کتاب فروشی سر نبش

کتاب فروشی سر نبش

کتاب فروشی سر نبش

جنی کالگن و 1 نفر دیگر
3.6
11 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

17

خواهم خواند

8

ناشر
مرکز
شابک
9789642134052
تعداد صفحات
368
تاریخ انتشار
1398/12/12

توضیحات

        بگذارید بخوانیم، و بگذارید برقصیم؛ این دو سرگرمی هرگز به جهانیان آسیبی نمی رسانند. ولتراین کتاب تقدیم نامه ندارد چون کل کتاب به شما، خواننده ی آن، تقدیم شده است. به تک تک خوانندگان.چرا که این کتاب درباره ی خواندن و کتاب است، و درباره ی این که این ها چگونه می توانند بر زندگی تان اثر بگذارند، اثری که من ادعا می کنم همیشه مثبت است. نینا ردموند دلال ازدواج ادبی است. رساندن خواننده به کتابی مناسب هم مایه ی اشتیاق اوست و هم مایه ی اشتغالشو یا دست کم چنین بود. تا روز پیش، او کتابداری در شهر شلوغ و پلوغ بود. اما اکنون شغلی که به آن عشق می ورزید دیگر وجود ندارد.نینا، که مصمم است زندگی جدیدی برای خود دست و پا کند، به دهکده ای خواب آلود در فرسنگ ها دورتر نقل مکان می کند. در آنجا خودروی ونی می خرد و آن را تبدیل به کتابفروشی سیار می کند و سوار بر آن از محله ای به محله ی دیگر می رود، و با استفاده از نیروی قصه گویی، زندگی های فراوانی را تغییر می دهد.
      

لیست‌های مرتبط به کتاب فروشی سر نبش

یادداشت‌ها

          راستش کتاب خیلی شاهکار یا قصه خیلی عجیبی نیست. چرا رفتم سراغش؟ چون که مدتیه دوباره افتاده‌ام توی تله عدم تمرکز و نخوندن و راه خلش رو این دیدم که یه رمان سبک رو شروع کنم و بعدا برم سراغ سخت‌خوان‌ترها و اذیت‌کن‌ها. 
داستان درباره‌ی دختری به اسم نیناست. توی کتابخونه سالها کار کرده و حالا کتابخونه بنا به دلایلی داره بسته میشه. تصمیم می‌گیره بره سراغ کتابفروشی و ایده جدیدی به سرش می‌زنه:ون سیار کتابفروشی.
از لندن خارج میشه و به اسکاتلند می‌ره. و در ادامه داستان‌ها و ماجراهایی داره که بامزه، غمگین، عاشقانه و پر از ماجراجویین.
نثر کتاب روونه. ترجمه‌اش در کمال تعجب که فکر می‌کردم شاید اصلا خوب نباشه، خیلی هم مناسب و درست بود و یه جورایی میشه گفت یه قصه‌ی سه‌پرده‌ای بعضا کلیشه‌ای داریم.
تقریبا همه چیز داستان همون‌طور پیش رفت که انتظارش رو داشتم. شاید هم من زیاد فیلم و کتاب‌های رمانتیک کمدی خوندم و خط‌های داستانیشون برام کلیشه شده. ولی خب خیلی توی ذوق نمی‌زنه و میشه ادامه‌اش داد.
خیلی راجع به کتابها صحبتی نمیشه توش(مثل تولستوی و مبل بنفش مثلا) و قصه درباره‌ی کتابهاست نه داستانهای توی اونا.
من دوستش داشتم. به چشم یه سرگرمی بهش نگاه کردم و تقریبا راضیم کرد. خوندنش رو توی یه عصر پاییزی پیشنهاد می‌کنم⁦^⁠_⁠^⁩
        

27

          یک دختر درون‌گرای خوره‌ی کتاب که در نقطه‌ای از زندگی‌اش تصمیم می‌گیرد به خودش جرات دهد و برود سراغ یک کار کتابی که همیشه دوست داشته و در نتیجه‌ی این اقدامش یک عاشقانه‌ی تقریبا لوس هم به زندگی‌اش اضافه می‌شود. 
این پاراگراف فقط خلاصه‌ی این کتاب نیست. انگار بیشتر داستان‌های مربوط به کتاب و کتاب‌فروشی که می‌خوانم همین سیر را دارند. «زندگی کتابی نینا هیل»، «کتابفروشی کوچک بروکن ویل»، «انجمن  جین آستین». انگار در همه‌ی این کتاب‌ها یک داستان ثابت، درمکان و زمان متفاوتی اتفاق می‌افتد. انگلستان بعد از جنگ جهانی دوم، لوس‌آنجلس امروز، اسکاتلند و ...
و البته همه‌ی این‌ها باعث نمی‌شود باز هم  هر داستانی با کلمه‌ی «کتاب» در عنوانش دیدم،  سریع نخوانمش. و باعث هم نمی‌شود از این داستان‌های تقریبا تکراری لذت نبرم. حداقل بخش اشاره به کتاب‌های مختلف و به خود جرات دادنشان را دوست دارم.
در این کتاب به طور خاص این که نینا از یک شهر شلوغ و کثیف، رفت به دهاتی در اسکاتلند که در یک ون کتاب بفروشد، برایم خیلی دوست داشتنی بود. شاید «حسرت برانگیز» توصیف بهتری باشد.

«این‌جا در شمال هوا تمیزتر بود و می‌توانست نفس بکشد و میلیون‌ها انسان دور و برش نبودند که شتابان عبور کنند یا چیزی را بقاپند، یا فریاد بزنند، یا به مدارجی برسند که در فیسبوک یا اینستاگرام پزش را بدهند و کاری کنند که احساس کنی بی‌لیاقتی.»

ولی هنوز ارجاعات کتابیش کم بود:))

پی‌نوشت: هنوز هم موردعلاقه‌ترین داستان کتابی برای من، با فاصله، «زندگی داستانی ای. جی فیکری» است.
        

10