یادداشتهای زهره مرادپور (8) زهره مرادپور 1404/3/11 بوف کور صادق هدایت 3.7 210 "اگر راست است که هر کسی یک ستاره روی آسمان دارد، ستارهی من باید دور، تاریک و بی معنا باشد. شاید من اصلا ستارهای نداشتهام." 0 0 زهره مرادپور 1404/2/27 نفرین شدگان سیامک گلشیری 5.0 2 برای من چندان جالب نبود🥲 0 0 زهره مرادپور 1403/12/20 تصویر دختری در آخرین لحظه سیامک گلشیری 3.0 16 اولین کتاب جنایی که خوندم و اشکمو در آورد🥲 بنظرم عالی بود. 0 0 زهره مرادپور 1403/8/23 آدمکها غزل تاج بخش 4.0 1 زخمی ها خون میخواهند و دل ها عشق... 0 1 زهره مرادپور 1403/7/26 دختر دشت الویزجارویس مک گراو 4.5 1 کتاب تخیلی زیبایی بود. دردسرهای بزرگ از اشتباهات کوچک به وجود می آیند. 0 0 زهره مرادپور 1403/2/27 شازده کوچولو آنتوان دو سنت اگزوپری 4.4 463 روباه گفت:آدمها این حقیقت را فراموش کرده اند ولی تو نباید فراموش کنی.تو هرچه را اهلی کنی همیشه مسئول آن خواهی بود. تو مسئول گل خود هستی... اهلی کردن یعنی علاقه مند کردن. 0 1 زهره مرادپور 1403/2/17 چشم هایش 4.4 6 در سمفونی ها گاهی آهنگی آرام و کم از میان هیاهوی ارکسترها رخنه می کند.این آهنگ خفیف و لطیف است اما به دل شما نمی نشیند.شما دائما انتظارش را دارید.باز این صدای خفیف تکرار میشود.منتهی این دفعه بیش از بار اول شما را می گیرد.کم کم تمام ارکسترها یک صدا همان آهنگ دلخواه شما را با چنان قدرتی بیان می کند که دیگر اختیار از دستتان در می رود.مصیبتهای جگر خراش هم همینطور بروز می کنند.انسان اول عمق آنها را درک نمی کند.گاهی خودی نشان می دهند و در نیستی فرو می روند،ناگهان تمام ارکستر به صدا در می آید آن وقت اشک از چشمهای شما جاری میشود و خودتان نمی دانید برای چه گریه می کنید. هر درختی ثمری دارد و هر کس هنری من بیچاره ی بی مایه تهی دست چو بید 0 35 زهره مرادپور 1403/2/10 کتابخانه ی نیمه شب 4.0 68 آسمان تاریک و تاریک تر می شود سیاهی و کبودی در رقابتند اما ستاره ها هنوز برای تو می درخشند "زندگی در ورای نومیدی آغاز می شود." 0 8