یادداشت‌های Varesh (12)

          یکی از کتاب های ضعیف ایشونه 
اما باید به یک نکته توجه کرد
من به عنوان مخاطب پر و پا قرص آگاتا کریستی  این کتاب یکی از اولين کتاب هایی بود که از ایشون خوندم باید بگم اون روز من و به وجد آورده بود 
پس اگر خواننده داستان های جنایی نباشید شاید به عنوان اولین کتاب هم سبک هم روان و هم جالب باشه
اما اگر خواننده پر و پا قرص رمان های جنایی و بخصوص خانم کریستی هستید باید بگم
یک داستان نسبتا معمولی میخونید و قطعا کتاب های شگفت انگیز تری هم از ایشون وجود داره 
        

          دایی جان ناپلئون کتابی بود که من یک نفس خوندم
و قشنگ هم بود 
قطعا یکی از بهترین کتاب های ادبیات ایرانه
        

          کتاب سبکی بود 
به نحوی  رمان های ایشون آشنایی کامل دارم
اما این بار میشد فهمید که داستان به چه پایانی خواهد رفت
ضعیف بود ، ایشون داستان های بسیار قوی تری دارند که من اونارو پیشنهاد میکنم 
        

          دروغ چرا من علاقه موردی به انتشارات کانون پرورش فکری کودکان دارم
این داستانو اولین بار وقتی ۹ سالم بود و عضو کتابخونه کانون بودم خوندم
درست یادمه شیفتش شدم
امروز تصمیم گرفتم دوباره خونمش هنوز برام جالب و زیباست
        

          انتظار چیز بهتری داشتم
آنچنان تعریف شنیدم کع یک شاهکاره جدی نبود 
اویل.کتاب داستان های نسبتا خوب و در انتها؟
اواخر کتاب فقط احساس بود داستان هایی که مفهمومش برای من قابل درک نبود
بیشتر القای یک عقیده بود .
بگذارید این طور بگم از یک جایی به بعد داستان ها رو یک نقد بزرگ در بر می گرفت ، ما با یک داستان رو به رو نبوديم 
ولی یک چیز ستایش بر انگیزه 
زبان شاعرانه بیژن نجدی
        

          من رمان های زیادی از ایشون خوندم و عمیقا کتاب هاشون رو دوست دارم اما قتل در کرانه نیل آن چنان برای من جالب نبود 
        

          یکی از بهترین هایی بود که من خونده بودم 
و شاید باید بارها و بارها بهش برگشت
        

          وقتی داشتم امروز به کتابخونم نگاه میکردم
و یک لحظه حس کردم جاش توی لیست کتاب های خونده شده بهخوانم خالیه
یادم افتاد این از اولین داستان هایی بود که مادرم برام میخوند ، حتی شبی که برام خریدشو یادمه
من تک تک دیالوگ های این کتاب رو حفظ بودم و میون همه کتاب های کودکی که داشتم اینو برای خونده شدن انتخاب میکردم
من نیازی خونده شدن این کتاب نداشتم من خط به خطشو حفظ بودم 
و این تنها کتاب کودک من نبود ، مجموعه های کلانی که خونده شده بودن و من باز هز شب این کتابو برای خونده شدن انتخاب میکردم 


امشب وقتی دوباره میخوندم،  فهمیدم من هنوز هم تک تک دیالوگ های این کتابو حفظم 
کتابی که انقدر خونده شده که صفحات همه خراب شدن

اما من هیچ کتابو به اندازه این دوست ندارم
        

          بزارید اینجوری بگم
بعد خوندن بادبادک باز ، یقین داشتم برای خوندن کتاب اما اواسط درست حوالی فصل دوم دوست داشتم کتاب رو ببندم و بگذارم کنار
اما ادامه دادم و خیلی خوشحالم
و باید بگم این کتاب یکی از کتابهاییست که باید خونده بشه
        

          صمد بهرنگی در قالب کتابی برای نوجوان و کودک ، کتابی منتشر کرد که من در ۴۸ صفحه این کتاب چنان غرق شدم و چنان برخی قسمت ها  رو ۳ الی ۴ بار خوندم
خیلی جالبه که حتی الان هم این کتاب چاپ میشه و تولید 
مشکل این کتاب و چاپ این نشر تحلیل تصویر گری بود چون این کتاب با تصویر گری اصلی برنده جایزه های کلانی شده بود و این باعث شده بود که از بار مثبت کتاب کاسته بشه
در محتوای کتاب هیچ جای شکی و تردیدی نیست
        

          داستان تلخ و زیبایی بود ، داستانی که خیلی چیزها رو به انسان گوش زد و می‌کرد و در کمال همه اینها  کتابی بود که  موجب خستگی نمیشد
        

          طاعون.
عمیقا بر این باورم طاعون کتابی بول که هیچ لحظه‌ی اون به تنهایی قابل نشر نبود ، کتابی که تو عمیقا اگر یک خط رو هایلایت میکردی ، خط بعدی حرف های زیبا تری برای گفتن داشت 
کتابی که شاید باید بارها و بارها خونده شه تا به درک عمیق و نهایی برسیم.
در طاعون انقدر همه چیز تورو به فکر وا می داشت که خواندن هر صفحه ساعت ها تفکراتت رو برانگیخته میکرد.
قطعا طاعون در وصف نگنجد.