یادداشت‌های شکیبا ملکی آوارسین (7)

          اوایل جذب داستانش نشدم ولی وقتی به روزگار جنگ تحمیلی رسید نتونستم ازش دل بکنم، واقعا عجیب بود، برا منی که تو اون دوران زندگی نکردم خوندن این روایت ها خیلی ناراحت کننده و دردآوره، چه برسه به اونایی که با این اتفاقا زندگی کردن ... خدا اجرشون بده.
        

          این کتاب خیلی خیلی قشنگه، انقدر تصویرسازی های خوبی داره که من احساس میکردم دارم با کاراکتر ها زندگی میکنم با اینکه فرهنگ متفاوتی بود ولی میشد مثل یه فیلم تجسمش کنی. بعد هم که فیلمشو دیدم تصویر کاملی تو ذهنم شکل گرفت. داستانش گیراست و نمیشه زمین گذاشتش، ارزش چندبار خوندن رو داره به نظرم.
        

          داستان غم انگیز از اوضاع کشور دوست و همسایه افغانستان.
اولش زیاد جذبم نکرد اما جلو که رفتم دلم میخواست زودتر به پایان برسم ببینم سرنوشت شخصیت های داستان چی میشه.
برعکس بادبادک باز خالد حسینی این داستان روایتگر زنان افغانستان هست و فوق العاده دردآوره بعضی قسمت هاش ...
آنچه بر سر افغانستان و مردمش اومده  از ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۳. 
واقعا واقعا ارزش خوندن داره.
        

          من این کتاب رو نصفه رها کردم، نه اینکه کتاب بدی باشه، ولی با خوندنش فهمیدم کتابی نیست که به درد تمام زندگی یک چندپتانسیلی بخوره، فقط برا زمانی هست که دنبال شغل و فعالیت هستی و راهکار و تمرین هاش برای اون زمانه، من چون فعلا دانشجو هستم میخواستم ببینم چطور میتونم بین یادگیری رشته های مختلف تعادل برقرار کنم ولی برای این برهه از زندگی من کارآمد نبود. به نظرم اومد باید وقتی مهارت هامو کسب کردم و دنبال کار هستم دوباره بخونمش.
        

          چون رمان پاییز فصل آخر سال است رو دوست داشتم، دومین رمان خانم مرعشی رو هم تهیه کردم، قلم ایشون واقعا جالبه. این داستان خیلی خوش خوان و جذاب بود. انقدر جزئیات درش بود که راحت میتونید تصویرسازی کنید و روند داستان رو مثل فیلم تو ذهنتون پیش ببرید! اتفاقات گذشته و حالِ داستان اکثرا در یک فصل بیان شده بود ( یعنی مثلا یه پاراگراف راجع به حال بود پاراگراف بعدی راجع به گذشته) من اینو دوست داشتم، اینکه یکم از پاراگراف رو بخونی تا کشف کنی راجع به چه زمانی داره حرف میزنه.
در کل ارزش خوندن داره. تعداد صفحاتشم کمه و اگه درگیر داستانش بشید خیلی زود تموم میشه.