بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی

اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی

اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی

هانا آرنت و 1 نفر دیگر
3.3
3 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

4

«اندیشه، شناخت نیست بلکه توانایی تکیز نیک از بد و زیبا از زشت است و این توانایی میتواند، دست کم برای من، در لحظه هایی کمیاب وسیله پیش بینی فاجعه ها باشد...»موضوع اندیشه نمیتواند جز چیزهای دوست داشتنی-زیبایی، حکمت، عدالت و غیره-باشد. زشتی، نبود زیبایی، نبود دادگری، و نبود نیکی است... یعنی بدی و زشتی اصالت یا جوهری ندارند تا اندیشه بتواند به آنها بپردازد...«واقعیت اسفبار این است که بخش بزرگ بدی ها را کسانی مرتکب میشوند که هرگز تصمیم به بد بودن یا خوب بودن نمی گیرند...آنها که توانایی اندیشیدن ندارند.»و این است آنچه اندیشمند بزرگ، هانا آرنت در این رساله کوتاه می گوید، می پژوهد و از عهده آن برمی آید.

لیست‌های مرتبط به اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی

یادداشت‌های مرتبط به اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی

            .
چه می شود که یک فرد معمولی در یک نظام سیاسی به ناگاه چنان اعمال وحشتناکی را انجام می دهد که از فرد ضعیفی چون او انتظار نمی رود؟ بدی و شر اصلا چه هستند و این مفهوم چه نسبتی با اندیشیدن دارد ؟ این بحثی است که هانا آرنت در این کتاب تلاش می کند به آن پاسخ دهد. آنچه توجه آرنت را در مورد افسر آلمان نازی یعنی آدولف آیشمن که مامور کشتن یهودیان بود جلب کرده بود " فکر نکردن" و یا " فقدان اندیشیدن" آیشمن بود. آرنت برای اینکه پاسخ دهد که چرا لازم است تا همه ما بیاندیشیم در ابتدا چند مقدمه فلسفی را مطرح می کند.  در درجه اول آرنت می گوید بین دانایی و اندیشیدن فرق است. به باور او تمام انسان هایی که سلامت عقلی دارند می توانند بیاندیشند و خوب و بد را از هم تشخیص دهند پس اندیشیدن ربطی به اینکه مثلا ما دانشمند باشیم ندارد به عبارت دیگر اندیشیدن با شناخت که کار دانشمندان است متفاوت است و برای همین همه آدم ها می توانند فکر کنند. بنابراین دلیل اینکه انسان ها کار اشتباهی مرتکب می شوند چیزی به نام " بدی " نیست بلکه در اکثر اوقات انسان ها چون فکر نمی کنند است که مرتکب شر می شوند. بنابراین از نظر آرنت و  متاثر از کانت ما به فلسفه نیاز داریم تا توانایی اندیشیدن را به دست آوریم. در اندیشیدن ما به دنبال جستجوی معناها هستیم یک عمل غیر طبیعی که هیچ جای پای محکمی برای ما فراهم نمی کند درست مثل قالیبافی که هر روز فرشی را می بافد اما شب دوباره نخ های آن را از هم باز می کند. پس آرنت سه استدلال دارد : اول اینکه همه آدم ها می توانند بیاندیشند، دوم اینکه اندیشیدن به ما نشان می دهد که قاعده متقن و همیشگی نداریم و سوم اینکه اندیشیدن با امور ناپیدا و بیرون از نظم روزمره زندگی سر و کار دارد. پس این اندیشیدن که هیچ نتیجه مشخصی ندارد به چه درد می خورد؟ آرنت توضیح میدهد که نفس عمل اندیشیدن چنان پیچیده است که بیشتر از اینکه در نظریه ها خلاصه و نوشته شود باید زندگی و تجربه شود و الگوی راستین این نوع از زندگی نیز سقراط است. او به ما می گوید که بین تامل و تفکر فرق است. در تامل ما دنبال نتیجه خاصی نیستیم همچون سقراط که در بحث با دیگران میخواست بدین نتیجه برسد که هیچ کس هیچ چیز نمی داند. سقراط در حقیقت همچون یک خرمگس بود که مدام به روی مردمی که نمی اندیشیدند می نشست و آن ها را نیش میزد تا تفکر کنند. از نظر آرنت اندیشیدن همچون یک طوفان است چیزی که همه چیز را از جا بلند می کند و مظاهر پیش از خودش را از بین می برد. او توضیح می دهد که اندیشیدن به هر چیز خطرناک است اما نمی توان کلا نیندیشیدند و ...