جزئیات فعالیت
-خلاصه فصل سوم: آدام اسمیت؛ فلسفه اخلاق و اقتصاد سیاسی- 1- به اندازه فصل قبل جذاب نبود؛ چون اولاً ولتر را اصلا نمیشناختم و آدام اسمیت برایم آنقدرها جدید نبود. ثانیاً در فصل قبل شاهد جزئیات بیشتری از زندگی شخصی ولتر بودیم که بسیار لذتبخش بود. 2- آدام اسمیت قبل از هر چیز فیلسوف اخلاق است. من این را پیش از این هم میدانستم. در واقع اسمیت پیشنهاد میکند که روابط جامعه بر اساس بازار اداره شود؛ چون این موضوع جامعه را اخلاقیتر میکند. چطور؟ مفصل است. اما آنچه مهم است، این است که تصویری که از اسمیت باقی ماند، یک دیوانهی عشق بازار آزاد است که آزادی را برای آزادی میخواهد و به هیچ قید و بندی قائل نیست. تصویری که واقعیت ندارد. 3- بسیاری از انتقاداتی که به اسمیت میشود، در واقع خود اسمیت به آنها توجه داشته و پاسخ هایی هم داده است. مثلا چیزی که مارکس به آن میگوید الیناسیون، ریشههایش در حرفهای خود اسمیت هم پیدا میشود. اسمیت تصریح میکند که کارهای ساده کارگری، انسان ها را احمق و بدون فکر میکند (و ما فکر میکنیم چارلی چاپلین برای اولین بار در عصر جدید این را کشف کرد!) منتهی پیشنهاد او نفی بازار آزاد نیست؛ بلکه مداخله دولت با اقداماتی همچون آموزش عمومی رایگان (البته غیر اجباری) است. 4- به طور کلی نقش دولت در نگاه اسمیت خیلی پررنگتر از آن چیزی است که ما تصور میکنیم. اسمیت به خوبی میداند که اگر همه چیز را آزاد بگذاریم تا افراد با دنبال کردن تمایلاتشان به جامعه نفع برسانند، آنچه در عمل اتفاق میافتد، دست به یکی کردن قدرتمندان جامعه برای جمع کردن منافع بیشتر است (در واقع اسمیت حتی به مفهوم «انباره» یا «جیب» که اولین بار مرتون نظریه پردازی کرد هم مستقیما اشاره میکند که توضیحش ببماند برای بعد). یعنی دنبال کردن منافع فردی، بسیار مستعد است که به تحقق منفعت عمومی منجر نشود و این دولت است که با قانون گذاری خود باید جلوی این اتفاق را بگیرد. آنچه در نگاه اسمیت نامطلوب است، مداخله مستقیم دولت در فعالیت های اقتصادی مثل قیمت گذاری، اعطای حق انحصاری به برخی شرکت ها و... است. 5- نمیدانم چرا دارم از آخر به اول مینویسم. به نظر باید این بند، بند اول باشد. به هر حال، دیر یا زود، گل حرف اسمیت این است که برای تحقق نفع عمومی جامعه، بهترین راه این است که اجازه بدهیم هرکسی منافع خودش را در بازار آزاد دنبال کند. در بازار آزاد، محصولی مورد توجه قرار میگیرد که نیازی واقعی از جامعه را برطرف کند. مثال کلاسیک و معروف اسمیت آن است که اگر ما شام میخوریم، به خاطر حس انسان دوستی قصاب و آب جو فروش و... نیست؛ بلکه آنها منافع فردی خود را دنبال کردند که ما میتوانیم شام داشته باشیم! حال هر چیزی که این بازار را از تعادل خارج کند باید از بین برود. انحصار بد است نه فقط چون قیمت بازاری کالا را از قیمت طبیعی آن (اصطلاحات وضع شده خود اسمیت) بالاتر میبرد؛ بلکه به این دلیل که به قول ما، به بازار پالش اشتباه میدهد. یعنی جهت گیری سرمایه گذاری و نیروی کار به سمتی میرود که ارزش واقعی ندارد. 6- اسمیت از راه های مختلف، درآمدهای زیادی کسب کرد و بر خلاف ولتر که بسیار از این جهت بد نام بود، بعد از فوتش مشخص شد عمده ثروت خود را به کار خیر پرداخته است. این به نظرم نکته بسیار مهمی است که کتاب از کنار آن عبور کرده. مشخص میشود که هنوز در این دوره، انباشت سرمایه به عنوان یک رکن رکین اقتصاد سیاسی مطلوب شناخته نمیشود. در واقع هنوز بازار آنقدر رشد نکرده است که به این مرحله برسد. اگر چنین بود، قطعا اسمیت بزرگ ترین کمک به فقرا را، سرمایه گذاری ثروت خود در صنعت میدید و نه بخشش. 7- صادقانه اینکه فلسفه اخلاق اسمیت را خوب فهم نکرده ام. باید روزی، شاید به زودی، دوباره این فصل و مشخصا صفحات پایانی آن را دوباره بخوانم. صرفا مثال هایی از اینکه چطور بازار آزاد فضائل اخلاقی را گسترش میدهد متوجه شدم. مثلا اینکه کسی در بازار بهتر میفروشد، که محصول بهتری داشته باشد و البته خودش هم بیشتر مورد پسند جامعه باشد؛ پس به دنبال کسب فضیلت میرود و همچین حرفهایی. پ.ن: در این مطالب، به دنبال نقد نیستم. شاید در فرصت دیگری.
140
4
13
(0/1000)
دیروز
نمیتوان چیزی را گفت و ساحت عمومی را متشنج کرد و افکار عمومی را به امان خود رها کنیم؛ نمیشود. ولی فارغ از شوخی، چشم انتظار هستم😁 @aahmdrz
0
نظرات