یادداشتهای آدم عادی (9)
2 روز پیش
بچگی. دوران کلاس چهارم. وقتی اینو از سارا قرض گرفتم، اونم از دوستش قرض گرفته بود، روش حتی خورشت قیمه هم ریخته بود. این کتاب برام واقعا مه داشت، مه رو کاملا حس میکردم، حتی شخصیت ها هم دچار یه مه خاصی بودن. مخصوصا اون شخصیتی که اگر اشتباه نکنم آخر داستان اضافه شد، همونی که ماری خدمتکارش بود، اما درواقع مادرش بود.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.