یادداشتهای فاطمه مرادی (4) فاطمه مرادی 1404/3/27 خانبوم فاطمه سادات موسوی 4.6 4 _ تجربهٔ آدمها مبنای قضاوت و استناد نیست! این جمله را دوستی گفت که سالها در فضای آکادمیک نفس کشیده و به نظم و چهارچوبهای علمی باور دارد. زمانی آن را به زبان آورد که اولین روایتنویسیام از تجربهٔ طلاق را برایش خواندم. تجربهای که برای من زیسته و التیامبخش بود، اما برای او صرفاً روایتی بیپشتوانه تلقی شد. گفت این موج تازه راهافتاده که همه دنبال تجربهنگاری افتادهاند، چیزی جز رزومهسازی نیست؛ کاری سطحی، خودمحور و میانمایه. بهجای آنکه بر تحقیق و تحلیل تکیه کند، صرفاً دردِ بیواسطه را فریاد میزند. ناراحت نشدم. دفاع هم نکردم. فقط شنیدم. اما در درونم چیزی آرام و عمیق حرکت کرد. حسی که میگفت باید بیشتر یاد بگیرم. بیشتر بخوانم. بفهمم تجربه چیست و چطور میشود آن را از سطح شخصی، به سطحی جمعی رساند. از همان روز، سه سال تمام خودم را غرق کتابها کردم. روایتها را خواندم، تحلیلها را دنبال کردم. با رواندرمانگرها، روانپزشکان، روانشناسان و حتی اساتید دانشگاهی گفتوگو کردم. همهٔ آنها با زبانی متفاوت، اما در نهایت به یک معنا اشاره میکردند: «تجربهٔ زیسته اگر درست و دقیق روایت شود، میتواند مبنایی برای آگاهیدادن باشد. نه فقط به بیماران یا تجربهکنندگان، بلکه به خانوادههایشان، به دانشجویان، به درمانگران، و حتی به سیستمهای آموزشی.» همهٔ این مسیر فکری وقتی برایم قوام گرفت که «خانبوم» را خواندم. «خانبوم» فقط روایت جدایی و طلاق آدمها نیست. یک آینهٔ هزار تکه است؛ آینهای که در هر تکهاش میتوان تصویر اجتماع، فرهنگ، سیاست و حقوق، اقتصاد، روان آدمها، خردهفرهنگهای متناقض و بحرانهای پنهانشده را دید. در این کتاب، طلاق فقط یک موضوع نیست؛ یک منشور است برای دیدن لایههای پنهان درد و ساختار. روایتهایش مثل تکههای یک پازلاند که با کنار هم نشستنشان، تصویری واضح از یک جامعهٔ درگیر، شکل میگیرد. این کتاب میتواند نشان دهد که عرفهای غلط چطور سرنوشت را عوض میکنند. میتواند ترومای یک مادر را که سالها در جانش مانده و ناخواسته به فرزندش منتقل کرده، بهروشنی آشکار کند. میتواند ساختارهای فرسوده و اصلاحنشدهٔ اجتماعی را، که مثل زخم چرکینی زیر پوست زندگی جریان دارند، بیپرده و بیاغراق نمایش دهد. خانبوم، ناقوسی است برای بیدار شدن. میگوید: مسیرهایی که آمدهایم، همه درست نبوده. باید ایستاد. بازنگری کرد. حتی برگشت. من این کتاب را بهشدت دوست داشتم. هم بهخاطر موضوعش، که با تجربهٔ زیستهٔ خودم همصدا بود، و هم بهخاطر زبان روان و صمیمیاش که باعث میشد از متن جدا نشوی. چینش روایتها سنجیده بود؛ کشش و تعلیق کافی داشت، اما اغراق نمیکرد. خوشخوان،خواندنی و ضربهزن. و از همه مهمتر، من با تکتک شخصیتها احساس نزدیکی کردم. گویی هر روایت، تکهای از من بود که سالها در درونم مانده و حالا از زبان دیگری گفته میشد. نکتهای مثبت که میدانم به دلیل همدلی و نزدیکی نویسنده، فاطمهسادات موسوی با تکتک سوژههایش بوده، آنقدر زیاد که انگار صدایی واحدند. همین تجربهٔ شخصیِ عمیق باعث شد به این باور برسم: «روایت، اگر درست روایت شود، نهتنها میتواند مبنای استناد و قضاوت باشد، بلکه میتواند به اصلاح و درمان هم کمک کند.» کتاب «خانبوم» را بخوانید. نه فقط برای دانستن تجربهٔ دیگران، بلکه برای بازشناسی خودتان، در آینهای که بیپرده روبهرویتان قرار گرفته است. 5 15 فاطمه مرادی 1404/3/19 خون دلی که لعل شد: خاطرات حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای (مدظله) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی سیدعلی خامنه ای 4.7 167 با خوانش خاطراتی که رهبری از همسرشون داشتند، به این نتیجه رسیدم که به روایت از زندگی و منش همسرشون بسیار نیاز داریم. متأسفانه روایت از زنان انقلاب اسلامی همچنان خلاءهای بسیاری داره... 0 5 فاطمه مرادی 1403/12/21 داستان خلاقیت محمدحسن شهسواری 3.2 4 خوندنش بر هر کسی که کار خلاقه میکنه، واجبه. 0 5 فاطمه مرادی 1402/8/22 همسایه ها احمد محمود 4.1 100 شخصیت مبارز ایدئولوژی میخواهد میگویند هر حقیقتی با روایت ماندگار خواهد شد و رمان «همسایه»های احمد محمود موفق به تحقق نسبی چنین امری شده است. نویسنده کوشیده تا جامعهی قبل از کودتای 28 مرداد را به تصویر بکشد و برای این بازنمایی برشهایی رئالیستی از درماندگی در تولید، تلاش برای ملیسازی نفت، فقر فرهنگی و اقتصادی و ستم روزافزون به قشر ضعیف جامعه را انتخاب کرده است. میتوان گفت احمد محمود همان مسیری را پیموده که رئالیستهای اروپای قرن 19 مانند چارلز دیکنز و گوستاو فلوبر طی کردهاند. او جامعهای تحت ظلم را رصد کرده و داعیهدار حقخواهی آنان شده است. رمان از زبان نوجوانی به نام خالد در اهواز روایت میشود. ابتدا او در جامعهای کوچک و میان همسایهها قد میکشد. او در این برهه صرفا تماشاگر و شنوندهای جاهل به هر رخدادیست که در رابطه با خانواده و خانههای اطراف اتفاق میافتد. او فقط تماشاگر رنجهای انسانی است. کمی بعدتر او در پهنهی شهر دیده میشود و همین روابطش را عمیقتر و گستردهتر میکند. خالد با آدمهای سیاسی و فعالیتهای انقلابی آشنا شده و خود را مهرهی خرد و موثر کنشهای سیاسیای چون جنبش ملی شدن نفت میبیند. اما داستان که پیش میرود خواننده این جوان را در زندان و در حال شکنجه میبیند. به یکباره تمام رویدادهای سیاسی محرک که پیشبرندهی حقطلبی خالد بودند میخشکند. آرمان جمعیای که سوقدهندهی جوانان به کف خیابان بود محدود به انتظار درد و شکنجه برای دیدار با «سیهچشم» میشود. و این همان نقطه ضعف اساسی روایتگری انسانگرایانه و رئالیستی احمد محمود است. پرواضح است که خالد به عنوان شخصیت اصلی رمان، نمایندهی بلوغ و تلاشگری برای نوسازی و چشم امید احمد محمود برای فردای سرزمین ایران بوده ولی این شخصیت دچار نقصی بزرگ در مسیر کنشهای سیاسی خویش است. احمد محمود در مستند «احمد محمود، نویسندهای انسانگرا» به نکتهای اشاره میکند که جالب توجه است. او میگوید: «نویسنده نمیتواند بدون ایدئولوژی باشد. او باید جهان پیرامون و روابط جامعهاش را بشناسد که اگر نشناسد باد او را میبرد. بخاطر همین وقتی از تبعید برگشتم فهمیدم نباید دنبالهرو کسی باشم و باید مستقل عمل کنم.» برای همین به عنوان روشنفکر و در میان رمانتیکنویسان معاصری چون جواد فاضل، محمد حجازی و حسینعلی مستعان که درد جامعه را فراموش کردهاند به ادبیات انتقادی رو میآورد و سعی میکند به نفع توده قلم بزند. اما در میانهی مستند به نکتهی خاص دیگری هم اشاره میکند. احمد محمود دیپلم گرفته بوده که عضو سازمان جوانان حزب توده میشود بیاینکه فلسفهی سیاسی و اقتصادی و... آن را بداند. بعدتر زندانی و تبعید شده و حدود 6 سال از تمام حقوق اجتماعی محروم میشود. نکته همینجاست. نویسندهی واقعگرای رمان همسایهها نتوانست برای خالد مبنای فکری، سیاسی و آرمانی بیابد که مرکز ثقل تابآوری سختیهای مبارزه باشد چراکه خود هم مبنای فعالیتهای حزب توده را نمیدانست یا نمیخواست بیان کند. خواننده فقط خالدی را میبیند که شاهد ضعف جامعهی فرودست، فقر فراگیر و سرمدار مبارزه با ستم است. اما برای چه هدفی؟ نمیداند. و به اعتقاد این قلم، این ضعفی بزرگ برای شخصیت خالد و صفحهی 300 به بعد کتاب است. نمیشود نمایندهای برای زیست و مبارزهی سیاسی به تصویر کشید اما مبانی و اهداف محرک او را در پردهای از ابهام گذاشت. بنابراین به قول احمد محمود، نویسنده نمیتواند بدون ایدئولوژی باشد مخصوصا زمانیکه میخواهد برای سرزمینش مبارز بسازد. 0 25