بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست

هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست

هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست

نازنین طباطبایی و 1 نفر دیگر
4.2
13 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

18

خواهم خواند

14

این کتاب شامل 50 قطعه شعر است که همراه با همین تعداد عکس و در 110 صفحه به چاپ رسیده است.‏ در این مجموعه که با چیدمان یک به یک شعر و عکس طراحی شده، 36 عکاس برجسته ی ایرانی همکاری کرده اند که اسامی آن ها به ترتیب سال تولد عبارت است از: عباس کیارستمی، بهمن جلالی، افشین شاهرودی، سیف الله صمدیان، کریم ملک مدنی، مهدی منعم، رومین محتشم، مهدی فتحی، مهران مهاجر، کریم متقی، شهریار توکلی، کورش ادیم، جلال شمس آذران، کیارنگ علایی، علیرضا میرزایی، مهرداد افسری، امین نظری، بهنام صدیقی، شادی آفرین آرش، گوهر دشتی، حسین فاطمی، علیرضا وحید، امید امیدواری، حمید جانی پور، بابک کاظمی، کاوه بغدادچی، علی شیخ الاسلامی، صمد قربانزاده، امیر مینابیان، مصطفی پیوندی، محسن بایرام نژاد، سیاوش نقشبندی، میعاد آخی، آرش اشگر، امیرحسین کردونی، سینا شیری.‏ جمع آوری و انتخاب عکس های این کتاب که شامل گزیده ای از شعرهای تازه و برخی از شعرهای منتشر شده می باشد ،با همکاری خانم نازنین طباطبایی انجام گرفته است.‏ عکس های مرحوم بهمن جلالی از طریق خانم رعنا جوادی (همسر ایشان) در اختیار این مجموعه قرار گرفته است.

یادداشت‌های مرتبط به هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست

Ms.nobody  ؛)(=

1402/11/26

            برگشتن به آغوش خیالی و نرم شعر بعد از شش سال 
سه سال پیش یکی از دانشجویان ادبیات از من پرسید: چرا با شعر میانه خوبی نداری لطفا شعر بیشتری  بخوان. 
جوابی نداشتم چون از دیدگاه آکادمیک به شعر خسته شده بودم در دانشگاه در مواجه با شعر مجبورمان می کردند دستور زبان و تفسیر شاعر را در الویت قرار دهیم و اگر می خواستیم برداشت خودمان را از شعر داشته باشیم توسط اساتید و برخی از دوستان نقد می شدیم چون تاکید داشتند هدف شاعر را بیان کنیم حتی شکل گیری تجربه ادبی ما در چارچوب  تاریخ ادبیات و معانی واژگان خلاصه می شد  اما هیچ کدام در آن لحظه در مورد خیال شاعرانه ای که آن شعر در ما زنده می کرد نگفت هیچ کس از ما نخواست تجربه ادبی
خودمان را داشته باشیم فقط در برابر چشم هایمان لطیف ترین اشعار فارسی در کلام خشک و بیات برخی از اساتید جان داد.
بعد از شش سال امروز به سراغ شعر آمدم اما نه برای ادامه ی همان دیدگاه خشک آکادمیک بلکه برای  لذت از خود شعر و خلق لحظات شاعرانه در قالب پرسه گردی ها...
  امروز برای خواندن این مجموعه از خانه بیرون زدم دلم می خواست همراه با شنیدن موسیقی مورد علاقه ام اشعار را با صدای بلند بخوانم و خیالبافی کنم.
بعد از برگشتن به خانه به ذهنم رسید جالب می شود اگر پرسه گردی هایم را با خواندن شعر بیشتر  همراه کنم چون بالاخره در اولین پرسه گردی ام شعرخوانی  برای من شبیه تماشای تکه های ابر شد  و شکل های  آنها را  به ظن خودم  حدس  زدم با خیالم نامشان را از نو خلق  کردم در حالی که برخی دیگر  همان لحظه ابر را با نام علمی اش صدا می زدند.
پی نوشت:
آقا دل من پره حالا نه تنها توی دانشگاه توی مقطع ابتدایی و متوسطه هم بچه ها به جای لذت بردن از شعر بیشتر باید دنبال آرایه بگردن ساختار شعر رو بر اساس دستور زبان تفسیر کنن در تب و تاب تفسیر و حفظ شعر از ادبیات کینه به دل بگیرن  اما لذت از شعر فراموش می شه اما پرورش خیال های شاعرانه بعد از شنیدن هر شعر کشته می شه خلاصه دلم پره چون فکر می کنم در وهله اول باید از شعر لذت برد وگرنه باختیم