یادداشت‌های زهرا نوروزعلی (11)

          زیبا زیبا زیبا :) بوی زندگی میداد. بوی تجربه و ماجراجویی میداد. بوی رهایی میداد. هرچیزی که پسر حس میکرد رو حس کردم. صداهای قلبش رو شنیدم، عاشق فاطمه شدم، شکست رو تجربه کردم و ترسش رو ترسیدم. واقعا دوست داشتنی بود.
البته نمیشه از این گذشت که این کتاب واقعا کلیشه ای هست اما خب جدای از این موضوع زاویه دید جالبی داره.
        

          معنای انسان بودن همه چیز بودن است. :)
        

          اگر خلاصه بگم؛ نه!
توصف‌های داستان و احساسات خیلی ظریف و لذت بخش نوشته شده بود اما با وجود یک ذره مذمتی که وجود داشت و گاهی میترسید که دیگران بو ببرند به طور کلی خیانت‌های اِما به خصوص برای اون دوران از تاریخ بسیار معمولی نمایش داده میشد و برای من خیلی منزجر کننده بود. به طور کلی به هیچ عنوان نتونستم با اِما همزادپنداری کنم و تمام تصمیماتش از روی هوس و خودخواهی بود و توی هیچ تصمیمی حتی یک ذره به بچش فکر نکرد. 
پس یک نه بزرگ و محکم به این کتاب حتی اگر یک شاهکار باشه.
        

          زبانم قاصره :))). فقط میتونم بگم بی‌نهایت زیبا زیبا زیبا و غمناک بود.
        

          بهترین کتابی بود که تا الان خواندم :)))). احساسات و افکار شخصیت‌ها خیلی ملموس بود و من با هرکدومشون همزادپنداری قوی‌ای داشتم. 
برای من خیلی کتاب به موقعی بود و انگار هر جملش یه چراغی توی ذهنم روشن میکرد.
فقط بگم که عاشقش شدم.
        

          متن رمان خیلی روون هستش و میشه کتاب رو توی یک روز تموم کرد. نکته جالب این کتاب برای من جملاتی بود که گه‌گدار راجب معنای زندگی و حس و حال در لحظه کارکتر گفته می‌شد. اما به نتیجه رسیدن ناگهانی معماها و پایان داستان، ضعیف و غیرمنتظره بود.
        

          ساکت، عجیب و سرد!
پر از توصیف‌هایی که در عین دقیق بودن، مبهم و خیلی انتزاعی هستن. بنظرم سرمای این کتاب به اندازه سرمای زمستون زیاده. برای من داستان ژناس بیشتر از بقیه داستان‌ها دوست داشتنی بود.
        

          این کتاب من رو از آدم‌ها ناامید کرد. صرفا فهمیدم اگر پاش بیافته هرکاری از آدم‌ها برمیاد و حتی ممکنه متمدن‌ترین آدم ها به راحتی و در کمترین زمان به پست‌ترین موجودات تبدیل بشن.
        

          بهترین کتابی بود که تا الان خواندم :)))). احساسات و افکار شخصیت‌ها خیلی ملموس بود و من با هرکدومشون همزادپنداری قوی‌ای داشتم. 
برای من خیلی کتاب به موقعی بود و انگار هر جملش یه چراغی توی ذهنم روشن میکرد.
فقط بگم که عاشقش شدم.
        

          خیلی عجیب بود
        

          کتاب خواندن ارزان‌ترین تفریح دنیا است :).