بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

دختری که رهایش کردی

دختری که رهایش کردی

دختری که رهایش کردی

جوجو مویز و 1 نفر دیگر
3.5
114 نفر |
41 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

18

خوانده‌ام

300

خواهم خواند

68

کتاب حاضر رمانی انگلیسی است که به زبان فارسی ترجمه شده است. نویسنده در این کتاب با استفاده از خاطرات و حوادث دوران جنگ جهانی دوم، حال و هوای خاصی به خواننده داده و فضاسازی زیبایی را صورت می دهد. همچنین به گونه ای زیبا داستان خود را به صورت موازی، در دو زمان متفاوت، با فاصله صد سال، تعریف می کند. این داستان درباره دو زن با برخی ویژگی های مشابه است که یکی از آن ها با نام سوفی در زمان اشغال فرانسه مجبور است از خانواده اش در نبود شوهرش در مقابل نازی ها دفاع کند و دیگری لیو نام دارد که در لندن زندگی می کند. شوهر لیو قبل از فوت به وی یک تابلوی نقاشی هدیه می دهد که نمایی از یک زن و مربوط به یک قرن قبل بوده که در جریان جنگ از فرانسه به انگلستان منتقل شده است. این نقاشی این دو زن را به هم مربوط می کند.

یادداشت‌های مرتبط به دختری که رهایش کردی

مهشید

1402/04/26

                خیلی فکر کردم که باید چه امتیازی به این کتاب بدم.اولین کتابی بود که از این نویسنده میخوندم و موضوعش جذاب بود مخصوصا قسمت های مربوط به گذشته و زندگی سوفی اما حقیقتا قلم نویسنده زیاد به دلم ننشست،شخصیت پردازی ها به نظرم ضعیف بود،روند داستان بعضی جاها خیلی کند میشد و حوصلم رو سرمیبرد و آخر داستان نسبتا قابل پیش بینی بود و بعضی جاها اصلا متوجه نمیشدم چه اتفاقی افتاده ،نمیدونم مشکل از ترجمه و سانسور بود یا خود اصل اثر هم همینه،من هیچ توضیحی ندیدم که بگه چیشد اصلا اسم نقاشی شد دختری که رهایش کردی،یا آخر داستان پل چجوری ادیت بثیون رو پیدا کرد.در  کل برای یکبار خوندن بد نبود اما چیزی نبود که دوباره بهش برگردم و بخونمش.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

°•zari•°

1402/06/11

            ۳از۵⭐️
هنرمندی به نام ادوارد در سال 1916 و در کشور فرانسه، همسر خود، سوفی را ترک می کند و به جبهه های جنگ می رود. شهر کوچک آن ها در اواسط جنگ جهانی اول به دست آلمان ها می افتد و تصویر چهره ی سوفی که ادوارد آن را کشیده، توجه یکی از فرماندهان آلمانی را به خود جلب می کند. سوفی که خود را در مخمصه ای بزرگ می بیند، حاضر است همه چیز خود—خانواده، آبرو و حتی زندگی اش—را به خطر بیاندازد تا دوباره همسرش را ملاقات کند. حدود صد سال بعد، مردی اندکی قبل از مرگ ناگهانی اش، تصویر چهره ی سوفی را به همسر خود، لیو هالستون می دهد. به شکلی اتفاقی، ارزش حقیقی این نقاشی مشخص می شود و منازعه ای بر سر این که چه کسی صاحب برحق این نقاشی است، شکل می گیرد. در جریان این منازعه، تمامی عقاید و باورهای لیو به چالش کشیده می شوند.
__________________________________________
کتاب کشش خوبی داشت و خیلی دلم میخواست زودتر تمومش کنم تا سرگذشت سوفی رو بدونم. عشق بین سوفی و ادوارد خیلی دوست داشتم🤌🥺
در مقابل اصلا شخصیت لیو و پال رو دوست نداشتم و از نظرم خیلی اعصاب خرد کن بودن😂🤷‍♀️