یادداشت محمد رحمتی
17 ساعت پیش
کتاب «دزد پادگان» نوشتهٔ «توبیاس وُلف» دربارهٔ سه سرباز جوان به نامهای «فیلیپ»، «لوییس» و «هابارد» است که در پادگان به یکدیگر نزدیک و دوست میشوند؛ اما این دوستی به دلیل اتفاقی که در پادگان رُخ میدهد، چندان دوام نمیآورد. روایت چند «راوی» و به تبع چند «زاویه دید» دارد كه با راوی «دانایکُل» و با پرداختن به زندگی خانوادگی و شخصی ِ«فیلیپ» شروع میشود و با راوی «اول شخص» یعنی زاویه دید «فیلیپ» پایان مییابد. در این میان، زمانی که «فیلیپ» سرباز میشود، به فراخور این رویداد «راوی» و «زاویهٔ دید» تغییر میکند و به زندگی دو سرباز دیگر یعنی «لوییس» و «هابارد» هم میپردازد. «توبیاس وُلف» لحظات حساسی از زندگی هر یک از شخصیتها را خیلی ظریف زیر ذرهبین میگذارد و بدون قضاوت نشانشان میدهد. زمان روایی این اثر ترکیبی از روایت خطی و غیرخطی است که به فُرم اثر جذابیت بیشتری بخشیده است. ناگفته نماند که در انتهای کتاب نیز یک گفتوگوی کارآمد از «جان اچ. ای. پِین» و «توبیاس وُلف» که در یک نشریهٔ انگلیسی به چاپ رسیده، گنجانده شده است. نکته: در نقاط مختلف کتاب بهجای کلمهٔ «پوتین» از کلمهٔ «چکمه» استفاده شده است. همین اتفاق در مورد کلمهٔ «پادگان» نیز صدق میکند که در جایی بهجای آن، کلمهٔ «پاسگاه» به کار برده شده است. برای مثال به صفحات ۴۷ و ۹۷ کتاب نگاه کنید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.