اتاق روشن: اندیشه هایی درباره ی عکاسی

اتاق روشن: اندیشه هایی درباره ی عکاسی

اتاق روشن: اندیشه هایی درباره ی عکاسی

رولان بارت و 2 نفر دیگر
4.0
10 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

19

خواهم خواند

10

شابک
9789643620073
تعداد صفحات
144
تاریخ انتشار
1398/12/12

توضیحات

        
روزگار عکس، روزگار انقلاب ها، منازعات، ترورها و انفجارها هم هست؛ یک کلام، روزگار بی تابی ها و ناشکیبایی ها، روزگار هر آن چه که بالاندن و به ثمر رسیدن را به هیچ می گیرد و انکار می کند.

      

پست‌های مرتبط به اتاق روشن: اندیشه هایی درباره ی عکاسی

یادداشت‌ها

بارت و اتا
          بارت و اتاق روشنش

پدر: او مُرد… دیگر اینجا نیست. در آسمان است.
پسر: آری، اما من جسم او را نیز دوست داشتم…
_ اُردت، کارل تئودور درایر
فیلسوفی را تصور کنید که پس‌ از مرگ‌ مادرش،‌ چون نمى‌تواند‌ با فقدان‌ او کنار بیاید، به‌ناچار به‌ عکس‌هاى‌ او پناه‌ می‌برد، دومین زندگی‌اش را با او آغاز می‌‍‌کند و عکس‌ و نوستالژى‌ همراهِ آن را جایگزین حضور جسمانی‌ مادرش می‌کند. عکاسی براى‌ رولان‌ بارت‌ با مرگ‌ بود که شروع شد و در طی زمان تبدیل شد به یک مسئله. او با بازبینی عکس‌های خانوادگی که ابتدا از سر دلتنگی بود متوجه موضوع مهمی شد که عموماً نادیده گرفته می‌شود؛ اینکه در نهایت عکاسی رده‌بندی‌پذیر نیست، یعنی عموماً نمی‌توان ابژه‌ای را برای عکاسی انتخاب کرد، بلکه همیشه آن ابژه حضور خود را به عکاس تحمیل می‌کند. بارت در کتاب اتاق روشن پرسید: «میان تمامی ابژه‌ها‌ی این جهان: چرا همین ابژه، همین لحظه، و نه چیزی دیگر [را عکاسی می‌کنیم]؟» و پاسخ داد که یک عکس همیشه نتیجه‌ی ارتباط عکاس با تماشاگر است به‌واسطه‌ی انرژی‌ای‌ که از ابژه ساطع می‌شود. عکس به‌واقع، ثبت لحظهٔ وجودی آن شخص یا چیز در برابر عدسی دوربین است. و ذات عکاسی هیچ نیست جز ژست. در اینجا آنچه اهمیت دارد این است که با دیدن یک عکس مطمئن می‌شویم که آن شخص یا آن چیز همان‌جا وجود داشته است و از این رو در نزد مخاطب زنده است. بارت درباره‌ی عکس‌هایی که از خودش می‌گیرند، نوشت: «هنگام ژست گرفتن در برابر دوربین تا بدان حد خطر نمی‌کنم. یقیناً اینکه هستی من ساخته و پرداخته‌ی عکاس است، استعاری‌ست. اما حتی اگر این وابستگی خیالی باشد، دلهره‌‌ی این را دارم که نکند تصویر شباهتی به من نداشته باشد، هر چند در نهایت یک تصویر ــ تصویر من ــ متولد خواهد شد.» در حقیقت آن‌چه عکاسی را از دیگر هنرها جدا می‌کند این است که ابژه را زنده نشان می‌دهد حتی اگر ابژه چیزی مرده باشد. بارت نتیجه گرفت که عکس در نهایت تلفیقی‌ست از امر زنده و مرده: زنده، چون با دیدن هر عکس اطمینان داریم که آن شخص یا آن شیءِ داخل عکس در آن لحظه‌ی به‌خصوص در آن مکان حضور داشته است. و مرده، چون ابژه در واقعیت بی‌جان است اما انگار که با یک عکس روح زندگی در آن دمیده شده. بارت دوست داشت که چنین به عکس‌های مادرش نگاه کند. مادرش در عکس‌هایش زنده بود، اما جسمی نداشت! حال آنکه بارت جسم او را نیز دوست می‌داشت.
        

0

نعیمک

نعیمک

1403/9/24

          شاید بهتر باشد بنویسم با ترجمه «ارتباط» برقرار نکردم اما اوضاع بدتر از این‌ها است. ترجمه خیلی بد است و تقریباً غیرقابل خواندن و این یعنی کتابی که الان درباره‌اش را دارم می‌نویسم ناقص خواندم و چیزی نفهمیدم. مترجم تلاش کرده با ردیف کردن بی‌معنی و اشتباه کلمات نثری -شاید – شبیه اصل یا شاعرانه درست کند اما تبدیل شده به یک فارسی ناسره که فقط عین به عین متن فرنگی را به فارسی بدون دقت به ظرافت‌های نثر فارسی روی کاغذ بیاوریم. از طرفی ویراستاری و صفحه‌بندی هم بیشتر شبیه یک فایب ورد است و انگار خیلی حوصله نداشتند. و این اولین کتاب من در چشمه نیست که با چنین فلاکتی چاپ می‌شود. متاسفانه ترجمۀ حرفه هنرمند هم چنگی به دل نمی‌زند و باید منتظر باشیم کسی همت کند و بتوانیم نثر پیراسته‌تری از این کتاب خوانیم. 
کتاب خیلی قدیمی است و شاید دوربین‌های آنالوگ هم در دسترس عموم نبودند و عکاسی چیزی عجیب‌ بوده، چه برسد به دوران ما و دوربین‌هایی که هر کدام در دست داریم. من به عکاسی دلبستگی دارم و سعی می‌کنم دنبال کنم و نوشته‌هایی هم خواندم اما متن هنوز چیزهای نویی دارد و مهم‌تر اینکه با زبانی این را بیان می‌کند و که تو را نزدیک به متن می‌کند و انگار مواجه‌ای که تا دیروز با عکاسی داشتی را برای تو ملموس می‌کند و با خودت بگویی: «ا، راست می‌گویی!» و این اصلاً کار ساده‌ای نیست.
اما عکاسی برای بارت (در این کتاب) منحصر به آدم‌ها است و سوژه‌ها و ژانرهای دیگر را نمی‌نوردد و برای همین شاید در نگاه دوم فکر کنیم این چیزی که از عکاسی می‌گوید بیشتر دربارۀ آدم است تا عکس. پس اگر آدم و عکس و هنر برای ما مهم باشد احتمالاً خواندن این کتاب خالی از لطف نیست و ما را به درون خودمان نزدیک می‌کند.
        

0

          دلیل پیدایش این کتاب حسرت است. حسرت نبودن کسی. رولان بارت مادر خود را در اکتبر ۱۹۷۷ از دست می‌دهد. او با تامل در عکس‌های مادر به تأمل در عکاسی پرداخت و کتاب شورانگیز "اتاق روشن" از این تاملات حاصل شد. او با مرگ مادر دوباره کودک می‌شود و سه سال بعد با فاصله کوتاهی از مرگ او می‌میرد.
از نظر رولان بارت نویسنده کتاب نباید با بهانه قرار دادن موضوع پرسش دنیا را به یک پاسخ معنا تقلیل داد. او اعتقاد دارد عکس با مصداق‌ها سر و کار دارد نه با دال و دلالت‌ها. این دلبستگی بارت به مصداق باعث شده که او از عکس‌های پیچیده با زوایای غریب و نا آشنا فاصله بگیرد‌.
او با پرسش تکراری و تاریخی "آیا عکاسی هنر است" به دنبال ماهیت عکاسی می‌گردد. برخلاف بسیاری دیگر که در جواب به این سوال سعی در تثبیت جایگاه عکاسی داشته‌اند.
در بخش‌هایی از کتاب حاضر با آمیزه‌ای از سخنان مختلف و ناسازگار همچون زبان‌شناسی، فلسفه، اسطوره‌شناسی، تاریخ، روانکاوی مواجه می‌شویم.


        

0