یادداشت‌های محمد رحمتی (2)

          کتاب «چیزهای کوچکی مثل این‌ها» نوشتهٔ «کِلِر کیگِن» روایت‌گر زندگی شخصی به‌نام «بیل فرلانگ» است و هم‌زمان در پس‌زمینهٔ داستان به رویداد حقیقی رخت‌شوی‌خانهٔ مگدالن در ایرلند که تا سال ۱۹۹۶ فعالیت داشت و بعد تعطیل شد، می‌پردازد.
رخت‌شوی‌خانه‌هایی که زیرنظر صومعه‌ها بودند و کلیسای کاتولیک و دولت ایرلند با همکاری هم اداره و بودجه‌شان را تأمین می‌کردند. مدرسه‌‌هایی که به اصطلاح برای اصلاح‌و‌تربیت طراحی شده بودند؛ اما در واقع جایی بودند برای کار اجباری دختران و حبس زنانی که از سوی جامعه گناهکار شناخته و طرد می‌شدند.

«بیل» شخصیت اصلی این داستان ِبلند که حاصل رابطهٔ غیررسمی [نامشروع] مادر خدمتکارش است، از بدو تولد در خانهٔ [خانه‌ای که مادرش در آن خدمتکار بود] خانوم «ویلسون» زنی گشاده‌دست بزرگ شده و از حمایت‌های او بهره برده و حالا با همسر و دخترانش زندگی آبرومندی دست‌وپا کرده و صاحب کسب‌وکار خوبی است.

روایت با ظرافت و چیره‌دستی ِ«کِلِر کیگِن» براساس کهن الگوی ناجی -یعنی ارجاع به زندگی مسیح- پیش می‌رود و به متن عُمق ویژه‌ای می‌بخشد؛ آنگونه که «بیل» در هیئت «مسیح» ِناجی، بی‌آنکه ذی‌نفع و سودبَر باشد ْزندگی خود را به مخاطره می‌اندازد و در مقابل بی‌عدالتی ِحاکم ْظهور می‌کند و رنگی از اُمید را بر زندگی زنی می‌پاشد.

این رویداد از جایی آغاز می‌شود که «بیل» در میان روزمرگی‌ها، زمانی که برای انجام کار ْبه صومعهٔ محل زندگی‌اَش مراجعه می‌کند، با دیدن صحنه‌ای ناخوشایند ْمتوجهٔ ناعدالتی‌ای می‌شود که به‌وضوح یادآور گذشتهٔ مادر خودش است. با این اختلاف که مادرش زیر سایهٔ خانوم «ویلسون» ِرئوف‌وخوش‌قلب ْمزهٔ آسایش را چشیده. «بیل» که در مواجهه با بی‌عدالتی ذهن‌اَش درگیر شده، بر آن می‌شود با وجود مخالفت‌های همسرش و تمام خطرهای دیگری که زندگی خوب و سامان‌یافته‌اَش را تهدید می‌کند، بدون مصلحت‌اندیشی و در نظر گرفتن عاقبت، کاری را که تصور می‌کند عدالت حقیقی است، انجام دهد و می‌دهد.


دربارهٔ کیفیت ترجمهٔ اثر هم باید گفت: چون متن اصلی پیش‌ ِرو نیست، نمی‌توان قضاوت به‌جا و درستی داشت؛ اما متن روان و راحت‌خوان است؛ ناگفته نماند که این ترجمه با دیگر ترجمه‌های موجود در بازار قیاس نشده است.
        

0

          کتاب «دزد پادگان» نوشتهٔ «توبیاس وُلف» دربارهٔ سه سرباز جوان به نام‌های «فیلیپ»، «لوییس» و «هابارد» است که در پادگان به یکدیگر نزدیک و دوست می‌شوند؛ اما این دوستی به دلیل اتفاقی که در پادگان رُخ می‌دهد، چندان دوام نمی‌آورد.

روایت چند «راوی» و به تبع چند «زاویه دید» دارد كه با راوی «دانای‌کُل» و با پرداختن به زندگی خانوادگی و شخصی ِ«فیلیپ» شروع می‌شود و با راوی «اول شخص» یعنی زاویه دید «فیلیپ» پایان می‌یابد. در این میان، زمانی که «فیلیپ» سرباز می‌شود، به فراخور این رویداد «راوی» و «زاویهٔ دید» تغییر می‌کند و به زندگی دو سرباز دیگر یعنی «لوییس» و «هابارد» هم می‌پردازد. 
«توبیاس وُلف» لحظات حساسی از زندگی هر یک از شخصیت‌ها را خیلی ظریف زیر ذره‌بین می‌گذارد و بدون قضاوت نشان‌شان می‌دهد. 
زمان روایی این اثر ترکیبی از روایت خطی و غیرخطی است که به فُرم اثر جذابیت بیشتری بخشیده است.
ناگفته نماند که در انتهای کتاب نیز یک گفت‌و‌گوی کارآمد از «جان اچ. ای. پِین» و «توبیاس وُلف» که در یک نشریهٔ انگلیسی به چاپ رسیده، گنجانده شده است.

نکته: در نقاط مختلف کتاب به‌جای کلمهٔ «پوتین» از کلمهٔ «چکمه» استفاده شده است. همین اتفاق در مورد کلمهٔ «پادگان» نیز صدق می‌کند که در جایی به‌جای آن، کلمهٔ «پاسگاه» به کار برده شده است. برای مثال به صفحات ۴۷ و ۹۷ کتاب نگاه کنید.
        

22