یادداشت مهشید

مهشید

1402/11/17

                سلام به دوستان کتاب خوانِ بهخوان🙋🏻‍♀️
با خودم گفتم حیفه وقتی این همه از کتاب ها لذت میبرم نظراتم رو با دیگران به اشتراک نگذارم و از دوستان چیزی یاد نگیرم😅بنابراین این اولین یادداشت من درمورد کتابی که خواندم هست.
من از جروم دیوید سلینجر ناتوردشت،جنگل وارونه و این کتاب رو خوندم که بی نهایت از قلم و سبک نوشتار ایشون خوشم اومد و واقعا از تک تک داستان هاشون لذت بردم،همزمان احساس شیرینی، تلخی و جادویی رو من از نوشته های ایشون هنگام مطالعه میگیرم.🥲


داستان اول با نام "اقیانوس پر از توپ های بولینگ" هست که تقریبا وابستگی با کتاب ناتوردشت داشت و درکل روایت جالبی داشت برام. درنهایت با مرگ یکی از شخصیت ها مواجه شدم که اگر بازگو کنم تقریبا تمام داستان لو میره،داستان دوم هم با نام "پسری که روز تولدش بود" خیلی سریع و روون پیش رفت و همینکه داشتم لذت میبردم به انتهای داستان رسیدم که پایان بازی داشت😶اما پیشنهادش میکنم به دوستانم که همان "ده صفحه" از کتاب رو بخوانن تا با سبک نوشتاری این نویسنده اشنا بشن!
و اما داستان سوم. داستان مورد علاقه و جذاب که از لحظه اول من رو شگفت زده به دنبال خودش کشاند؛ داستان سوم " پائولا " نام داره که من فوق العاده از خواندنش لذت بردم و در آخر بی نهایت شوکه شدم و حظ کردم که نویسنده چقدر عجیب این داستان کوتاه رو در همان چند صفحه انقدر ماندنی و زیبا در ذهنم حک کرد❤

من خواندن این کتاب رو برای دوستانی که قصد مطالعه "ناتوردشت" رو دارند خیلی پیشنهاد میکنم.
همونطور که گفتم با این نویسنده و قلمشون بیشتر اشنا میشید و از اینکه میتونید با سایر آثارش ارتباط بگیرید یا خیر مطلع میشید🤗


        
(0/1000)

نظرات

moonchild

1402/11/17

سلام خوش اومدی
1
مهشید

1402/11/17

ممنونم 🙏🏻🌿 
سلام
خیر مقدم
ان‌شاءالله که فعال و ماندگار باشید در بهخوان (:
ینی قبل از ناتوردشت بخونیمش؟
دمِ شما گرم که با یادداشت‌هاتون، ما رو هم در تجربه‌های مطالعاتی‌تون شریک می‌کنید. 🙏