بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

آرزوهای دست ساز: روایت داستانی از شکل گیری یک شرکت دانش بنیان در حوزه فناوری های الکترونیکی و کامپیوتری

آرزوهای دست ساز: روایت داستانی از شکل گیری یک شرکت دانش بنیان در حوزه فناوری های الکترونیکی و کامپیوتری

آرزوهای دست ساز: روایت داستانی از شکل گیری یک شرکت دانش بنیان در حوزه فناوری های الکترونیکی و کامپیوتری

3.9
41 نفر |
16 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

85

خواهم خواند

34

کتاب آرزوهای دست ساز: روایت داستانی از شکل گیری یک شرکت دانش بنیان در حوزه فناوری های الکترونیکی و کامپیوتری، نویسنده میلاد حبیبی هوجقان.

لیست‌های مرتبط به آرزوهای دست ساز: روایت داستانی از شکل گیری یک شرکت دانش بنیان در حوزه فناوری های الکترونیکی و کامپیوتری

یادداشت‌های مرتبط به آرزوهای دست ساز: روایت داستانی از شکل گیری یک شرکت دانش بنیان در حوزه فناوری های الکترونیکی و کامپیوتری

            کتاب «آرزو‌های دست ساز» را که خواندم، انگار دستی مرا دوباره هول داد وسط روزگار دانشجویی و فیزیک و مدار‌های الکترونیک و اتاق بسیج دانشجویی و تمام آن دغدغه‌های علمی و فرهنگی و تعهدات ملی و رویا‌ها و دوندگی ها... .

راستش غبطه خوردم به آن همه ایستادگی و جهد و تلاش متعهدانه و خستگی ناپذیر.

کتاب از چند جهت دارای برجستگی بود: فُرم و ادبیات نگارش آن و محتوای آن.

نویسنده با ادبیاتی ساده و روان و در قالبی نیمه داستانی توانسته بود مفاهیم ـ گاه تخصصی ـ را به ساده‌ترین شکل ممکن بیان کند که این باعث شده بود کتاب مخاطب بیشتری پیدا کند و تا انتها، همراه بماند.

محتوای کتاب، دو مدل قهرمان را معرفی می‌کرد که هردو در کنار هم، روند شکل‌گیری و موفقیت این شرکت دانش بنیان را به بهترین نحو پیش می‌بردند:

مدل اول، دانشجو‌ها و اعضای اصلی شرکت بودند با این ویژگی ها:

۱. نگاه رو به بالا: آن‌ها دانشگاه و اسباب و لوازمش را کعبه آمال خود نمی‌دانستند؛ بنابراین چهارچوب دانشگاه، آن‌ها را در برابر افکار و فعالیت‌ها و دغدغه هایشان متوقف نکرد.

۲. رفاقت و صمیمیت و نداشتن منیّت: بنای همکاری اعضای این تیم قوی و پُرانگیزه، رفاقتی ماورای مادیات دنیایی بود. رفاقتی از جنس معنویت و عقیده. برای همین هیچ‌گاه مشکلات و موانع مادی، آسیبی به آن وارد نکرد و آن‌ها را از هدفشان باز نداشت.

۳. رعایت حق و انصاف و احکام دین: شاید آن زمان که شرکت، در سخت‌ترین شرایط مالی بود، ولی اعضا، بخشی از لوازم را برای خمس در نظر گرفتند؛ یا آن زمان که برای ارائه دقت بیشتر و جلوگیری از خطا، خطر از دست دادن مشتری‌های ارزان پسند را به جان خریدند و قطعات بیشتری در سیستم قراردادند، در حالت عادی کسی حتی فکرش را هم نمی‌کرد که وعده خدا آن قدر حتمی و قریب الوقوع باشد و چند برابر، جبران کند.

۴. ایمان و تعهد: بچه‌ها به کاری که می‌کردند ایمان داشتند و این ایمان، آن‌ها را در کارشان ثابت قدم کرد. طوری که با دست خالی در برابر تمام پارتی بازی‌ها و رانت بازی‌ها و موانع پیش رو ایستادگی کردند. آن‌ها با همین ایمان حرکت کردند. خدا هم به کارشان برکت داد.

۵. عملگرایی: آن‌ها تنها به حرف بسنده نکردند، بلکه برای تمام حرف‌ها و رؤیا‌ها و برنامه هایشان، نقشه اجرایی رسم کردند و به آن‌عمل کردند. بسیجی واقعی یعنی همین. چیزی که در جامعه ما نباید رنگ ببازد. تشکل‌های دانشجویی ما باید از حرف به عمل و تولید برسند.

۶. تجربه‌گرایی و فرصت‌سازی. هر مشکل و شکست، برای آن‌ها تجربه‌ای می‌ساخت که به خوبی از آن استفاده می‌کردند و برای حل مشکلات بعد، راه حل‌های بهتری را به کار می‌گرفتند.

۷. داشتن امید و انگیزه بسیار قوی: جامعه ما، نیازمند چنین فضای پُرامید و پُرانگیزه‌ای است که جوانان بتوانند با وجود تمام مشکلات، اینقدر زیبابین باشند و رو به جلو حرکت کنند. جمله‌ای که بار‌ها در کتاب تکرار شد، شاید موتور محرکه‌ای برای تمام آنهاییست که می‌خواهند کاری ارزشمند را با تمام سختی به انجام برسانند: «ارزش هر کار با میزان دور از دسترس بودن آن رابطه مستقیم دارد...».

مدل دوم قهرمان که کتاب معرفی کرد، بزرگ مردی بود که اعتماد، حمایت و تشویق‌های او، بازوی محکم اهرم موفقیت این شرکت بود؛ و او جناب آقای «حمید کاظمی» بود که با تمام وجود، از بچه‌ها و تلاش و تعهد آنان دفاع کرد.

به امید روزی که این دست مسؤولان و بزرگان، بیشتر و محکم تر، دست جوانان پُرتلاش کشور را بگیرند و بلند کنند.

همچنین نویسنده با وجود اینکه عقیده و پسند سیاسی خود را در لا به لای جملات بیان کرده، و چندان بی طرفانه ننوشته، اما جانب حق و انصاف را به درستی رعایت و در انتقال کامل مفاهیم لازم و مفید کاملاً توانا و موفق عمل کرده است.

به امید روزی که همه جوانان و آینده سازان ایران اسلامی، از تجربیات موفق پیشرفت هموطنانشان بدانند و با امید و عشق و تلاش، آن را گسترش دهند.

رهبر انقلاب می‌فرماید: «دشمن می‌خواهد بگوید که شما نمی‌توانید یا ندارید؛ بنده اصرار دارم به مردم بگویم که ما می‌توانیم و ما دارا هستیم و امکاناتمان فراوان است. مسئولین ما باید به قدرت جوانان و به توانایی جوانان ایمان بیاورند و اهمّیّت بدهند؛ جوانان ما هم باید از کار خسته نشوند، از ابتکار خسته نشوند، از بعضی از قدرنشناسی‌ها دلسرد نشوند.» (بیانات رهبر معظم انقلاب ۱/۱/۱۳۹۷) /۹۲۵/ن ۶۰۲/ش
برچسب ها: یادداشت نویسی آرزوهای دست ساز
          
            اگر دنبال کتابهای روانشناسی موفقیت، توسعه کسب و‌کار، افزایش امید و انگیزه، مقابله با اهمال کاری میگردید، به جای کتابهای فانتزی غربی، حتما «آرزوهای دست ساز» را بخوانید که اراده جوانان همسن و سال خودمان را نشان میدهد که با تمام مشکلات همین جامعه جنگیدند و به جای آیه یاس خواندن، آیه امید را تلاوت کردند و کاری کردند کارستان!

این کتاب روایت عده ای از دانشجویان همین دانشگاههای خودمان است که با دست خالی در برابر مافیای قدرت و ثروت، در برابر بوروکراسی های دست و پاگیر اداری، در برابر زالوصفتهایی که تحریم برایشان آب و نان داشت، در برابر جذابیتهای آنسوی مرز، در برابر تمام نشدن ها، فعل توانستن را صرف کردند و با تاسیس یک شرکت دانش بنیان ، مسائلی را از مسائل کشورمان حل کردند.
کارابین، فقط یک دوربین سرعت سنج مبتنی بر پردازش تصویر نیست، کارابین دوربینی است که تلاش و زحمات شبانه روزی جهادی یک گروه نخبه و با ایمان را در تاریخ این انقلاب ثبت کرد.
این فقط یک روایت از هزاران هزار تجربه موفق حل مساله و پیشرفت متکی بر بوم و اعتماد به جوانان در میدان مردمی ترین انقلاب جهان است که به هزاران دلیل هنوز روایت و ثبت نشده.
          
            با اینکه بی¬نهایت اهل کتاب هستم اما به دلیل علاقه و فعالیت خاصی که دارم کتاب¬های ادبی همیشه در اولویت هستند. گاهی هم تاریخ شفاهی یا زندگی¬نامه افراد. خیلی کم پیش آمده که از خواندن زندگی¬نامه¬ای به اندازه¬ئ کافی لذت برده باشم مگر اینکه در روند زندگی فرد، اتفاقی جمعی رقم خورده باشد. کتاب¬هایی که به بررسی اتفاقات خاص اشاره می¬کنند هم به تازگی در دسته¬ئ علاقمندی¬های من قرار گرفته¬اند. مثلاً کتاب-هایی که جریان¬های سیاسی، مذهبی مثل بهایت را بررسی کرده¬اند. «آرزوهای دست¬ساز» یکی از آن کتابها بود. کتاب که به ماجرای شکل¬گیری یک شرکت دانش¬بنیان پرداخته است. اما بهانه¬ئ روایت این کتاب به صورت داستانی شکل گرفته. جوانی برای دوره¬ئ کارآموزی خود به یک شرکت دانش¬بنیان معرفی می¬شود و در دوره¬ئ کارآموزی پای صحبت اعضای شرکت می¬نشیند تا رمز و راز موفقیت آنها را کشف کند. اما با خواندن مقدمه¬ئ کتاب و با بررسی منابع متوجه می¬شویم که کار بیش از یک گفتگوی ساده است. مصاحبه¬ها همه کاملاً تخصصی بوده و راوی کتاب از صفر تا صد شرکت را بر اساس مستندات، مکتوب کرده است. در مقدمه عنوان شده «برخی اتفاقات حاشیه¬ای از جمله خلق شخصیت کارآموز، تلاشی است برای حفظ انسجام و افزایش جذابیت متن، با این توضیح که به هیچ¬¬وجه دخل و تصرفی در اصل رخدادها و نقل قول¬ها انجام نشده است» 
راوی ابتدا به صورت ظاهری شرکت و افراد را معرفی می¬کند و از محصولی به نام « کارابین» صحبت می¬کند. محصولی که برای منِ مخاطب نام آشنایی نبود. اما با خواندن این کتاب هم با کارابین آشنا شدم هم از فرآیندی که باعث ساخته شدن این محصول شده است. یک فرآیند سخت و پیچیده که در نوع خود یک جهاد محسوب می¬شود. 
          
            در کنار همایش ″خشت اول″ که برای ورودی های جدید دانشگاه برگزار کردیم و خیلی امید و انگیزه به خودمونم داد، فروش مجموعه کتاب های روایت پیشرفت رو هم داشتیم و اونجا با این مجموعه آشنا شدم. این کتاب رو دیدم که به حوزه تحصیلی خودم نزدیکتره و خریدمش و با خوندنش  علاوه بر حوزه کاریشون، فضای دانشجویی و تشکلی و رفاقتیشون هم تا حدودی برام همزادپنداری داشت و این حس که منم الان شرایطی تقریبا مشابه دارم باعث شد که واقعا انگیزه و امید زیادی بگیرم از این کتاب. شروع ترم با اون همایش و پایان ترم با صحبتای یه استاد عزیز و تموم کردن این کتاب... حالا من واقعا به فکر ایده برای قدم گذاشتن در مسیر راه اندازی یک شرکتم😁
در کل بنظرم به وجود این دست از کتاب‌ها نیاز داشتیم. این کتاب شاید برای قشر غیرمذهبی زیاد جالب نباشه و بنظرم در کنار وجود همین کتاب‌ها باید کتاب‌های مشابه برای اقشار مختلف داشته باشیم. برای هرکسی اینکه بتونه با فضای کتاب همزادپنداری کنه باعث تاثیرپذیری بیشتری میشه.
متن کتاب هم خب زیاد جذاب یا پر کشش نیست و ممکنه کسی که با فضای داستان فاصله زیادی داره کتاب رو دوست نداشته باشه و کسی که بیشتر با اون فضا نزدیکی داره بیشتر کتاب رو دوست داشته باشه. اما درکل در سبک خودش کتاب خوبیه.
          
            نکاتی از کتاب «آرزوهای دست‌ساز»

کتاب ماجرای چند جوان را روایت می‌کند که از دوره مدرسه و دانشگاه با هم آشنا می‌شوند و شرکتی دانش‌بنیان را شکل می‌دهند که در زمینهٔ تولید دوربین‌های راهنمایی و رانندگی فعالیت می‌کنن. چند نکته از این کتاب برایم جالب بود که در ادامه می‌نویسم:

۱. پشتکار عجیب و غریب این افراد واقعا ستودنی و قابل یادگیریست. کارآفرینی ذاتا نیاز به روحیه‌ای جنگجویانه و محکم و با پشتکار دارد. در کنار این، با توجه به توسعه‌نیافتگی بسیاری از زیرساخت‌های کشورمان، کارآفرینی بدون استفاده از رانت در ایران و همکاری با بخش دولتی، سختی و اصطکاک‌های مضاعفی دارد که در این کتاب به خوبی قابل مشاهده است. در واقع باید بدانیم که مسیر توسعه و پیشرفت، یک بزرگراه آسفالتهٔ درجه یک نیست؛ بلکه گردنه‌ای خاکی و پرپیچ‌وخم با کلی راهزن است که برای حرکت در این مسیر، نیاز به جاده‌صاف‌کن‌ها و راه‌باز‌کن‌هایی داریم که چنین مجاهدانی کالزبر الحدید باشند.

۲. اعتماد به نفس جدی این افراد که هر مسئله‌ای را قابل حل‌کردن می‌دیدند، یکی دیگر از ویژگی‌هاییست که لازمهٔ راه‌بازکن‌های مسیر توسعه است. در واقع جملهٔ معروف «یا راهی خواهیم یافت یا راهی خواهیم ساخت» در رفتار این تیم به خوبی قابل رؤیت است.

۳. تأثیر جالب صحیفهٔ امام بر اندیشه‌های مدیرعامل این شرکت باعث شد تا اهمیت مطالعهٔ خلاصه‌ای از صحیفهٔ امام برایم پررنگ‌تر شود. (چندی پیش خلاصه‌ای از صحیفهٔ امام تحت عنوان «صحیفهٔ آفتاب» منتشر شده که دوست دارم آن را بخوانم.)

۴. روایتی که از همکاری دشوار این شرکت با مجموعه‌های دولتی و حاکمیتی در این کتاب انجام شده جالب و شنیدنیست؛ به خصوص از این جهت که با فضای حاکم بر بسیاری از این مجموعه‌ها می‌توان آشنا شد و بسیاری از این چالش‌ها را می‌توان به اختصار متوجه شد.

۵. رابطهٔ خوب و دوستانهٔ بنیان‌گذاران شرکت هم حقیقتا یکی از مهم‌ترین توانمندسازهایی(Enabler) است که این مجموعه را قادر کرده تا از پس چالش‌های عجیب آن بربیایند.