یادداشتهای sana khodami (1) sana khodami 1403/8/30 ماهی روی درخت لیندا مالیلی هانت 4.4 42 ذوق خواندنش را داشتم. آنقدر که نگرانی تکالیف عقب افتاده قادر به منصرف کردنم از خواندنش نبود. به محض برگشتن از مدرسه کولهام را پرت کردم کنج اتاقم و ننشسته شروع به خواندنش کردم. چشمانم با سرعتی سرسام آور از روی کلمات میگذشتند و هر چند دقیقه یکبار، دستانم از ورق زدن خسته میشدند. بین موجهای احساسات شخصیت ها غرق میشدم و چیزی نمیگذاشت حتی برای لحظه ای سرم را از روی کتاب بلند کنم. از وقفه های اجباری بین خواندنش بیزار بودم. هر جا وقت میکردم در حد یک خط هم که شده میخواندمش و خسته نمیشدم. صفحه آخر را که ورق زدم، بیشتر از خوشحال، گیج بودم. نمیفهمیدم و نمیفهمم چرا آنقدر آرامم میکردم. ولی این گیجی را دوست دارم. ماهی روی درخت، داستان اَلی نیکرسون کلاس ششمی است. دختر ده، دوازده سالهای که نمیتواند بخواند و بنویسد. این را از همه پنهان میکند. تنهاست و اکثر روزش را در دفتر مدیر میگذراند. نه همکلاسی هایش دوستش دارند، نه معلم ها و نه خودش. در زاویه دید دیگری، زندگی آرام و به نسبت کسل کنندهای دارد ولی به گمانم زندگی از هر زاویه دیدی متفاوت است. احساس میکند جذر و مد مداوم زندگی خفهاش کرده و دیگر تحملش را ندارد. در همان حال و حالت خفگی، در باز میشود و معلم جدیدش، آقای دنیِلز وارد کلاس میشود و در هر کس متوجه چیزهایی میشود که اغلب افراد نمیبینند. آنجایی قدرت نویسنده را فهمیدم که هرچه میگشتم نقطه اشتراکی با اَلی پیدا نمیکردم ولی با تمام وجودم با او همزاد پنداری میکردم. حتی چند لحظهای آرزو کردم منهم خواندن و نوشتن برایم عذاب بود اما در زندگیام یک آقای دنیِلز داشتم. بعضی فصل ها دلم میخواست از بین صفحات کتاب میگذشتم و اَلی را محکم بغل میکردم و میگفتم:« تو فوقالعادهای اَلی. فوقالعاده تر از هر واژه و کلمه.» خواندن این کتاب را به هر کس بپرسد پیشنهاد میکنم. برای خواندنش نباید حتما کلاس ششمی باشی و خواندن و نوشتن سختت باشد. 14 23