یادداشت‌های زینب صاحبیان (6)

هری پاتر و سنگ جادو
          معارفه نه چندان ادبی کسی که سالهای نوجوونیش رو تو هاگوارتز گذروند، با هرمیون کتاب خوند و با دردسرهای پاتر و ویزلی حرص خورد، با رون مروت و رفاقت یادگرفت و از عنکبوت ها ترسید و سعی کرد مثل هری با بد شانسیش کنار بیاد و نترسه و بجنگه رو بشنوید...

۱. مغز جی.کی.رولینگ قاعدتاً از قرمه سبزی ساخته شده :)
همونقدر جا افتاده، خوشمزه، جادویی، شورانگیز و خاطره انگیز
جوریکه فراموش کردن کوچکترین شخصیت هاش سخت تر از به یاد آوردنشونه!

2. این کتاب مناسبه قنداق تا لب گوره !
دروغ آدم بزرگایی که رده های سنی، ساختن رو باور نکنید!
البته اگه کودک درونتون فعاله یا هنوزم شبا خوابای سحرآمیز می بینید!

3. به مزخرفات عقل کل هایی که میگن چون فیلمش رو اول دیدی کتاب رو نمیتونی اونجوری که ما فهمیدیم بفهمی، توجه نکنید! البته اگه دوست داری صحنه های فیلم یادت نیاد باید بگم چندانم مزخرف نمیگن !

4. اگه فکر می کنی چون اهل فیلم و کتابی و اینم یه اثر تخیلی_تینیجری و قابل پیش بینی دیگه، باید بگم کور خوندی دوست عزیز!!

رولینگ بیشتر از تو خونده و دیده و ذهنتو خونده!
هاگوارتز هر اتفاقی رو به خودش دیده حتی گریه و خنده اسنیپ یا نویل اژدها کش رو !

5. مهمتر از همه اینکه...
اگه درصدی معتقدی که این قصه ی پریا برای خواب از سر پروندن بچه ها تو دل شبه! همون بهتر که پولتو برای خریدن یه جعبه پیتزای یخ کرده با سس خردل حروم کنی و فرآورده اش رو در مستراح تحویل بگیری! تازه هزینشم بیشتره...

6. و در آخر اینکه اگه مثل من پیر شدی و عدد سنت اندازه شماره پات شده باید بگم که همینکه اسم کتاب رو سرچ کردی یا برات نشون دادنش یعنی اینکه سن واقعا یه عدده برات و دلت جوون تر از چیزیه که شناسنامت میگه
پس فکر نکن چون ده بیست سال پیش باید می خوندیش دیگه دیر شده!!

(با عرض پوزش بابت فقدان ویراست ادبی متن و ادبیات خودمانی)

        

0