یادداشت‌های زهراموصلی (5)

          غدیر: روزی گرم بود .از روز های تابستان که خورشید وسط آسمان بود و زمین پاها را می سوزاند.همه ایستادند و فهمیدند که پیامبر برای امر مهمی آنان را فراخواند.زیرا انجا چهارراه بود.چون راه آنان از یک دیگر جدا میشد.اهل شام از راهی می رفتند ،اهل یمن و عراق از سویی دیگر که جمعیتشان به صد و بیست هزار نفر میرسید.جحفه بیابانی بزرگ و وسیع است که در آن بیابان پیامبر به برکه آبی رسید که در زمستان در آن آب جمع میشد.پیامبر صل الله :ایها الناس اوشک ان ادعی فاجیب (ای مردم نزدیک است فرا خوانده شوم و من آن را پاسخ گویم.)یعنی زمان مرگ من نزدیک است و این سخنان مهم است.ووصیتی بزرگ خواهد بود . پیامبر از آنان خواست که به ادا شدن رسالت به دست او شهادت دهند.بعد از تصدیق جمعیت،پیامبر پرسید :آیا من از شما به خودتان سزاوارتر نیستم؟ جمعیت گفتند:آری ،پیامبر دست علی علیه السلام را بلند کرد و فرمود :من کنت مولاه فهذا علی مولاه .هرکه من مولای اویم این علی مولای اوست.خدایا هرکه را به او دوستی کند،یاری رسان و هرکه او را خوار دارد،او را خوار ساز،مردم آمین گفتند.ای رسول خدا ما فهمیدیم منظور شما از این جمله چیست،منظور شما اطاعت از امام ،مانند اطاعت از پیامبر ،واجب است و همانگونه شما به ما از خودمان سزوارتریم ،معنای ولی و اولیا چیست؟یعنی کسی یا کسانی به انسان فرمان می دهند،او رانهی میکنند و بر می انگیزند .پس باید کارها و حرکت و گام های ما برخاسته تز ولایت الهام گرفته از آنان باشد .اسلام باید محرک ما و محرک همه وجود ما باشد .ما باید در کارخانه اسلامی ساخته شویم .باید هر یک از ما به انسان جدیدی تبدیل شود.یعنی انسان مسلمان انسانی که خدا و پیامبر و اولل الام. اطاعت میکند.
هرکس روز غدیر را درک کند، درحالی که آن را شناخته و به آن را شناخته و به آن ایمان پیدا کرده باشد ،گویا فرشتگان با او دست داده اند پس از واقعه غدیر پیامبر دستور داد مردم با علی علیه السلام بیعت کنند و با لقب امیرالمومنین به او سلام کنند.
        

0

        چاهی گفت:این ها هیچ کدوم خوب نشدن،ولی از آدم های سالم سرحال ترن.
قوش سرش را به سمت بیرون برگردانند.طاقت نداشت نگاه کند.حال عجیبی داشت.
باورم نمیشه .اصلا پا نداره...چطور میتونه؟
چاهی لبخند زد،از روی پنجره پرید و بلند گفت:وقتی بخواد،تلاش میکنه.دوست تو هم باید خودش بخواد.
"داستان کتاب شباهتی به انیمیشن "خدا لک لک هارو دوست داره" بچگیامون داشت.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0