خفته ی زیبا

خفته ی زیبا

خفته ی زیبا

نانسی کمبل الن و 1 نفر دیگر
4.6
22 نفر |
12 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

7

خوانده‌ام

41

خواهم خواند

88

دکتر آیلا کوپر نفرین شده و هر شب به خوابی شبیه به مرگ فرو می‌رود. این نفرین پس از یک سال دائمی و شبانه‌روزی می‌شود، خوابب شبیه مرگ. چیزی به پایان یک سال نمانده و دکتر کوپر برای درمان در یک کشتی هوایی با دکتر دنیل پیکت همسفر می‌شود، بی‌آنکه بداند سه همسفر دیگرش شیفترهایی هستند که از بیم جان در حال فرار از دست مأموران مخفی دولت بریتانیا هستند. حالا آیلا و دنیل باید، هم راهی برای رفع نفرین آیلا پیدا کنند، هم هویت شیفترها را از مأموران مخفی دولت پنهان کنند.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به خفته ی زیبا

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به خفته ی زیبا

نمایش همه

یادداشت‌های مرتبط به خفته ی زیبا

            این کتاب رو سال 1400 شروع کردم ولی بعد از خوندن 40 ص از شدت هیجانی که بخاطر محاوره هاش تجربه کرده بودم کتاب رو بستم گذاشتم کنار تا هیجان و استرسم بخوابه و نتیجه این شد که خفته‌ی زیبا رو سال پیش خوندم و تموم کردم.
اول از همه باید بگم داستان این کتاب به نوعی ادامه دیو کوکی و دلبره (هر چند با شخصیت‌های متفاوت و داستانی غیروابسته به دیو کوکی) و حوادثی که درش اتفاق میفته بعد از حوادث و اتفاقات دیو کوکی و دلبره. بنابراین اگه قصد خوندن کتاب رو دارین اول دیو کوکی و دلبر رو بخونین. مخصوصا اینکه نویسنده تو دیو کوکی برای فهم دنیای داستانش به مخاطب فضاسازی‌های لازم رو انجام داده.
و اما برسیم به خود کتاب:
داستان جذاب و هیجان انگیزی بنظر من داشت هر چند من دیو کوکی و دلبر و زوج لوسی و مایلز رو خیلی بیشتر دوست داشتم. ترجمه و متن روون بودن. فونت کتاب نسبتا بزرگ و خیلی خوب بود و باعث شد من لذت بیشتری از کتاب ببرم چون هر صفحه رو خیلی زود تموم می‌کردم. محاوره های کتاب خیلی قشنگ بودن. در کل راضی بودم از خوندنش. 
اما در طول خوندن بنظرم رسید که نویسنده دوباره همون شخصیت های دیو کوکی و دلبر رو تقریبا با همون شخصیت پردازی ها دوباره تو این کتاب تکرار کرده. دنیل مثل مایلز مردیه قد بلند، درشت اندام، با اخلاقی نسبتا خشک (مایلز خشک تره البته) و پولدار البته. آیلا هم مثل لوسی دختریه با قد نسبتا کوتاه، ریز اندام، خوشگل و بشدت جسور و خوش صحبت که تحصیلات بالایی داره و تو حوزه ای کار میکنه که خطرناکه و توانایی دفاع از خودش رو هم البته داره (لوسی تفنگ داشت و آیلا خنجر و ستاره نینجایی و...). خلاصه موقع خوندن کتاب دوست داشتم به نویسنده بگم عزیزم از این ترکیب بکش بیرون و شخصیت‌های جدیدی خلق کن.
در پایان خوندن این کتاب رو به کسایی که از داستان های عاشقانه و تا حدودی کلاسیک با دنیای استیم پانک دوست دارن توصیه میکنم و امیدوارم بقیه کتاب های این نویسنده هم ترجمه و منتشر بشن.
          
                دکتر کوپر توسط دوستش میفهمد به جادویی مبتلا شده که از ساعت ۱۲.۶ مانند مردگان بیهوش می‌شود و بعد از گذشت یک سال ممکن است این جادو دائمی شود
پس آیلا کوپر برای خلع جادویش که توسط ملت به وجود آمده راهی سفری میشود به پورت لوسی به همراه کاپیتان دنیل  پیکت و سه شیفتر درنده و یک مامور مخفی دولت که علیه شیفتر هاست ( نایجل کرو )

در اواسط داستان که آیلا کوپر به پورت لوسی می‌رسید و به دنبال ملت می‌گردد میفهمد که ملت مادر نایجل کرو هست و نایجل فقط به خاطر تعقیب آیلا این سفر را همراهی کرد 
ولی در اواخر داستان نایجل شخصیت واقعی خودش را نشان می‌دهد و برای کشتن ملت و زنده ماندن و درمان جادوی آیلا بسیار کمک  می‌کند 
و در آخر داستان برای خلع جادو آیلا باید کسی را ببوسید که هر دو عاشقانه همدیگر را دوست دارند و در پایان دنیل و آیلا در آخرین ثانیه هایی که برای ایلا مانده همیدگیر را می‌بوسند و آیلا از آن جادو رها می‌شود. . .
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.