یادداشتهای evolving (6)
1402/10/17
شخصیت داستانو خیلی درک میکردم(منم یه نقص دارم ولی جسمانی نیست) یجاهایی باورم نمیشد دو نفر با نقصای کاملا متفاوت انقد مشکلات مشابهی داشته باشن یا انقدر شبیه به هم عمل کنن شوخی های خودش با نبودن دستش رو دوست داشتم معلوم بود که خیلی خوب تونسته از پسش بربیاد بخشی از کتاب: "بین این نگاه ها یک نگاه وحشت زده ی ترحم آمیز هم هست. نگاه «آخی موجود بیچاره ی بی دست.》این آدمها نه تنها نگاهم میکنند، بلکه وقتی باهاشان چشم توی چشم میشوم یک لبخند غمگین تأسف بار هم تحویلم میدهند بهتر است این جور نگاههایشان را ذخیره کنند برای یتیم های بی خانمان گرسنه .بی دست بودن دیگر آنقدرها هم بد نیست. " امیدوارم این حس ترحم رو نسبت به کسایی که هر نقصی دارن نداشته باشین چون بیشتر موجب آزارش هست نه کمک به اون
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
7