چگونه با نوجوانم صحبت کنم که گوش کند و چگونه گوش کنم که نوجوانم صحبت کند

چگونه با نوجوانم صحبت کنم که گوش کند و چگونه گوش کنم که نوجوانم صحبت کند

چگونه با نوجوانم صحبت کنم که گوش کند و چگونه گوش کنم که نوجوانم صحبت کند

آدل فیبر و 5 نفر دیگر
4.6
5 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

7

خواهم خواند

17

به غیر از پدر یا مادر، چه کسی در این سال های بحرانی در کنار نوجوان ها خواهد بود تا کمکشان کند پیام های گمراه کننده ی منابع مختلف را درک کنند؟ چه کسی به آن ها کمک خواهند کرد در برابر فشار همسالان مقاومت کنند؟ چه کسی به آن ها کمک خواهد کرد در برابر گروه ها و بی رحمی ها، اشتیاق برای پذیرش، ترس از طرد شدن، وحشت ها، هیجانات و سردرگمی دوران نوجوانی، مقاومت کنند؟ چه کسی به آن ها کمک خواهد کرد با فشار موجود جهت همنوا شدن مقابله کنند و به خود واقعی شان تبدیل شوند؟ زندگی با نوجوانان می تواند مستاصل کننده باشد.ما این را می دانیم. این را به خاطر می آوریم. اما همچنین به یاد می آوریم که چطور در طول آن سال های دشوار، مهارت هایی آموختیم که به ما کمک کرد بدون این که به زیر آن فرو برویم، در میان متلاطم ترین آب ها شنا کنیم. حالا وقت آن است که آن چه را برای ما سودمند بوده است، به نوجوانانمان انتقال دهیم. و از نسل این دوره به خوبی مراقبت کنیم.

لیست‌های مرتبط به چگونه با نوجوانم صحبت کنم که گوش کند و چگونه گوش کنم که نوجوانم صحبت کند

یادداشت‌های مرتبط به چگونه با نوجوانم صحبت کنم که گوش کند و چگونه گوش کنم که نوجوانم صحبت کند

            یک خاطره و بعد چند جمله ای درباره کتاب:


"داشتیم درس را می‌خواندیم که عسل سکسکه اش گرفت، با هر سکسکه صدای خنده های زیر زیرکی بچه ها را می‌شنیدم اما به درس ادامه می‌دادم، چند دقیقه بعد یکی از بچه ها از پشت سر عسل را صدا زد، تا عسل برگشت و گفت بله دیدم قطرات آب دارد از سر و صورت و کتاب عسل و زمین و هوا می‌چکد. چند لحظه گذشت تا بفهمم چه شده! رو به شاگردم که آب ریخته بود گفتم چرا این کار را کردی؟ 
با خنده گفت: میخواستم عسل را بترسانم که سکسکه اش بند بیاید ، نمی‌دانستم در قمقمه ام باز است، می‌خواستم فقط ادای پرت کردن قمقمه را در بیاورم!
گفتم: دخترِخوب! وسطِ درس! باید با من هماهنگ می‌کردی!
گفت: ببخشید دیگه! من کتابم رو میدم به عسل!
نگاه کردم به عسل و کتاب و لباس هایش و لباس خودم و کتاب های بعضی از بچه ها که از قطرات آب در امان نمانده بودند. چشم همه ی کلاس به واکنش من بود! هم خنده ام گرفته بود هم احساس می‌کردم نباید همینطوری از کنارش بگذرم. رو کردم به شاگردم و گفتم چند دقیقه ای برو بیرون و به کارت فکر کن!
شاگردم از جا بلند شد و گفت: باشه خانوم! میرم آب می‌خورم میام!
یک دفعه دیدم بچه ها دارند می‌گویند: خوش‌به حالت داری می‌روی بیا سر راه قمقمه های ما را هم پر کن! 
عسل هم گفت: ممنونم! سکسکه م بند اومد.
وضعیت اسف بار بامزه ای بود آن لحظه ای که فهمیدم واقعا تنبیهم نه تنها هیچ اثری نداشته، اتفاقا رفتار را تقویت هم کرده‌. ولی واقعا نمی‌دانستم کار درست چه بوده؟"

روزهای معلمی ام پر بود از این اتفاقات بامزه یا تلخ توی کلاس، لجبازی ها، غم ها و گریه ها، خنده ها و بازیگوشی هایی که برای هیچ کدام مطمئن نبودم واکنشم درست است یا نه. این تابستان تصمیم گرفتم بیشتر درباره شان بخوانم و بدانم و بپرسم که رفتارهایم سال دیگر بهتر از امسال باشد.
اولین کتابی که میخواهم در این زمینه معرفی کنم #به_نوجوانان_گفتن_از_نوجوانان_شنیدن" است. 
یک کتاب خیلی کاربردی که به جای زیاده گویی و تکرارهای بیهوده تکنیک های عملی برای حرف زدن با نوجوان ها در موقعیت های مختلف را نشان داده است، که باید ببینیم کدامهایشان روی نوجوانان ما جواب میدهد. با تمرین و تکرارشان احتمالا روابطمان با نوجوان ها چند پله بهتر از قبل می‌شود.