره.
همچنین گفته میشه سبک سلینجر توی این داستان‌ها به چشم میاد.
این کتاب شامل ۳ داستان به‌نام‌های "اقیانوس پر از گوی‌های بولینگ"، "پسری که روز تولدش بود" و "پائولا" است که داستان اول به‌جهت پیش‌درآمد بودن بر رمان معروف سلینجر یعنی ناتوردشت اهمیت داره ولی طبق اون چیزی که توی مقدمه گفته دو داستان دیگه خام به‌نظر میرسن و حتی شاید بشه گفت داستان نیستن.
نظر من اینه که:
اولا نمیشه از اهمیت داستان اول گذشت.
ثانیا اگه واقعا طرفدار سلینجر باشیم از دو داستان دیگه هم نخواهیم گذشت.
درسته که داستان‌ها یه مقداری گیج‌کننده به‌نظر میرسن ولی مترجم سعی داشته احتمالاتی که به‌نظرش میرسه رو بگه.
همچنین قسمت آخر کتاب یعنی "مروری بر سه داستان سلینجر" واقعا خوب و به‌جائه و می‌تونه تا حدی فضای کتاب رو براتون روشن‌تر کنه.
در نهایت اگه واقعا طرفدار سلینجرید نیازی نیست بهتون بگم که این کتاب رو هم بخونید و اگر نه، اگه خواستید یه روزی ناتوردشت رو بخوندید قبلش می‌تونید یه نگاهی به‌ داستان اول این کتاب بندازید؛ همانطوری که قبل از مطالعه کتاب «فرانی و زویی» خوبه که داستان " یک روز خوش برای موزماهی" که داستان اول کتاب "دلتنگی‌های نقاش خیابان چهل و هشتم" هست رو بخونید؛ همچنین که اگر بیشتر به دنبال‌کردن داستان اون خانواده علاقه داشتید خوبه که کتاب «بالاتر از هر بلندبالایی» رو هم مطالعه کنید.