یادداشتهای نگار آزادی (4) نگار آزادی 1403/3/28 پسر موش کور روباه و اسب چارلی مکیسی 4.1 233 پسرک، موش کور، روباه و اسب. یک کتاب جادویی. جادوش از جنس هریپاتر و ساحرهها نیست؛ جادوی این کتاب، انسانیه. خیلی انسانی. وارد هیچ دنیای ناشناخته و عجیبی نمیشه؛ بالعکس، بسیار آشناست. جادوی درونی یک انسان رو زنده میکنه. بوی امید، کودکی، مهربونی، عشق و کیک خونگی میده. حصارهای نامرئی اما بسیار پررنگی که جامعه برای روان آزادمون ساخته رو میشکونه. آزادیبخشه. آزادیبخشه برای مردمان سختکوشی که جهان سالهاست بهشون سخت گرفته. برای کسایی که خودشون رو سیاه میبینن. یا حتی بیرنگ. خدایا! چقدر این کتاب رو دوست دارم. سالهاست مشغول خودشناسی و روانکاویام؛ اما خوندن جملههای این کتاب، جنس دیگری داشت برام. تمام تلاشم برای برگشتن به خودْ دوستی رو ظاهر کرد. انگار تمام این سالها دویدم و خوندم و رنج کشیدم و تلاش کردم، نتایج کمرنگی گرفتم و حتی برخیشون نامرئی موندن، تا امروز در اواسط بیستویک سالگی، بفهمم نتایج من کمرنگ نبودهن؛ فقط به اندازهی کافی، صمیمانه نبودهن. فقط نیروی ظاهر شدن رو نداشتهن. چارلی مکسی؛ تو فارسی بلد نیستی و هیچوقت این یادداشت رو نمیخونی؛ اما بذار بگم پسر؛ دوستت دارم. 3 35 نگار آزادی 1403/3/28 همسایه ها احمد محمود 4.1 89 من بعد از ماهها به بهخوان برگشتم. :)) بهزودی از کتابی که باهاش زندگی کردم، به هر آدمی که رسیدم معرفی کردم، و تا همیشه دوستش خواهم داشت، مفصل مینویسم. 0 21 نگار آزادی 1402/6/21 چه باید کرد؟ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.3 6 اولینبار که چه باید کرد رو خوندم، ۱۸ساله بودم. از موقعی که به یاد دارم، فقر و ظلم باعث فشردگی مشت و قلبم میشدند. همیشه به دنبال راهی بودم که فقر رو تا حداکثر، کاهش بدم؛ میدونم، رویای محالی بود. وقتی اواسط خوندن کتاب بودم و موضوعش برام کاملا واضح و روشن شده بود، ذوق و شادی ناشی از پیدا کردن همچینکتابی رو کاملاً درون خودم حس میکردم. با خودم فکر میکردم که ایکاش همراه تولستوی میشدم و روی این پروژه باهم کار میکردیم؛ سوای اینکه موضوعی بود که دغدغهمند بودم راجعبهش، به تحلیل و تحقیق نیاز داشت؛ چیزی که سرم براش درد میکرد! سیر احساساتم حین خوندن کتاب، دیدنی بود. شگفتزده، ذوقزده، متفکر، تحسینبرانگیز، کنجکاو، ناامید، پذیرش. کتاب، کیساستادی بود و برای من بسیار ارزشمند بوده و هست. نسخهی صوتیش رو شنیدم با صدای بهشتی بهروز رضوی. نمیدونم در آینده کاری در راستای کاهش فقر انجام بدم یا نه، شاید درحوزهی آموزش، ایدههام رو عملی کنم و برای کسانی که جزء فقرا محسوب میشن، در حوزهی آموزش و تحصیل، دریغ نکنم. اما بههرحال، کتاب به من دید واقعگرایانهیی داد. هدیهی ارزشمندی به منِ ایدهآلیست داد؛ پذیرفتن واقعیت، و حرکت و عمل کردن براساس اون. 4 28 نگار آزادی 1402/3/7 کشف توانمندی ها دونالد کلیفتون 3.0 4 نویسنده جایی میگه که نقاط ضعف رو نمیشه به نقاط قوت تبدیل کرد. من نظری مخالف نظر ایشون دارم؛ بعد از دوسال تحقیق درمورد نظریههای یونگ و البته تجربههای شخصی، میتونم با اطمینان بگم که هرچیز و هرموقعیتی، پتانسیل ضدّش رو با همون شدت، داره. این جمله و عقیده، من رو یاد نظریهی سایهی یونگ، اما توی ابعاد بزرگتر و متفاوتی میندازه. بههرصورت؛ با تکیه بر دانش و تجربهم، حرف نویسنده رو نقض میکنم و معتقدم نقطهضعف، پتانسیلش برای نقطهقوت شدن، بسیار بالاست. 0 15