یادداشتهای arezo alipour (4) arezo alipour 1404/2/2 همه رویاهایتان را به یاد می آورم رنه فرنی 2.5 1 ● خیالبافی شاعرانه در طبیعت شفادهنده کتاب واگویههای نویسندهای است که در تلاش برای نوشتن، درباره آدمها، خاطرات و رویاهایشان حرف میزند. روایت از سپتامبر تا فوریه ادامه دارد و داستان مشخصی را دنبال نمیکند بلکه مانند طبیعت در جریان زندگی حرکت میکند، گاهی آرام، گاهی عجیب و گنگ... در این کتاب با دنیایی از استعارههای زیبا و جملاتی ملموس رو به رو میشوید که با توصیفهای شاعرانه، اروتیک و انسانی، فضای کتاب را به رؤیایی درونی تبدیل کردهاند. روایتی برای لمس احساس، نه نتیجهگیری. 2 4 arezo alipour 1404/1/28 سرخ و سیاه استاندال 4.1 18 ● نبوغی در تبعید: ژولین سورل و جامعه ای که نمیبخشد: رمان سرخ و سیاه در جامعهای قرار دارد که در آستانهی تحولات عظیم اجتماعی و سیاسی است. دورانی که بحرانهای پس از انقلاب کبیر فرانسه، ساختارهای پیشین را به چالش کشیده و طبقات اجتماعی را دستخوش تغییر کردهاند. ژولین سورل، شخصیت اصلی داستان، به عنوان یک پسر از طبقهی فرودست، به طور غریزی در جستوجوی راهی برای فرار از فقر و دستیابی به اعتبار اجتماعی بود. ورود ژولین به کلیسا و پذیرش نقش کشیش، نه تنها به او این امکان را میدهد که در نردبان اجتماعی بالا رود، بلکه فرصتی است برای رسیدن به هویتی جدید در جامعهای که به او هیچ توجهی ندارد. در محیطهایی که ژولین وارد آنها میشود؛ چه کلیسا، چه دربار، چه روابط عاشقانه، از او توقع دارند همان باشد که از پیش تعریف شده: یک کشیش فروتن، یک خدمتکار فرمانبردار، یک عاشق ساکت. اما ژولین با ذهن پرسشگر و جاهطلبش، نمیخواهد در این نقشها حل شود؛ او میخواهد آنها را فتح کند. ژولین از نردبانهای زیادی بالا میرود، از یادگیری زبان لاتین و متون مذهبی، تا تسلط بر آداب و مناسبات اشرافی، تا به اتاقهایی برسد که جایگاه اجتماعیاش را تثبیت کنند. اما این اتاقها، این موقعیتها، به جای آنکه آرامش یا تعلقی به او بدهند، نوعی بیگانگی درونی را در او تشدید میکنند. نبوغ او درتقلید نیست، بلکه در نیروی درونیایست که مدام در پیِ معنایی فراتر از مناسبات معمول است و این همان چیزیست که جامعه تابِ دیدنش را ندارد. ما نیز مانند ژولین، در تقلای بالا رفتن از نردبانهایی هستیم که شاید به هیچ طبقهی امنی نرسند. میان خواستههای درونی و انتظارات بیرونی سرگردانیم؛ در جهانی که مدام از ما میخواهد "یکی مثل بقیه" باشیم، اما دلمان میخواهد چیزی دیگر باشیم،چیزی که هنوز نامی برایش نداریم. و شاید حقیقت تلخ همین باشد: که در عصر ما، نبوغ اغلب بیصداست، رؤیاها بیسرانجاماند، و زیستن در مرز میان آنچه هستیم و آنچه باید باشیم، خود شکلی از تبعید است. تبعیدی بینقشه، بیمرز، اما پر از اشتیاق. ط.علی پور بهار ۱۴۰۴ 2 6 arezo alipour 1404/1/12 یک مرد معمولی ایو سیمون 3.9 5 مونولوگ یا نامهای بلند از واگویههای مردی با پدرش... هر چه پیش میرویم لایههای عمیقتری را کشف میکنیم که چیزی آشنا را در ما زنده میکند؛ احساساتی که ممکن است تا ابد درونمان پنهان کنیم... 0 3 arezo alipour 1403/12/27 دست های کوچولو کف می زنند دن رودز 3.3 5 دستهای کوچولو کف میزنند در ژانر خودش قابل توجه و جذاب بود. یک کتاب خوشخوان، سبک ، با فضای تاریک و سیاه... اگر با توجه به اینکه داستان فضای ادبیات گوتیک را دارد بخوانید، منطق داستانی و اتفاقات تاریک را می پذیرید و با داستان همسو میشوید. من این کتاب رو به کسانی که به افسانههای تاریک علاقه دارن پیشنهاد میکنم. 0 1