مهاجران
در حال خواندن
1
خواندهام
12
خواهم خواند
21
نسخههای دیگر
توضیحات
او بدون زن، موجودی صرفا نیمه زنده بود. در درون پیکر تنومندش، ملایمتی تقریبا حاکی از ضعف و نیازی شدید و آرزومندانه وجود داشت که مورد محبت قرار گیرد و برایش ارزش قائل شوند و با کلام و عمل و رفتار به او بگویند که انسان است و چیزی بیش از جانوری بی احساس و جاهل است؛ همه تلاش هایش برای اینکه این امر را با ایفای شیوه فرهیخنگان و بزرگان به خودش ثابت کند بی فایده بود. وقتی آن بلیت اتوبوس لوس آنجلس را خریده بود بخشی از وجودش میخواست به نرد می لینگ باز گردد و آن بخش از وجودش را بهتر از آن بخشی که از بازگشت بیمناک بود درک میکرد. خویشتن نگری برایش مشکل بود؛ با کار کردن این امر را جبران میکرد؛ در زندان برای نخستین بار در عمرش روزهای متوالی بیکار بود.
لیستهای مرتبط به مهاجران
پستهای مرتبط به مهاجران
یادداشتها