یادداشت زهره مرادپور

چشم هایش
        در سمفونی ها گاهی آهنگی آرام  و کم از میان هیاهوی ارکسترها رخنه می کند.این آهنگ خفیف و لطیف است اما به دل شما نمی نشیند.شما دائما انتظارش را دارید.باز این صدای خفیف تکرار میشود.منتهی این دفعه بیش از بار اول شما را می گیرد.کم کم تمام ارکسترها یک صدا همان آهنگ دلخواه شما را با چنان قدرتی بیان می کند که دیگر اختیار از دستتان در می رود.مصیبتهای جگر خراش هم همینطور بروز می کنند.انسان اول عمق آنها را درک نمی کند.گاهی خودی نشان می دهند و در نیستی فرو می روند،ناگهان تمام ارکستر به صدا در می آید آن وقت اشک از چشمهای شما جاری میشود و خودتان نمی دانید برای چه گریه می کنید.





هر درختی ثمری دارد و هر کس هنری
من بیچاره ی بی مایه تهی دست چو بید





      
297

35

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.