اولین کتابی که از سلین خوندم و چقدر لحن تند و تیزی داره!در عین حال یه جور شاعرانگی از قلم نویسنده حس می کنم!نمی دونم شاید علتش ترجمه خوب کتابه.
خیلی عجیبه که بگم با این حجم از احساسات متناقض، کتاب رو دوست داشتم؟
سلین چقدر قشنگ درباره امید میگه:
امید خیلی هم پرفروغ نمی سوزد، شمع نازکی ست در تهِ راهرویی نامتناهی که مالامالِ دشمنی است.آدم به همین هم قانع است.