حوض خون کتابی ست که خواندن آن دل میخواهد،دل میخواهد که روایت زنانی را بخوانی که باهمه احساسات لطیف و زنانه شان و بادلی پرخون لباسهای پاره و خونی،پتوها و ملحفه هایی که پر ازخون و تکههای بدن جوانان پاک این مرزو بوم بوده راا هر روز میشستند. زنانی که شامهشان پر از بوی خون و وایتکس شده بود ولی بازهم با عشق به این کار ادامه میدادند.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.