یادداشت‌های H.z (5)

          واقعا نوشتن بطور عکس بود یک صحنه قبل و بعد از چیز هایی که ما میبینیم
        

          انقدر چیزهایی برای نوشتن در توصیفش دارم که نتوانم توی این چند ده هزار کلمه بنویسم  که نگو !
        

          زندگی احمد علی، زندگی است. نه زندگی ما
        

          توی این چند روز تازه کم کم دارم میفمم میم، الف، دال و ر چه معنایی میدهند .منظورم سختی بزرگ کردن بچه نیست که اگر مفهوم این کلمه باشد من هم یک مادرم اما مفهومش این نیست این چند روز درد مادر بودن را چشیدم  و با کتاب همراه شدم و با درد شهربانو درد کشیدم آن هم درد دیدنش اما نداشتنش

۲/۷
امروز کتار تمام شد در حالی که آسمان از غم من بر از ابرهایی بودند که هر آنا ممکن بود ببارند . حالا چگونه باید روزهایم را سپری کنم ،آن هم بی ابراهیم و مادری اش