وقتی اقیانوس وارد عدلیه شدوقتی اقیانوس وارد عدلیه شدامین تویسرکانی3.710 نفر |5 یادداشتخواهم خواندنوشتن یادداشتبا انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.در حال خواندن2خواندهام13خواهم خواند12توضیحاتمشخصاتنسخههای دیگرکتاب وقتی اقیانوس وارد عدلیه شد، نویسنده امین تویسرکانی.لیستهای مرتبط به وقتی اقیانوس وارد عدلیه شدفهیمه حدیدینمکخوان فارسی 🧂🤍85 کتاببه نام مهربان ترین دیروز پستی گذاشتم درباره طنز فارسی و کتاب هایی که لبخندهای شیرینی می سازند و نمکشان به دل می نشیند. یک لیست از کتاب های محبوبم ضمیمه کرده بودم ، با محبت شیرین شما و نظرات و تجربه دقیقِ کتابخوان ها این لیست صمیمی و خواندنی تر شد. امیدوارم لبخند بعدی تون رو از این لیست انتخاب کنید😁🤍 پ،ن : تماما نثرند ، عناوین شعر لیست مجزایی خواهند داشت. راستی، شما نمی خواهید لیست رو کامل کنید؟!🫰🏻1026پستهای مرتبط به وقتی اقیانوس وارد عدلیه شدمحمدهادی رمضانزاده ونکافه اسقاطی خیاری پشت چراغ چشمکزن قرمز 1123یادداشتهای مرتبط به وقتی اقیانوس وارد عدلیه شدمرجان رنجبر1402/07/05 اولین کتاب صوتی که تونستم کامل گوش بدم . بنظرم اومد برای شروع باید از یک کتاب سبک ، خوش خوان و طنز استفاده کنم تا تمرکز کمتری بخواد و البته صدای هومن خیاط هم نقش به سزایی در انتخابم داشت . نمیتونم با کتابهای دیگه مقایسه کنم اما بنظرم در خواندن کتاب خیلی خلاقیت به خرج می داد. اما در نهایت نظرم در مورد کتاب ، نمیدونم کتاب از کمی توانایی من در گوش دادن ضربه خورد یا واقعا کتاب قوی محسوب نمیشد . کتاب قوی که در واقع منظورم مقایسه با کتاب قبلی نویسنده هست . کتاب قبلی را دوست داشتم و خیلی جاها باعث خنده ام شد اما این بار خیلی کم رمق تر ظاهر شد . منتظرم نظرات بزرگواران دیگر در بهخوان رو بخونم تا ببینم چقدر این کتاب قربانی اولین تجربه من شده! 015زهراسادات هاشمیان1403/01/28 این کتاب مجموعهای از خاطرات کوتاه قاضی دادگستری است که شاید شمارا به قهقهه واندارد، ولی حتما تبسمی مهمان لب هایتان میکند. شاید برای من بُعد جذابتر کتاب، آشنایی با فضای دادگستری با لحنی دلنشین و خودمانی بود. البته که گویندگی خوب و حرفهای کتاب صوتی، این لذت را دوچندان کرده بود. پ.ن: این کتاب، جلد دومِ کتابِ 《از پشت میز عدلیه》 است. 03فاطمه نظری1402/06/27 پر و بال دادن به متنها نسبتبه کتاب قبل نویسنده با همین موضوع بیشتر بود، متنها به مرور قویتر میشدند و همچنان خندهدار و حالخوبکن بودند. 09ماه آسمان1402/11/19 همیشه برای پنج ستاره دادن،نباید دنبال یک شاخص عجیب و غریب گشت.دو بار قهقهه زدم.همین کافی است.یکی سر ماجرای کولر و یکی آقای کت و شلوار آبی راه راه سربی. عشق آخرش هم شاهکار بود.یک پایان دراماتیک(معادل فارسی را نمیدانم). خلاصه خوب بود.ممنون از معرفی دوست بهخوانی. 017محمدهادی رمضانزاده1402/11/16 من عادت کردم به چپکی رفتن، اول این رو خوندم و بعد چون خیلی خوشم اومد، رفتم سراغ پشت میز عدلیه -که یکم تو ذوقم خورد؛ یک سر و گردن از «پشت میز عدلیه» بالاتر بود! از نظر طنز و قلم و روایتپردازی و خوشخوانی. جای تعجب هم نیست که کتاب دوم از کتاب اول بهتر باشه. درود به عالیجناب حاجآقا قاضی عدلیه امین تویسرکانی. بیش باد :) پینوشت: یه یادداشت پیدا کردم از نهچندان وقت قبل که توی تلگرام منتشر کرده بودم. میذارمش پای همین یادداشت، تا بمونه! :) - وقتی اقیانوس وارد عدلیه شد نمیدانم چه شد من را گرفت. طنز را میگویم! به خودم آمدم دیدم توی بیوی اینستاگرامم نوشتهام طنزنویس. مشتی کپشنِ صدتا یهغاز هم مینویسم و پایینشان هشتگِ #طنز و #قینوس و #فکاهه میزنم و توقع دارم همۀ آدمهای باسواد واجد شرایط صاحب اکانت در اینستاگرام من را فالو کند، قینوسهایم را بخواند و کامنت «خداخیرتبدهخیلیخندیدم» حوالهام کند. ضایعتر از این؟ برگزیدن لقب #ابوقینوس برای طنزنویس عظما، کمدین مطرح دانشگاه...! اما خورشید واقعیت همیشه پشت ابر نمیماند. و البته درمورد من، واقعیت مشتی بود که پای چشمم بادمجان کاش؛ وقتی بامزهترین شوخی خودساخته ام را توی جمعی از طنازان و طنزفهمها گفتم و با قیافههای عبوس و لبخندهای ماسیدهشان روبرو شدم. از تک و تا نیفتادم. درواقع طنز دست از سرم برنمیداشت. وقتی حوصلهام سر میرفت و میخواستم فیلم یا سریالی ببینم اول از همه ژانر کمدی سایتها را زیر و رو میکردم. هنوز هم سرکی که به اینستاگرام میکشم، صفحه طنزپردازها و طنزنویسهای مطبوعاتی را به امید طنزی تازهساخت و تازهساز ورق میزنم. هنوز یک قفسه کامل کتابخانهام مملو از کتابهای کمدی و محله طنز و کتابهای آموزش طنزنویسی است. من دست از طنز برداشته بودم، طنز دست از سرم برنمیداشت. تا کی؟ دقیقا تا ده ماه و سه هفته و دوروز پیش. از آنموقع طنز شده دشمن خونیام که میخواهم سر به تن خودش و نویسندگانش نباشد! تا قبل از این، بیشتر به محبوبی ترکشده میمانست؛ و معشوقی که به إکس تغییر وضعیت داده. اما ازآنموقع شده دشمن خونیام! برای کوچکترین ضربه به مفهوم طنز، ساعتها برنامه میریزم، محاسبه میکنم و نقشه میچینم. طنز و دامنه گستردهاش از فکاهه و هجو و طنز و هزل، تا فیها خالدون دشمنم شده و انهدام خودش و پیروانش را رسالت خودم فرض میکنم! بله،من شوهرعمه شدهام. یک شوهر عمه وظیفهشناس که بیمزگی و ضدطنز بودن را رسالت مهم خودم میدانم. اگر متلک ضدطنز یخبسته ای به ذهنم برسد و بنا به ملاحظۀ موقعیت، نگویمش احساس میکنم در حق خودم و دیگر شوهرعمهها خیانت کردهاممیخواهم از آدمهای بامزه و شوخیهای خندهدار نشانی نباشد؛ از داییها و شوهرخالههای سر و زبان دار. از استندآپکمدینها. از طنزسراها و طنزنویسهای مطبوعات. با این همه کتاب یکی از دشمنانم «وقتی اقیانوس وارد عدلیه شد» را خواندم. روایتهای طنز امین تویسرکانی قاضی جوان و دست به قلم از پشت میز قضاوت. با لحن شیرین و طنز پختهای سختیها و آسانیها و تلخ و شیرین کار نچسبش در دادگستری را روایت کرده و الحق به چشم شوهرخالهای جذاب و خواندنی است. ولی من که شوهرعمه باشم، مسلط شدن است به ابزار طنز برای واژگونکردن و تهی کردنش از مفهوم و خلع کردنش از جمیع اعتبارات و غیرهذلک. طنز خوب بخوانی. طنز مکتوب، طنز شفاهی، طنز دراماتیک. فرق هجو و کمدی و فکاهه و بذله را بدانی. بدیهی است که برای ضربهزدن به دشمنانت بایدآنها را دقیق بشناسی! پس برای یکشوهرعمۀ وظیفهشناس خواندن طنز خوب مثل نان شب لازم است. اگر کتاب خواندنی و خوشمزه و راحت الخوانش میخواهید، «وقتی اقیانوس وارد عدلیه شد» را بهتان توصیه میکنم. بخوانید و به شوهرعمه هایتان هم معرفی کنید تا بخوانند! پ.ن: اولین کتاب امین تویسرکانی «پشت میز عدلیه» بود و از زمان مجردی -و آن اوایل که یک متاهل معمولی بودم، نه یک شوهرعمۀ پرومکس!- همیشه توی کتابفروشیها جلوی چشمم رژه میرفت. هفته قبل بعد ازتمام کردن «وقتی اقیانوس...» که جلد دومش است، سفارش دادم. با این ترتیب احتمالا در دنیای موازی اول پیراهن میپوشم، بعد زیرپیراهنی...هارهار هارهار... 423