معرفی کتاب اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی اثر هانا آرنت مترجم عباس باقری

اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی

اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی

هانا آرنت و 1 نفر دیگر
3.4
7 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

5

ناشر
نشر نی
شابک
9789643124922
تعداد صفحات
64
تاریخ انتشار
1399/9/26

توضیحات

        «اندیشه، شناخت نیست بلکه توانایی تکیز نیک از بد و زیبا از زشت است و این توانایی میتواند، دست کم برای من، در لحظه هایی کمیاب وسیله پیش بینی فاجعه ها باشد...»موضوع اندیشه نمیتواند جز چیزهای دوست داشتنی-زیبایی، حکمت، عدالت و غیره-باشد. زشتی، نبود زیبایی، نبود دادگری، و نبود نیکی است... یعنی بدی و زشتی اصالت یا جوهری ندارند تا اندیشه بتواند به آنها بپردازد...«واقعیت اسفبار این است که بخش بزرگ بدی ها را کسانی مرتکب میشوند که هرگز تصمیم به بد بودن یا خوب بودن نمی گیرند...آنها که توانایی اندیشیدن ندارند.»و این است آنچه اندیشمند بزرگ، هانا آرنت در این رساله کوتاه می گوید، می پژوهد و از عهده آن برمی آید.
      

لیست‌های مرتبط به اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی

یادداشت‌ها

          .
چه می شود که یک فرد معمولی در یک نظام سیاسی به ناگاه چنان اعمال وحشتناکی را انجام می دهد که از فرد ضعیفی چون او انتظار نمی رود؟ بدی و شر اصلا چه هستند و این مفهوم چه نسبتی با اندیشیدن دارد ؟ این بحثی است که هانا آرنت در این کتاب تلاش می کند به آن پاسخ دهد. آنچه توجه آرنت را در مورد افسر آلمان نازی یعنی آدولف آیشمن که مامور کشتن یهودیان بود جلب کرده بود " فکر نکردن" و یا " فقدان اندیشیدن" آیشمن بود. آرنت برای اینکه پاسخ دهد که چرا لازم است تا همه ما بیاندیشیم در ابتدا چند مقدمه فلسفی را مطرح می کند.  در درجه اول آرنت می گوید بین دانایی و اندیشیدن فرق است. به باور او تمام انسان هایی که سلامت عقلی دارند می توانند بیاندیشند و خوب و بد را از هم تشخیص دهند پس اندیشیدن ربطی به اینکه مثلا ما دانشمند باشیم ندارد به عبارت دیگر اندیشیدن با شناخت که کار دانشمندان است متفاوت است و برای همین همه آدم ها می توانند فکر کنند. بنابراین دلیل اینکه انسان ها کار اشتباهی مرتکب می شوند چیزی به نام " بدی " نیست بلکه در اکثر اوقات انسان ها چون فکر نمی کنند است که مرتکب شر می شوند. بنابراین از نظر آرنت و  متاثر از کانت ما به فلسفه نیاز داریم تا توانایی اندیشیدن را به دست آوریم. در اندیشیدن ما به دنبال جستجوی معناها هستیم یک عمل غیر طبیعی که هیچ جای پای محکمی برای ما فراهم نمی کند درست مثل قالیبافی که هر روز فرشی را می بافد اما شب دوباره نخ های آن را از هم باز می کند. پس آرنت سه استدلال دارد : اول اینکه همه آدم ها می توانند بیاندیشند، دوم اینکه اندیشیدن به ما نشان می دهد که قاعده متقن و همیشگی نداریم و سوم اینکه اندیشیدن با امور ناپیدا و بیرون از نظم روزمره زندگی سر و کار دارد. پس این اندیشیدن که هیچ نتیجه مشخصی ندارد به چه درد می خورد؟ آرنت توضیح میدهد که نفس عمل اندیشیدن چنان پیچیده است که بیشتر از اینکه در نظریه ها خلاصه و نوشته شود باید زندگی و تجربه شود و الگوی راستین این نوع از زندگی نیز سقراط است. او به ما می گوید که بین تامل و تفکر فرق است. در تامل ما دنبال نتیجه خاصی نیستیم همچون سقراط که در بحث با دیگران میخواست بدین نتیجه برسد که هیچ کس هیچ چیز نمی داند. سقراط در حقیقت همچون یک خرمگس بود که مدام به روی مردمی که نمی اندیشیدند می نشست و آن ها را نیش میزد تا تفکر کنند. از نظر آرنت اندیشیدن همچون یک طوفان است چیزی که همه چیز را از جا بلند می کند و مظاهر پیش از خودش را از بین می برد. او توضیح می دهد که اندیشیدن به هر چیز خطرناک است اما نمی توان کلا نیندیشیدند و ...
        

3

fatemeh

fatemeh

1403/11/19

          .
برای توصیف این متنی که اول برای ایراد سخنرانی توی مدرسه نوین پژوهش های اجتماعی تنظیم شده و بعد با یه سری یادداشت دیگه جمع شده و به صورت کتاب در اومده و برای همینم هست که خیلی بلند نیست(حداکثر ۴۱ صفحه)، بهتر دیدم از دو قسمت از خودش استفاده کنم. قسمت اول اون قسمتیه که درباره آیشمن جنایتکار بزرگ جنگی صحبت می‌کنه. از تعجبش از این که آدمی که اینهمه جنایات وحشتناک مرتکب شده، همچین شکل ظاهری عادی ای مثل اکثر مردم دیگه داره میگه: «با آنکه واقعیات بینهایت هولناک بود اما شخص مرتكب نه هراس انگیز بود و نه دیوانه.» ومیگه با دیدنش در آخر متوجه شده که:«تنها ویژگی او در گذشته و نیز در رفتارش در جریان دادرسی و بازجوییهای پلیس، واقعیتی منفی(سلبی) بود.حماقت نبود؛ ناتوانی شگفت انگیز و ذاتی اندیشیدن بود.او در نقش جنایتکار بزرگ جنگی همانگونه ظاهر میشد که در رژیم نازی. پذیرش قواعدی کاملاً مغایر، کوچک ترین دشواری برایش نداشت.»و بعد از این حرفاش رو اینطوری ادامه میده که دیدن آیشمن و «نبود کامل اندیشه» در اون باعث شده توجهش به شدت به این مسئله جلب بشه و این سوالات براش پیش بیاد:«آیا بدی کردن، نه تنها ارتکاب گناهان ناشی از ترک فعل بلکه گناهان ناشی از انجام فعل، نیز در صورتی که علاوه بر نداشتن انگیزه های سزاوار سرزنش ،به عبارت حقوقی فاقد هر انگیزه ای کمترین سودی و یا منظور خاصی باشد، امکان پذیر است؟ آیا بدی هرگونه تعریف شود یعنی ((قصد آشکارا بدی کردن)) شرط لازم برای تحقق یک عمل بد نیست؟ آیا توانِ قضاوت کردن نیک را از بد و زشت را از زیبا تشخیص دادن با استعداد اندیشیدنِ انسان بستگی ندارد؟ آیا ناتوانی از اندیشیدن نبودِ فاجعه بار آن چیزی نیست که وجدانش می نامیم؟ مسئله اینگونه مطرح میشد:آیا عمل اندیشیدن به خودی خود، عادت به آزمودن و پژوهیدنِ هر پیش آمدی بدون توجه به محتوای خاص و بی اعتنا به نتایج آن میتواند باشد که آدمیان را مقید به پرهیز از بدی کند؟ »
 کتاب موضوع بینهایت جذابی برای من داشت و با شرح موضوعی که توی صفحات اولیه انجام داد و بعدم سوالایی که مطرح کرد(که همه رو در بالا ذکر کردم) جذابیت کتاب و‌کنجکاوی منو نسبت به موضوع حتی بیشتر هم کرد.ولی از اونجایی که کتاب متن یک سخنرانی علمی و تخصصیه، جذابیت‌ها وکششهایی که جزء ذات کتاب‌های داستانی و رمان ها هستن رو نداره و کاملا منطبق بر هدفی که براش طراحی شده شامل متنی با ساختار علمی و خشکه. پس اگر قرار باشه چیزی محرک‌این باشه که کسی به سراغ کتاب بره و‌تمومش کنه، اون محرک فقط و فقط میتونه جذابیت موضوع و رسیدن به پاسخ سوالاتش باشه و بس.

        

0

          خوب یا بد این اولین کتابی بود که از هانا آرنت خوندم.
دوست هم نداشتم با این کتاب شروع کنم ولی چرا با این شروع کردم؟ واقعیتش دلیلش این بود تو دفتر یادداشت برداری کتاب هام چند صفحه ای خالی بود و به اندازه یک کتاب کوچیک جا داشت و قرعه افتاد به این کتاب🥲😅😅

کتاب از اون کتاب های جیبی و مختصر هست(متاسفانه به کتاب جیبی کم توجه میشه در ایران وگرنه این کتاب باید در اون سایز چاپ میشد)
کتابی که انگار آرنت رو تو دفترش گیر اووردی و بهش میگی در کنار اینکه داریم چایی میخوریم، آخر عمری یه چیزی بگو بهره ببریم. 🤭

به دلیل سلیقه و آگاهی خوب آرنت با فلسفه یونانی، اغلب مسئله اندیشیدن رو از نگاه افرادی مثل ارسطو و افلاطون بهش نگاه میکنه و ابعاد مختلف و نظریه های مختلف و خیلی جالبی رو ارائه میکنه.

خوب کتاب در اصل یک سخرانی هست و به طور کلی از دو بعد به اندیشیدن نگاه میکنه.
1.خوبی های اندیشه
2.(که مطالب بیشتری رو پوشش میده) مضرات عدم اندیشه و یا کج اندیشی و تاثیرات اون.

نکته تو مُخی کتاب واقعا، متن و ترجمه هست. نمیدونم مشکل اصلی، در متن اصلی صحبت ها هست و یا ترجمه دکتر عباس باقری ولی واقعا یه جاهایی داشت گیربُکسِ مغزم میزد زمین🙁.

من کتاب های اقای باقری رو غیر از این نخوندم ولی نگاهی به کتاب های دیگه ایشون که کردم، کتاب های خیلی جذابی و خوبی رو با نشر نی کار کردن و مشتاقم در آینده بخونم و امیدوارم این تنها تجربه سخت من با ترجمه ایشون باشه.

در مجموع این کتاب هم ازون دست کتاب هاست که هم باید به صورت مجزا منتشر بشه و غرق در متن کتاب های دیگه نشه و هم اساسا باید وجود داشته باشه.
ولی حقیقتش هنوز در مینی کتاب های به این صورت کتابی رو دست "احیای علوم سیاسی" دکتر بشیریه ندیدم و نخوندم و هنوز ک هنوزه وقتی بهش فکر میکنم لذت میبرم.

        

22