این کتاب یک رمان است ولی این قدر واقعی است که باورت نمی شود یک نفر آن را تخیل کرده باشد. البته زیادند آدمهایی که شبیه شخصیت های کتابند و همین هم کتاب را بی نهایت خواندنی کرده است.
        

          زیبا و دلنشین، پر از احساس مادرانه و سبک زندگی مشهدی
        

          داستانش خیلی قشنگ بود جوری که تا نصفه شب میخوندمش 
        

          یک مادرانه ی غم انگیز ... از یادگاران دفاع مقدس
خیلی قشنگه 
من دوست داشتم
        

          طبق احادیث، خداوند متعال بسیار بیشتر از پدر و مادر نسبت به بچه، انسان را دوست دارد.
این کتاب رو بخونید تابفهمید خدا چه قدر دوستتون داره.
        

          باور نکردنی است که با یک رمان طرف هستیم ..وقتی فهمیدم شوک شدم
        

          در این اثر با نویسنده‌ای روبرو هستیم که براساس عقاید و باورهای دین‌مدارانه و وطن‌پرستانه خود، دست به قلم گرفته و در ژانر دفاع مقدس اثری به دور از تقدس‌نمایی‌های رایج در روایت‌های مربوط به شهدا خلق کرده است.
این رمان به رغم محور قرار دادن زندگی "شهربانو" در نقش مادر شهید به خوبی به شرح حال ابراهیم، جانباز و شهید دفاع مقدس پرداخته است. انتخاب زاویه دید اول شخص توسط نویسنده، در انتقال احساسات و کشمکش‌های مادر شهید به خواننده انتخابی درست بوده است. البته نویسنده هوشمندانه در برخی فصول راوی خود را تغییر داده و باز هم از زاویه دید اول شخص از زبان خواهر و برادر شهید برای بازگو کردن زندگی ابراهیم استفاده کرده است.


متن کامل معرفی در روزنامه جام جم، ضمیمه قفسه کتاب ثبت شده است.
        

          شهربانو؛ 
کتابی که میتونی
 هزارن قطره بخاطرش
اشک بریزی و غمگین بشی
کتابی که با فضای صیمیانه ای
که داره غم مادران شهدا رو؛ 
به تصویر میکشه.. 
        

          شهربانو قصۀ یه مادره، مادر یه بسیجی ساده، یه نوجوون مثل خیلی از نوجوونای دیگه، یه بیسیم‌چی که 12 سال میفته رو تخت و خانواده‌ش مثل پروانه دورش می‌چرخن. هیچ‏وقت چنین داستانی نخونده بودم. خوندن از زبون یه مادر خیلی برام تازگی داشت، همیشه یا خاطرات رو از زبون خود فرد خونده بودم، یا دوستانش و یا همسرش، مادر یه چیز دیگه‌ست. نثر کتاب هم بسیار روون و زیبا است، هر چند مثل کتاب‌های عادی نیست و زمینۀ داستان خیلی از اول برای آدم روشن نمیشه، چون کلمات مثل یه رود روون از قلب آدما جاری میشن به زبونشون. عشق زلالی در این کتاب موج می‌زنه که قابل توصیف نیست...


این بند بالا رو وقتی نوشتم که فکر می‌کردم کتابی که خوندم زندگی‌نامه یه شخصیت حقیقیه. اشکال از منه البته، چون رمان بودنش روی جلدش نوشته شده... ولی خب چون از طاقچه خوندم این کلمه اونقدر درشت نبود که توجهم رو جلب کنه.
این شد که وقتی فهمیدم این کتاب زندگی‌نامه نیست خیلی خورد تو ذوقم. نمیگم این چیزایی که گفته واقعی نیستن و یا اصلا با اینم مشکلی ندارم که رمان دفاع مقدسی بخونم، فقط اینکه نمی‌دونستم و بعدا فهمیدم اذیتم کرد.

البته هنوزم به نظرم کتاب قشنگی بود و نثرش و نوع روایتش رو هم خیلی دوست داشتم. 

https://taaghche.com/book/30581
        

          کتاب خوبی بود و حتما باید خوندش،اما من احساس کردم مادر خیلی ناله میکنه همش با خودم یک زن رو تصور کردم که بک گوشه نشسته وگریه میکنه!
که البته خیلی از مادران جانبازها و شهدا اینجوری نیستن......
اما با اینکه رمان بود ،خیلی واقعی تر از حد تصور بود
چالش‌های زندگی خواهر برادری ،اتفاق‌ها و دعواهای طبیعی یک خونه توی این کتاب هی تو رو میبره جلو.....
        

          مادرانه ای از دوران دفاع مقدس