یادداشت‌های خلافکار (5)

        خب خب خب
واقعا شروع داستان فکرنمیکردم همچین ادامه‌ای داشته باشه.
البته اسمش، جلدش و شروعی که داشت بی تاثیر نبود.
و اینکه نه اسم داستان و نه تصویر جلد واقعا هیچ ربطی به داستان نداشت.
این مدرسه اصلا جن زده نبود حرفی از جن نیومده بود ولی اسم داستان مدرسه جن زده بود.
شخصیت پردازی عجیب غریبی بود
تامی انگار یک بچه احمق با این حال باهوش به تصویر کشیده شده بود.
خب کدوم نادونی سوار آسانسوری میشه که پنجاه ساله حرکت نکرده؟
بن چرا همراهیش کرد؟
خانم مدیر چرا به عکاس شک نکرده بود؟
آسانسور چرا تو اون طبقه دکمه نداشت؟ پس به چه دردی میخورد؟
خیلی چیزای غیر منطقی تو این داستان بود که واقعا نمیتونمشون.
واقعا عجیب غریب ترین داستانی هست که خوندم و واقعا ترسناک نبود. چرا لقب ترسناک گرفته؟
در کل بنظرم وقتتون رو روی این کتاب نزارید و برید یک کتاب واقعی بخونید.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

خلافکار

خلافکار

1403/11/18

        حقیقتا نمیدونم چی بگم.
روند داستان فقط باعث می‌شد بیشتر و بیشتر اشک بریزم و گریه کنم. این کتاب خوبی بود اما اونقدری که غم داشت نمی‌ارزید. دوست داشتم پایان کتاب یک چیز دیگه باشه اما حقیقت هیچوقت ساکت نمیمونه. همزاد پنداری خیلی زیادی با شخصیت ها داشتم بخصوص با نویسنده‌ی دردونه داستان.  واقعا همشون رو خیلی دوست دارم و برای همه‌شون قصه دارم خیلی خیلی زیاد. و اینکه گاهی اوقات رفتار هیکاری واسم  عجیب بود و تمسخر آمیز نمیدونم ولی واقعا خیلی دوستش نداشتم. و اما سم عزیزم که امید ناامیدی های من شد.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1